دروازهای به شخصیت مارادونا، اسطوره فوتبال
داستان مارادونا، داستان عجیبی است. یکی از عجیبترین داستانهایی که درباره ورزشکاران قرن وجود دارد، داستانی مملو از اشکها و لبخندها و پروندهای که هفته گذشته با مرگ این اسطوره فوتبال دنیا بسته شد. مارادونا چه شخصیتی داشت؟
کیک، کوکائین، کتککاری
همه میدانند که مارادونا عاشق کیک، کوکائین و کتککاری بود. او بارها خبرنگاران را در جاهای مختلف مورد ضرب و شتم شدید قرار داده بود و از بداخلاقترین ورزشکاران آرژانتین و دنیا در چنددهه اخیر محسوب میشد. طرفداران فوتبال با ناامیدی بارها شاهد رفتار خشونت آمیز مارادونا با خبرنگاران و حتی تماشاگران مستطیل سبز بودهاند و این یعنی شخصیت خشونتطلب مارادونا پررنگتر از آن بود که بتواند پنهانش کند. این روزها کمتر در سلبریتیهای دنیای فوتبال و ورزشهای دیگر، رفتارهای تا این اندازه خشن و علنی مشاهده میشود.
بیاعتنا به قانون و عرف
زندگی خصوصی اسطوره آرژانتینیها با فراز و نشیبهای فراوانی همراه بوده که همگی نشان از بیاعتنایی او به قانون و عرف دارند. روزی نبوده که مارادونا بهدلیل شرب خمر، مصرف موادمخدر، ارتکاب به رفتارهای غیرقانونی و خلاف عرف در آرژانتین و دیگر کشورهای دنیا، روانه بازداشتگاه، بیمارستان یا کمپهای اعتیاد نشود. مارادونا بارها بهخاطر حمل موادمخدر دستگیر شده بود. مهمترینش، در سال1991 بود که به جرم حمل نیم کیلو کوکائین در بوینوسآیرس بازداشت شد. همچنین در شهر کوخاباما بولیوی در سال2004 نیز به همین جرم توسط پلیس بولیوی دستگیر شد، اما پس از مدت کمی آزاد شد.
شخصیتی علاقهمند به سیاست
مارادونا در کنار چهره فوتبالی، یک چهره کاملا سیاسی هم دارد. او بهشدت به رهبران کمونیست آمریکای لاتین علاقهمند بود. جایی که هوگو چاوز، رهبر فقید ونزوئلا و همچنین فیدل کاسترو و برادرش، رهبران کوبای امروز و قدیم، پیکاندار مبارزه با استعمار ایالات متحده در این منطقه از جهان بهشمار میروند. او زمانی که در کوبا تحت درمان بود با فیدل کاسترو، رهبر کوبا، دوست شد. مارادونا همچنین از هواداران هوگو چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا، بود. در سال2007 او با حضور در برنامه هفتگی تلویزیونی چاوز فراتر گفت: «من از هر چه از آمریکا میآید متنفرم. با تمام توان از آن متنفرم». کمتر فوتبالیست یا ورزشکاری در دنیا سراغ داریم که در اوج معروفیت، به چنین رفتارهای ضدجنگ و ضدسیاستهای استعماری آمریکا بهطور علنی اقدام کند و در تاریخ ورزش جهان، نامهایی چون محمدعلی کلی، اسطوره بوکس سنگینوزن جهان یک استثنا بهشمار میروند.
بیبند و باری؛ لکه سیاه زندگی اسطوره
زندگی خصوصی و خانوادگی مارادونا هم حاکی از ویژگی شخصیتی اوست. بیبند و باری، بخش جدانشدنی از زندگی او بوده. 3ازدواج پرحاشیه که سرنوشت بعضی از آنها به جلسات جنجالی دادگاه رسید و خبرهای پیدا و پنهان از روابط مخفیانه و غیراخلاقی او، مهر تأییدی بر شخصیت بیبند و بار مارادوناست. بهنظر میرسد فضای حاکم بر کشورهای آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی، در بسترسازی برای پرورش فردی چون مارادونا با چنین سبک زندگی خاص، تأثیرگذار است. مارادونا اگر چه در مستطیل سبز بهخاطر هنرنماییهای فوقالعادهاش یک جادوگر بود، اما بیرون این مستطیل، چهره یک قهرمان را از خود نشان نداد و همواره چهره یک فوتبالیست مجرم را در اذهان مردم دنیا از خود بروز داد.
عصیانگری در اوج شهرت
مروری بر کارنامه مارادونا میگوید که دیهگو یک عصیانگر بود؛ عصیانگری که قدرت داشت. او این را خوب میدانست و از آن برای کارهای خیر و کمک به دوستانی که به او نیاز داشتند، استفاده میکرد. او زندگی مملو از تناقضهای باورنکردنی داشت؛ یک زندگی همراه با اشتباهات بزرگ که گاهی درصدد رفع آنها برمیآمد؛ شاهکارهای حماسی، فروپاشیها و شروعهای دوباره. بهعنوان فوتبالیست و انسان، او در زندگی روی بلندترین قلهها ایستاد، البته پیش از آنکه به عمیقترین و تاریکترین درههای ناامیدی سقوط کند.
شخصیتی پر از تناقضها
واقعیت این است که تا الان هیچکس شخصیت واقعی مارادونا را نشناخته است. کسی نمیداند که آیا این اسطوره آرژانتینی شخصیت خوبی دارد یا بد؟ راستگو است یا فریبکار و دروغگو؟ محترم است یا غیرمحترم؟ میتوان نتیجه گرفت که او شخصیتهای زیادی را در یک شخصیت جمع کرده بود. چهره عاطفی مارادونا در گریه او بعد از قهرمانی تیم ملی فوتبال آرژانتین در جامجهانی1986 و یا شکست برابر تیم ملی فوتبال آلمان در فینال جامجهانی1990 برای همه روشن شد. اما قساوت و خشونت او در دیدار بارسلونا برابر اتلتیکو بیلبائو در سال1982 نمایان شد، آنجا که برخورد بسیار تندی با مدافع بیلبائو داشت. درنهایت تحلیل شخصیت او در هالهای از ابهام باقی ماند.
مهرطلبی و نیاز به توجه
هرچند بهنظر میرسد مارادونا تا اوج قله محبوبیت و توجه رفت، اما در حقیقت او نتوانست خودش را با شمایل دستنیافتنی که از او ساخته شده بود، وفق دهد. هرچند ظاهرا بدون آن هم نمیتوانست دوام بیاورد. او درست فهمیده نشد و به همین دلیل حس میکرد دوستش ندارند. به سختی میتوان بازیکن دیگری پیدا کرد که تجسم خواستههای مختلف طیف وسیعی از مردم باشد. او رؤیایی که بهدنبالش بود را زندگی کرد و این چیزی بود که طرفدارانش هم میخواستند. با این حال او آنقدر در پی جلب توجه و مهرطلبی بود که به هر بهایی این توجه را بهدست میآورد؛ خواه در مستطیل سبز و خواه در ثبت شدن نامش بالای فهرست خلافکاران و مجرمان.