علامه دهر
آیتالله سیدمحمدحسین طباطبایی چشم از جهان فروبست
سیدمحمد حسین محمدی
عالم بیحاشیهای بود که کم حاشیه نداشت. فقر مجبورش کرد فقه و فلسفه و عرفان را رها کند و از نجف به تبریز برگردد و 10سال کشاورزی کند. خودش از این 10 سال با عبارت «سالهای سیاه زندگی» یاد میکرد. بعد از 10سال کشاورزی به قم مهاجرت کرد. از همان ابتدای ورود به قم تدریس فلسفه را آغاز کرد و شاید همین تدریس، نقطه آغاز حاشیههایی بود که دامنگیرش شد. حدود 300-200نفر در کلاس اسفارش شرکت میکردند. چنین جمعیتی برای خواندن فلسفه آن هم در آن زمان، اتفاقی نبود که بدنه حوزه بتواند بهراحتی آن را هضم کند. آیتالله بروجردی تهدید کرده بود که شهریه شاگردان فلسفه علامه را قطع خواهد کرد، علامه طباطبایی هم کوتاه نمیآمد و بنا داشت با شاگردانش کلاس را بیرون از قم برگزار کند اما با وساطت آیتالله منتظری و کوتاه آمدن نسبی هردو طرف، غائله خوابید. مهمترین خروجی آن کلاس، آیتالله مرتضی مطهری بود. مطهری پس از آشنایی با علامه، در شمار شاگردان ایشان درآمد. «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حاصل کلاسها و مذاکرات علمی مطهری و علامه بود که جایزه سلطنتی کتاب سال را از آن خود کرد. کمی بعد با شروع مبارزات سیاسی مرتضی مطهری، این رابطه کمرنگ شد و به قوت قبلش باقی نماند. طباطبایی آزردگیاش را از این کمرنگشدن فعالیتهای علمی مطهری در جلسهای با حسین نصر در میان گذاشته بود. حسین نصر، داریوش شایگان و داریوش عاشوری و چندین نفر دیگر از کتوشلواریهای دانشگاهی، دسته دیگری از شاگردان علامه طباطبایی بودند که هفتهای یک روز در محضر او انجیل، اوپانیشادها، سوتراهای بودایی و تائوتهچینگ میخواندند. آشنایی طباطبایی با این طیف از غیرروحانیون، زمینه تألیف کتاب شیعه در اسلام و دیدار او با هانری کربن مستشرق مشهور فرانسوی را فراهم کرد. این دیدارها نیز خالی از حاشیه نبود و پس از مدتی کار به تعطیلی کشید.
اگرچه بسیاری از شاگردان علامه طباطبایی بعدها جزو رجال سیاسی جمهوری اسلامی شدند اما خود او اهل مداخله در امور دنیوی و سیاسی نبود. دوری او از مسائل سیاسی نیز سبب برخی ناملایمتیها و بیتوجهیها شد. بهترتیبی که بود، علامه طباطبایی توانست با تربیت شاگردان و تألیف چندین و چند کتاب و جزوه، تأثیری جدی بر ساختار ذهنی بدنه حوزه بگذارد. تأثیری که از سال وفات او 1360 تا همین امروز نیز قابل مشاهده است.