هنر در خیابان
هنر برای مردم است
مریم رهنما
در شهریور سال1357 اعضای تالار قندریز تصمیم میگیرند تا به فعالیت 15ساله تالار پایان دهند؛ به گفته جودت و پاکباز، به باور آنها در آن روزگاران این کار بهمعنای همراهی با اعتصابات سراسری بود. با اینحال تعطیلی گالریها نتیجه منطقی تسریع روند انقلاب بود؛ نه فقط از آنرو که تب خرید و فروش آثار هنری به سرعت فروکش کرده بود که بیشتر از آنرو که هنرمندان باید در زمانی اندک نسبت میان حرفهشان و فضای ملتهب سیاسی را بازتعریف میکردند. شاید همین پرسش بود که بسیاری را به سوی همراهی با انقلاب سوق داد. هنرمندان حرفهای یا غیرحرفهای، باتجربه یا بیتجربه هنر را در خدمت آرمانهایی قرار دادند که باورشان داشتند. احتمالا این سالها (حدفاصل 1357تا 1360) تنها دورانی است که هنر اینچنین به یکی از آرمانهایش، همراهی با مردم و حضور جدی در عرصه اجتماعی رسید؛ به واقع این سه سال، یکی از معدود دورانی است که فاصله میان هنر و طبقات اجتماعی محو شد و احتمالا تنها دورهای در تاریخ ایران است که هنر بلاواسطه بهدست مردم رسیده است. این ارتباط بلاواسطه از چند طریق ممکن شد؛ نقاشیهای دیواری، نمایشگاههای خیابانی یا نمایش آثار در مکانهای عمومی و پلاکاردها. علاوه بر این، تعیین مرز مشخص میان نقاشی و گرافیک در این دوره گاه مشکل میشود؛ شاید از آنرو که بسیاری از نقاشان پوستر میسازند و یا بسیاری از عکسها را به شکل نقاشی روی پلاکارد اجرا میکنند یا بسیاری از نقاشیها بهصورت پوستر چاپ میشوند. این شرایط کموبیش تا پایان جنگ حفظ میشود تا در اواخر دهه1360 چند گالری هنری مجوز فعالیت میگیرند و به این ترتیب نقاشی دوباره بهعنوان یک حرفه مطرح میشود. رؤیای هنر مردمی خیلی زودتر از آنچه تصور میشد به پایان میرسد. از اواخر دهه1360بهنظر میرسد که آرمان هنر مردمی به پایان راه رسیده است.