ساعت 14:12 آخرین روز تابستان
روایتی از نخستین روز جنگ در تهران
ترمه هوشیار
هنوز خبرگزاریها فرصت نکرده بودند این خبر را به تهران بفرستند که ارتش عراق با آتش شدید از مرز غربی در حال پیشروی به سمت آن سوی خط تالوگ مرزی است. هنوز خبر به تهران نرسیده بود که شلمچه بهدست نیروهای عراقی افتاده و مردم خرمشهر بدون آنکه بدانند چه اتفاقی افتاده، زیر بدترین آتش جنگی هستند. مردم پای اخبار نیمروزی رادیو نشسته بودند و داشتند خبرهای نگرانکنندهای که از مرز جنوب مخابره میشد را میشنیدند که صداهایی مهیب درست ساعت ۱۴:۱۲بعدازظهر آخرین روز تابستان، تهران را لرزاند؛ چندین صدا مردم را به خیابانها کشاند. به دو سالگی انقلاب چند ماهی مانده بود و هر از چند گاهی یک بمب دستساز در جایی منفجر میشد. اما این صداها با آن بمبهای دستساز تفاوت داشت. صدا از غرب شهر میآمد، اما صدایش در همه تهرانبزرگ و 4-3میلیون نفری آن روز پیچید؛ انگار جایی از شهر فروریخته بود و لحظه بعد چند فروند میگ جنگی که در ارتفاع کمی حرکت میکردند خودشان را به مردم پایتخت نشان دادند؛ هواپیماهایی که از فرودگاه الولید به هوا بلند شده و هزاران کیلومتر آمده بودند تا بمبهای چند کیلوگرمیشان را به سر تهران بریزند؛ بمبهایی که با بمباران بخشی از فرودگاه مهرآباد و شهرک اکباتان نخستین درگیری تهران با جنگی بود که ۸سال طول کشید و این آغاز رسمی جنگ دو همسایه بود. اختلاف میان ایران و عراق هرچند پیشینهای به قبل از شکلگیری کشور عراق داشت اما در دهههای ۴۰ و۵۰ بهخاطر اختلافات ارضی میان ایران و عراق بر سر اروندرود جدی شد. عراقیها ادعا داشتند که باید سهم بیشتری از اروندرود داشته باشند. آنها این رودمرزی قابل کشتیرانی را شطالعرب مینامیدند. این اختلافات در ۳دوره تا سال 53 بستر درگیریهای چندروزه در مرز غربی بهخصوص منطقه خوزستان شد. اما در نهایت در مارس سال1975 برابر با 15اسفند(1353) با میانجیگری هواری بومدین، رهبر الجزایر، قراردادی بین دو کشور امضا شد و خطوط مرزی ایران و عراق از خط تالوگ مشخص شد؛ قراردادی که البته خیلی مورد تأیید صدامحسین قرار نگرفت و کشیدن خط مرزی را برای چند وقت به تأخیر انداخت. با وقوع انقلاب اسلامی این فرصت مناسب برای او پیش آمد تا به بهانههای مختلف حرکاتی را به سمت غرب ایران داشته باشد. در فروردین59 هواپیماهای عراقی چندین بار آبادان و خرمشهر را بمباران کردند. جاسوسان عراقی چندین بمب در بازار خرمشهر و آبادان و اهواز منفجر کردند. حکومت ایران سرگرم حل و فصل مشکلات داخلی بود و کمتر توجهی به وضعیت مرز داشت. اما در روز 27شهریور صدامحسین قرارداد الجزایر را جلوی دوربین پاره و ادعا کرد بهزودی شطالعرب را خواهد گرفت. او روز 31شهریور در ادامه این ادعاها اعلام کرد که ظرف ۳روز عبادان(آبادان) و محمره (خرمشهر) و عربستان ایران(خوزستان) را به خاک عراق الحاق میکند و به تهران خواهد رسید؛ ادعایی که با دلاوری یگان تکاور ارتش و نیروهای مردمی هیچگاه به وقوع نپیوست. اما او جنگ را به شهرها و بهخصوص پایتخت کشاند و میگهای عراقی با نقض حریم هوایی ایران به تهران رسیدند و با شکستن دیوارهای صوتی بمبهایشان را به سر تهران ریختند.
این نخستین بمبهایی بود که بر سر تهران میافتاد. نخستین حمله مهم خارجی بعد از ۳۰۰سال که حریم پایتخت 200ساله ایران را مخدوش میکرد، بمبی بود که بر سر شهرک اکباتان افتاد.
این صدای مهیب که در ساعت ۱۴:۱۲ آخرین روز تابستان شنیده شد و برای چند دقیقه ادامه داشت برای آنهایی که در غرب تهران بودند مهیبتر و همراه با خردشدن شیشهها بود. خیلی از مردم مضطرب از خانه بیرون آمدند و به دود سیاهی که از سمت فرودگاه مهرآباد میآمد چشم دوختند. 3میگ جنگی، حریم هوایی ایران را شکسته بودند و میخواستند فرودگاه اصلی ایران را از کار بیندازند. جنگ در تهران از شهرک اکباتان که غربیترین نقطه شهر بود و درست از همان نخستین روز جنگ تحمیلی، آغاز شد. میگهای عراقی زمانی که حواس همه متوجه خرمشهر، آبادان و سوسنگرد بود، به سمت تهران حرکت کردند و به سمت فرودگاه مهرآباد رفتند. قصد اصلی این سه میگ جنگی حمله به فرودگاه مهرآباد و پایگاه شکاری نیروی هوایی تهران بود. اما یکی از این سه خلبان بخشی از بمبهایش را کمی آن طرفتر روی شهرک اکباتان ریخت؛ شهرک مدرن و 14ساله اکباتان که مهندسان معمار شرکت استارت به سرپرستی جردن گروزن طرح ساخت این مجتمع را در محدودهای 6کیلومترمربعی در چند فاز دادند و ۲ فاز آن آماده شده بود. اما از آنجا که همه نگران فرودگاه مهرآباد و پایگاه شکاری بودند، جز کسانی که در اکباتان و در حاشیه این بمباران بودند از آن خبردار نشدند و همه به سمت دو هواپیمای مسافربری رفتند که در آن زمان مورد حمله قرار گرفتند. بیشتر روزنامهها هم تنها به خبر فرودگاه پرداختند. روزنامه کیهان فردای آن روز درباره فضای فرودگاه و آنچه طی این حمله بر مردم حاضر در آنجا گذشت، نوشت: «یکی از کارمندان هواپیمایی گفت که هنگام مراجعت از فرودگاه به خانه متوجه شدم 3فروند هواپیما با فاصله نسبتاً کمی بر فراز فرودگاه در حال پرواز هستند. از آنجا که حدس میزدم هواپیماها، خودی باشند چندان توجهی نکردم، تا اینکه صدای انفجار برخاست و آنگاه متوجه شدم که بمب انداختهاند. یک شاهد دیگر درباره نوع هواپیماهای بمباران شده در این حمله گفت که ۲هواپیما در این هجوم دچار آسیب شدهاند که یکی از آنها هواپیمای 707و متعلق به شرکت هواپیمایی هما و دیگری یک فروند هواپیمای سی 130بود. او همچنین گفت که هواپیماهای دشمن 3 فروند و از نوع میگ بوده است». فرودگاه مهرآباد بلافاصله تعطیل و اعلام شد پروازها تا اطلاع ثانوی انجام نمیشوند. به نوشته این روزنامه؛ «تا ساعت یک بامداد امروز تعداد مجروحین حادثه فرودگاه 38 نفر اعلام شد که 15نفر به بیمارستان امامخمینی، 8نفر به بیمارستان شریعتی، 3نفر به بیمارستان صنایع هواپیمایی، 8نفر به بیمارستان میمنت و ۳نفر به درمانگاه بیمههای اجتماعی منتقل شدهاند. از این تعداد گروهی که جراحاتشان سطحی بود مداوا و از بیمارستان مرخص و برخی دیگر بستری شدهاند.» در این بمباران آنچنان که روزنامهها نوشتند یک شهروند به اسم یاسین یاسینی شهید شد.
سعید صادقی، عکاس خبری که آن روزها در روزنامه جمهوری اسلامی کار میکرد یکی از کسانی بود که برخلاف بسیاری از همکارانش به اکباتان رفت. او که برای عکاسی از فرودگاه به آنجا رسیده بود بهخاطر تدابیر امنیتی نتوانست وارد فرودگاه شود و آنچنان که خودش چند سال پیش برای خبرگزاریها گفته بود توسط یکی از افسران نیروی هوایی به سمت اکباتان راهنمایی شد. او درست زمانی به اکباتان رسید که زخمیها به بیمارستان منتقل شده بودند و آنچه مانده بود، خرابی بمبهایی بود که بیهدف روی سر مردم آوار شدند. این نخستین عکسهایی بود که از جنگ در تهران ثبت شد؛ عکسهایی که برای سالها کمتر کسی از آنها خبر داشت و حالا فقط سند و خاطره کمتر دیدهشده جنگی است که از شهریور59تا مرداد 67 بر مردم ایران تحمیل شد و حماسه دفاعمقدس را شکل داد.