معلمِ همیشه
«محمدعلی رجایی» 20مرداد 1359 نخستوزیر شد
حمیدرضا محمدی
خیلی صبور بود؛ شکنجههای کمیته مشترک صبورش کرده بود. چنان بود که بعدها درباره صبر حتی نوشت: «یکی از انواع صبر، صبر در موضع قدرت است. وقتی به دشمنت دست یافتی در مقابل شکنجهای که تو را کرده میخواهی او را شکنجه کنی، ولی خداوند متعال دوست میدارد که صبر کنیم و درگذریم... . وقتی انسان به نعمت فراوان میرسد بهطوریکه با داشتن امکانات و زیادی مال ممکن است تعادل انسانی خود را از دست بدهد و خودش را گم کند، در اینجا لزوم صبر ظاهر میشود». و این همه از مصائبی بود که از سر گذرانده بود، زیرا چند سال منتهی به انقلاب را در زندان گذراند وقتی حکم محکومیتش در سوم اسفند 1354صادر شد؛ «محمدعلی رجایی، فرزند عبدالصمد را از لحاظ انجام اقدام علیه امنیت کشور به استناد بند یک ماده یک قانون مجازات مقدمین علیه کشور به 5سال حبس جنایی درجهدو با احتساب ایام بازداشت قبلی (متهم از تاریخ 6/9/1353تاکنون در بازداشت است) از هر لحاظ مدلل و موجه تشخیص و به اتفاق آرا تأیید مینمایند.» محمدعلی رجایی اما از آن دست آدمهایی بود که وزارت و نخستوزیری و ریاستجمهوری سبب نشد تا خودش را گم کند. خود را چنان بار آورده بود که هنوز و همچنان همان معلم بود و معلم ماند. این عزت نفس را حتی میکوشید به دانشآموزانش هم تعلیم دهد. او تعلیم و تربیت را توأمان میآموزاند و همین منش و روش را تا آخر داشت؛ «من از وزارت آموزش و پرورش نمیروم ولو اینکه به من اجازه بدهند بیایم در یک مدرسهای جارو کنم و فقط تخته پاک کنم. بهنظر من اگر در مملکت خدمتی معنی دارد، معلمی است.» همین شیفتگی به معلمی هم بود که 10سال پیش از انقلاب، بههمراه شهیدان بهشتی و باهنر و مرحوم هاشمی رفسنجانی، «بنیاد تعاون و رفاه اسلامی» را پایه گذاشت که زمینهساز ایجاد مدرسه دخترانه رفاه با سرمایه 500هزارتومانی بازاریان شد.