حیات نشئه تنهایی
سهراب سپهری در سال 1359زندگی را بدرود گفت اما «مرگ پایان کبوتر نیست»؛ او حاکم بلامنازع شعر دهههای 60 و 70 است
مرتضی کاردر
سهراب سپهری حرکت آرامی است که از شعر سنتی آغاز میشود و خیلی زود به شعر نیمایی میرسد و هرچه پیشتر میآید تمایز و تشخص بیشتری مییابد و فارغ از هیاهو، بیکوششی برای اثبات خود یا جدال با مدعیان، آرامآرام به جایی میرسد که در کنار نیما و اخوان و شاملو و فروغ در شمار پنج شاعر بزرگ شعر امروز قرار میگیرد و جایگاهی مییابد که تا امروز دستنیافتنی و خللناپذیر باقیمانده است. از میان شاعران بزرگ امروز سهراب سپهری، خوشاقبالترین و فراگیرترین شاعر است که شعرها و سطرهای بسیاری از او میان عموم مردم راه یافته و فراتر از شعر، ضربالمثل شده است.
سهراب سپهری، نماد شاعرانگی در شعر امروز است. شاعر، از منظر عموم، یعنی کسی که در خلوت خویش، غرق در تخیل است و آب را گل نمیکند و کاری نمیکند که به قانون زمین بربخورد و خدا را لای شببوها میبیند و... در میان شاعران امروز نهتنها سهراب سپهری بیش از هر شاعری چنین شخصیتی را نمایندگی میکند بلکه جهانبینی و زیباییشناسی شاعرانه ویژهای در شعر امروز پدید میآورد. نمیتوان درباره اقبال به شعر سهراب سخن گفت و نقش شخصیت شاعرانه و خلوتگزیده او را در این اقبال بیتأثیر دانست.
سهراب سپهری شاعر تأمل در جهان و زندگی پیرامون و نگاه تازه به عناصر طبیعت و اشیاست. او نماد همزیستی مسالمتآمیز و دوستی با طبیعت است. شماری از شعرهای سهراب نمونهوارند و نمایانگر جهانبینی او مثل «آب را گل نکنیم» و «من نمیدانم که چرا میگویند، اسب حیوان نجیبی است...». اما مهمترین و عمومیترین شعر او از این نظر «صدای پای آب» است. دو شعر بلند صدای پای آب و «مسافر» و شعرهای مجموعه «حجم سبز» کمال شعر سهراب سپهری است. او در این شعرها به سادگی و صمیمیتی در جهانبینیاش دست مییابد که عموم خوانندگان شعر فارسی را تا امروز شیفته خود کرده است. مقبولیت شعرهای سه کتاب او آنقدر هست که ضعف شماری از شعرهای ابتدایی یا نامتعارف مجموعههای قبلی او بهچشم نیاید.
آنچه سهراب سپهری در ترکیبسازی و کنارهمنشاندن کلمههای عینی و ذهنی یا محسوس و معقول یا تصویر و معنا بدان میرسد، چیزی است از جنس ابهام و جادوی شعر که سخت مقبول عموم خوانندگان شعر میافتد. تمایز شعر سهراب سپهری گاه در ترکیبسازیهای غریب و بدیع است و گاه در نگاه تازه به طبیعت و گاه در سادگی. طبیعی است که بعضی از ترکیبهای او درخشان از کار درمیآید و کم نیست وقتهایی که ترکیبها خوش نمینشیند و حتی بیمعنی به نظر میرسد. در ساختار شعر نیز گاه به اطناب دچار میشود. نگاه تازه او به طبیعت و اشیا نیز خیلیوقتها به تکرار میافتد و بیش از اندازه احساساتزده میشود. اما خوشبینانه اگر بخواهیم بنگریم، زمانی که هر کدام از اینها میلنگد، دیگری بار شعر او را بهدوش میکشد و آن را به منزل میرساند.
راه سهراب سپهری از آغاز برای خود او روشن بوده است. او محصول سلوک و آزمون و خطایی طولانی است که به مرور زمان به کمال میرسد. آنچه او از آموزههایی مثل بودیسم و عرفان هندی یا عرفان ایرانی و تصویرگرایی هایکوی ژاپنی و شکل ترکیبسازیهای شاعران سبک هندی و شعر دیگر شاعرانی مثل هوشنگ ایرانی و همسخنی با فروغ فرخزاد و احمدرضا احمدی کسب میکند، افزونههایی است که جلوه بیشتری به شعر او میدهد. بسیار درباره تأثیرپذیری سهراب از دیگران گفتهاند؛ بهویژه از سبک هندی و شعر هوشنگ ایرانی. کدام شاعر است که از شاعران پیش از خود تأثیر نپذیرفته باشد. اما سهراب اگر از آنها تأثیر پذیرفته باشد، مثل هر شاعر بزرگ دیگری تأثیرات را از آنِ خود کرده است. او اگر متأثر از سبک هندی است، سبک هندی را در شعر خود تعدیل کرده و اگر متأثر از هوشنگ ایرانی است، هوشنگ ایرانیِ متعارفشده است.
اعتدال و فقدان وجه سیاسی از وجوه تمایز شعر و شخصیت سهراب سپهری است. شعر سهراب سپهری مثل شعر فروغ عصیانگر نیست، مثل شعر شاملو قابلیت تأویل سیاسی ندارد. حتی همزیستی با اصحاب خروس جنگی نیز سبب خروج او از مسیر اعتدال نمیشود. فقدان وجه سیاسی و بیتوجهی سهراب به اتفاقهای روزگار سبب تعریض بسیار به او شده است، از احمد شاملو تا رضا براهنی درباره بیتوجهی او به اتفاقهای امروز بهطعنه سخن گفتهاند. در سالهایی که سکه شعر سیاسی - چریکی میان شاعران رایج است، شعر سهراب خریداران زیادی ندارد. اما زمانی که خوانندگان شعر فارسی، خسته از سیاست، بهدنبال شعری میگردند که قدری وضع موجود را تلطیف کند و چشمانداز تازهای بهدست دهد، به شهر سهراب پناه میبرند و سهراب سپهری قدر و قیمت بسیار مییابد. نیز در سالهای پس از انقلاب اسلامی که بسیاری از شاعران سیاسی از رسانههای رسمی حذف میشوند، باز هم فقدان وجه سیاسی و اعتدال است که سبب میشود شعر سهراب همچنان باقی بماند. اعتدال سهراب حتی در شکل شعرهای او نیز نمایان است. او در شعرهایی که اقبال عمومی مییابند، با تسامح و توسع از وزن نیمایی استفاده میکند اما به شعر بدون وزن نمیرسد که همچنان مقبول عموم خوانندگان باشد.
سهراب سپهری شاعر- نقاش است و هر دو را همزمان پیش میبرد. در پیشبرد همزمان دو هنر از شاعرـ نقاشان امروز مثل منوچهر یکتایی و منوچهر شیبانی و... توفیق بیشتری دارد. وقتهایی که شعر کمرنگ میشود به نقاشی پناه میبرد و وقتهایی حضور روشن شعر جای نقاشی را میگیرد. او در نقاشی هم طبیعتگراست و نوعی از مدرنیسم طبیعتگرایانه را دنبال میکند که در شعر پی میگیرد.
سهراب سپهری حاکم بلامنازع شعر دهههای 60 و70 است. در سالهایی که نوگرایان به سکوت و ممنوعیت دچار میشوند یا از ایران مهاجرت میکنند، «هشت کتاب» سهراب سپهری بارها چاپ میشود و شمارگانی رؤیایی مییابد. دهههای 60 و 70 شمسی سالهای فراگیری شعر سهراب سپهری است و دهههای 80 و 90 سالهای فراگیری نقاشیهای او. سهراب سپهری اکنون در شمار گرانترین و محبوبترین نقاشان ایران است و تابلویی از او میتواند بهراحتی رکوردشکن حراجیهای چندمیلیاردی باشد. شعر و نقاشی در کنار هم شخصیت او را شکل دادهاند. اما گزاف نیست اگر بگوییم آنچه قدر و قیمت نقاشیها و شمارگان مجموعه شعرهای او را بیشتر میکند، اقتدار نام سهراب سپهری است.
کم نیستند تحلیلگرانی، در دو سوی شعر امروز که سهراب سپهری را نکوهش کردهاند؛ از محمدرضا شفیعی کدکنی تا ضیاء موحد. اما شعر او، فارغ از تحلیلها، قلب بسیاری از دوستداران شعر فارسی را تسخیر کرده است؛ چه عموم خوانندگان که بسیاری از آنها شعر نو را به سهراب سپهری میشناسند، چه خوانندگان حرفهایتر شعر فارسی که هنوز محو جادوی ترکیبسازیهای سهراب سپهری ماندهاند و چه شاعرانی که جایگاه یگانه سهراب سپهری هنوز برایشان رشکبرانگیز و دستنیافتنی است.