یادداشت/ بهیادماندنیتر از نقش اولها
پرویز پورحسینی استاد بازی در نقشهای مکمل بود
محمدناصر احدی- روزنامه نگار
پرویز پورحسینی تحصیلکرده رشته بازیگری از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بود و کارش را با تئاتر شروع کرد. او پیش از انقلاب با بزرگانی همچون حمید سمندریان، پیتر بروک، آربی آوانسیان و گروههای تئاتری مختلف همکاری کرد و آثاری را نیز به کارگردانی خودش به روی صحنه برد. تنها فیلم وی در پیش از انقلاب «چشمه» (1351) به کارگردانی آربی آوانسیان بود که یکی از آثار شاخص و متفاوت تاریخ سینمای ایران محسوب میشود.
قصدم از بیان این نکات -که در بسیاری از یادبودهای مرقومه در سوگ پورحسینی تکرار شده- برجستهکردن این موضوع است که او بازیگری فرهیخته بود و بازیگری را از سایر حرفههای سرگرمکننده جدا میدانست و از انتخابهای کاریاش در سالهای جوانی میتوان دریافت که حاضر نبود در هرکاری حضور داشته باشد. تا زمانی که امکانات و شرایط مهیا بود، پورحسینی ترجیح داد در تئاتر کار کند و حتی نخستین حضورش را در سینما در فیلمی متفاوت با جریان سینمای فیلمفارسی آغاز کرد. فیزیک بازی وی متشکل از نگاه نافذ، اندام تراشیده، بیان گیرا و حرکات کنترلشده بود و در شیمی بازیگری میتوانست احساسات و عواطف گوناگون را در بدهبستان با بازیگر مقابلش به استادی به بیننده القا کند. پورحسینی هنگامی که نخستین فیلم بعد از انقلابش -«کمالالملک» (علی حاتمی، 1352)- را بازی کرد 42سال داشت. او تا پایان دهه60، ظرف 7سال، در 18فیلم ظاهر شد که این آمار بر پرکاری وی دلالت دارد، اما وقتی به تکتک نقشآفرینیهای وی در فیلمهایی که در این دهه بازی کرده نگاهی میاندازیم، درمییابیم که او در اغلب این فیلمها نقش اول نبوده و معمولا نقش مکمل را بر عهده داشته است. این موضوع میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ از مناسبات سینمای ایران گرفته تا انتخابهای شخصی خود پورحسینی. اما آنچه میتوان با اطمینانخاطر بیان کرد این است که پورحسینی هر نقشی را -فارغ از نقش اول و نقش مکمل بودن یا کوتاهی و بلندیاش- چنان مؤثر بازی میکرد که حتی ممکن بود خود فیلم از خاطر تماشاگر برود، اما نقشآفرینی پورحسینی را تا سالیان بعد بهخاطر داشته باشد. از طرف دیگر، پذیرفتن نقشهای مکمل به پورحسینی این امکان را میداد تا طیف متنوعی از شخصیتها را به تصویر بکشد و این موضوع برای هنرپیشهای که نگاهی هنرمندانه به بازیگری داشت، فرصتی مغتنم برای تجربه کردن و از جلدی به جلد دیگر درآمدن بود.
پورحسینی در 2فیلم دیدنی این دهه، یعنی «طلسم» (داریوش فرهنگ، 1365) و «ایستگاه» (یدالله صمدی، 1366) نقشآفرینیهای بهیادماندنی و بینقصی ارائه داد و توانست شخصیتهای منفی و رازآمیزی بیافریند که در خاطر تماشاگر باقی بمانند. در ابتدای دهه70، پورحسینی 50سال داشت و قاعدتا در این سن دیگر نمیتوانست نقش اول داستانهای محدود و بسته سینمای ایران باشد. او بعد از دهه70 در سریالهای تلویزیونی بسیاری بازی کرد و اتفاقا در این سریالها هم در نقشهای مکمل و کوتاهی مثل قدرت رنگرز سریال «روزی روزگاری» (امرالله احمدجو، 1371) جاودانه شد. البته نباید فراموش کرد در سالهای دهه60 که اوج فعالیت پورحسینی در سینما بود، قوانین نظارتی به بازیگران اجازه نمیداد که بخواهند در شمایل ستاره ظاهر شوند و نامشان را از نام سایر بازیگران متمایز کنند. فیزیک و جنس بازی پورحسینی شبیه زندهیاد احمد آقالو بود که او هم خیلی زود صحنه را ترک کرد و چهره در نقاب خاک کشید. آثار جاودانه این دو استاد مسلم بازیگری هرگز از یاد هنردوستان واقعی نمیرود. یاد هردو گرامی.