• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
پنج شنبه 6 آذر 1399
کد مطلب : 116910
+
-

مسعود شجاعی طباطبایی از کاریکاتور و تأثیر آن بر نگاه آدم‌ها به پدیده‌ها می‌گوید

کاریکاتور به زندگی‌ام رنگ طنز‌ می‌زند

کاریکاتور به زندگی‌ام رنگ طنز‌ می‌زند

نیلوفر  ذوالفقاری

با اینکه هنوز خواندن و نوشتن بلد نبود، پول توجیبی‌اش را به جای خریدن بستنی، صرف خرید مجله‌های کودکانه‌ای می‌کرد که می‌توانست مدت‌ها با تصاویر متنوع آنها سرگرم شود. علاقه به کارتون و کاریکاتور باعث شد مسعود شجاعی طباطبایی، شور و اشتیاق کودکی را تا همین امروز در وجودش حفظ و آنقدر این علاقه را دنبال کند تا در کارنامه‌اش، مدیریت خانه کاریکاتور ایران ثبت شود. چهره سال هنر انقلاب در سال 1396، تجربه داوری در جشنواره‌های متعدد داخلی و خارجی دارد و می‌گوید کاریکاتور باعث شده او با نگاه متفاوتی به دنیا نگاه کند. گفت‌وگوی ما را با این هنرمند بخوانید.


    چرا از بین شاخه‌های مختلف هنر، به کاریکاتور گرایش پیدا کردید؟
گرایش من به کشیدن کاریکاتور، به روزهای تحصیل در دوران راهنمایی و دبیرستان برمی‌گردد. از همان زمان کاریکاتور اطرافیان را می‌کشیدم، گاهی تشویق می‌شدم و گاهی هم با کشیدن چهره معلمان، از کلاس اخراج می‌شدم. روزهای انقلاب بود، گاهی بقیه شاگردان هم به نشانه اعتراض به اخراج من، از کلاس بیرون می‌آمدند و اعتراض می‌کردند. آنجا بود که متوجه شدم کاریکاتور، هنری معترض است. علاقه‌ام به این هنر به مرور بیشتر و فعالیتم جدی‌تر شد.
    اولین کاریکاتورها را کجا دیده بودید؟
در کودکی علاقه به کارتون و کاریکاتور باعث می‌شد، پولی را که برای خریدن بستنی به من می‌دادند، با عشق برای خریدن کیهان بچه‌ها خرج کنم. از همان زمان علاقه عجیبی به مجلات داشتم و حتی وقتی خواندن بلد نبودم، از تصاویر مجله‌ها لذت می‌بردم. در محله ما مغازه‌ای بود که پیرمردی در آن، مجلات خارجی می‌فروخت و عجیب اینکه این مجلات بسیار به‌روز و مطرح بودند و از کشورهای دور می‌رسیدند. به این ترتیب من از همان بچگی با کارها و نام‌های هنرمندان طراز اول دنیا آشنا شدم. کتاب‌های تن‌تن هم آن روزها محبوب بود اما من نمی‌توانستم آنها را بخرم، به همین دلیل همزمان در 2کتابخانه عضو شده بودم تا بتوانم از هر کدام 2مجله بگیرم که خیلی زود خواندنشان تمام می‌شد و من بی‌صبرانه منتظر بودم تا دوباره بتوانم کتاب جدید به امانت بگیرم. هر پولی به دستم می‌رسید، مجله می‌خریدم، مجلاتی که بیشتر تصویری بودند. بعدها شاید تحت‌تأثیر همین مجلات، کاریکاتور را به شکل حرفه‌ای ادامه دادم.
    از بین مجلات کاریکاتور داخلی کدام را دنبال می‌کردید؟
قبل از انقلاب ما چندان مجله کاریکاتور نداشتیم. فقط مجله توفیق بود و دیگری نشریه کاریکاتور. توفیق نگاهی انتقادی، تند و تهاجمی داشت که در نهایت به تعطیلی آن منجر شد. گل‌آقای دوست‌داشتنی در همین مجله کار را شروع کرده بود. تعداد کاریکاتوریست‌های ما آن زمان خیلی کم بود.
    در دانشگاه هم رشته هنر را انتخاب کردید؟
پایان دبیرستان من، همزمان شد با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها. اما من به‌دلیل علاقه به رشته نقاشی و کاریکاتور، کار در این حوزه را جدی‌تر پیگیری کردم. چند سالی طول کشید تا بعدها وارد دانشگاه شوم و در رشته نقاشی و بعد گرافیک تحصیل را ادامه دهم. عنوان پایان‌نامه من، تاریخ کاریکاتور بود.
    اولین بازخوردی که از فعالیت جدی در این هنر گرفتید، چه بود؟
وقتی وارد پایگاه مقداد سپاه شدم، با دوستانم مشورت کردیم چه فعالیت فرهنگی جذاب و خلاقانه‌ای می‌توانیم با کاریکاتور انجام دهیم که مخاطب هم به خوبی با آن ارتباط برقرار کند؟ بعد از تحقیقات، به این نتیجه رسیدیم که بهترین جا برای دیده شدن کاریکاتورها، خروجی فرودگاه مهرآباد است. آن روزها مهرآباد بین‌المللی بود و تنها یک مسیر خروجی به طرف میدان آزادی داشت، دیوارهای این مسیر را برای کشیدن آثار آماده کردیم. زمان جنگ تحمیلی بود و ما هم همین موضوع را برای کارهایمان انتخاب کردیم. این آثار خیلی زود موردتوجه قرار گرفت تا حدی که حتی رسانه‌های خارجی مانند نیوزویک و تایمز هم واکنش نشان دادند. از همه بیشتر پرداختن مجله فرانسوی فیگارو به این کاریکاتورها ما را تحت‌تأثیر قرار داد.
    فعالیت حرفه‌ای شما در این هنر چگونه شروع شد؟
آن زمان تعداد مجلات کم بود اما با تیراژی بسیار بالا چاپ می‌شدند و مخاطبان زیادی داشتند. عکاس مجله اطلاعات هفتگی، از آثاری که بر دیوار خروجی فرودگاه کشیده بودیم عکس‌هایی گرفت که در مجله منتشر شد. همین بهانه‌ای شد برای اینکه فتح‌الله جوادی، سردبیر نشریه از من برای کار دعوت کنند. در این مجله صفحه‌ای به‌نام دیدگاه داشتم که در آن به موضوعات اجتماعی و سیاسی می‌پرداختم و کاریکاتور می‌کشیدم. به این ترتیب به آرشیوی غنی و به‌روز دست پیدا کردم و در جریان اتفاقات دنیای کاریکاتور قرار گرفتم.
    انتخاب کاریکاتور، چه تأثیری بر زندگی شخص شما گذاشته است؟
مفهومی درباره کاریکاتور وجود دارد و آن این است که همه‌چیز هست و برعکس. این یعنی هم نیمه پرلیوان را ببینیم و هم نیمه خالی آن را و بتوانیم برای هر اتفاقی، برعکس آن را هم درنظر بگیریم. کاریکاتور نگاه مرا بیشتر به این سو کشاند. به مرور احساس کردم حتی اتفاقات مختلف زندگی من، بار طنزآمیز پیدا کرده‌اند. حتی حضورم در مناطق جنگی، با اتفاقات طنزآمیز همراه بود. خاطرات جالب و طنزی از این حضور دارم، من به‌عنوان رزمنده و عکاس در جبهه حضور داشتم و کاریکاتورهای زیادی از صدام کشیده بودم. روزی یکی از رزمندگان از من خواست یکی از کاریکاتورها را، با انگشت روی شیشه ماشین‌های منطقه که با گل استتار شده بودند، بکشم. روز بعد، همه ماشین‌های اطراف صف کشیده بودند که روی شیشه‌هایشان کاریکاتور بکشم. اسم آن کارها را، کاریکاتورهای بندانگشتی گذاشته بودم. سعی می‌کردیم فضا را تا حد امکان شاد کنیم، حتی وصیت‌نامه‌ام را به طنز نوشته بودم و هم‌سنگران با شنیدنش می‌خندیدند. کاریکاتور بیشتر آنها را هم کشیده بودم و حتی روی در و دیوار کانکس‌ها کاریکاتور می‌کشیدم.
    به‌نظر شما کاریکاتور می‌تواند حال مخاطبان را خوب کند و بر روحیه آنها تأثیر مثبت بگذارد؟
قطعا می‌تواند. یکی از ویژگی‌هایی که در کاریکاتور هست و در هنرهای دیگر نیست، جنبه طنز آن است. متأسفانه ما به‌دلیل شرایط موجود، بیشتر با طنز تلخ مواجهیم، اما باید بدانیم که طنز شاد هم داریم. به‌نظرم باید گاهی هم کارهایی با فضای خنده و شادی انجام دهیم. از آنجا که بیشتر کارهایم مضمون سیاسی دارند، گاهی اطرافیان از دیدن کارهایی که با فضای شاد و موضوعات متفاوت کشیده‌ام، متعجب می‌شوند. اما به آنها می‌گویم که ما به فضای خنده بیشتر از همیشه احتیاج داریم.
    به‌نظر شما مخاطبان چقدر با کاریکاتور ارتباط برقرار می‌کنند و منظور آنها را متوجه می‌شوند؟
زیر یکی از کاریکاتورهایی که در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته بودم، یکی از مخاطبان نوشته بود خوب شد توضیح دادی تا بفهمیم ماجرا چیست؟ اینجا بود که فکر کردم چقدر بد است که من باید به پیوست اثری حضور داشته باشم و درباره آن توضیح دهم. کاریکاتور باید صریح و قابل فهم باشد و خیلی سریع با مخاطب ارتباط برقرار کند. کاریکاتور فعلی ایران و دنیا، به طرف زرق و برق و تکنیک رفته و تا حدودی از مفهوم و موضوع دور شده است.

از استیکر رستم تا کاریکاتور صادق هدایت
ایده اولیه جایزه سال استیکر، در مجموعه آی‌گپ مطرح شد. در همفکری‌ها به این نتیجه رسیدیم که همه ما در فضاهای مجازی و پیام‌رسان‌ها، بسیار از استیکرها استفاده می‌کنیم، اما از این فرصت غافل بوده‌ایم و در حال استفاده از نمونه‌های خارجی هستیم. از اینجا به ایده خلق استیکرهای بومی رسیدیم. هنرمندان خوب کاریکاتوریست و تصویرگر داشتیم که با ذوق و خلاقیت به این کار پرداختند. دور اول جایزه سال استیکر با استقبال خیلی خوبی مواجه شد و بعضی از استیکرها مثل کاریکاتور صادق هدایت، توسط کاربران فضای مجازی به سرعت مورداستفاده قرار گرفتند. در استیکرها از شخصیت‌هایی مثل رستم و حسن‌کچل، ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه و بسیاری ایده‌های خلاقانه استفاده شد. امسال استیکرهای متحرک به جشنواره اضافه شده است.


هر نقاشی نقاش نیست!
در یکی از ماه‌های جنگ تحمیلی، مرا به پایگاه هوایی اعزام کردند. همه افرادی که به این پایگاه می‌رفتند، باید توسط فرمانده گزینش می‌شدند. فرمانده از من پرسید: چه کاره‌ای؟ گفتم: نقاش. مرا پشت پنجره برد و گفت: به‌نظرت برای این نرده‌ها چه رنگی مناسب است؟ من هم با این تصور که قرار است نظر حرفه‌ای و هنری دهم، چند رنگ پیشنهاد کردم. همان موقع نامه‌ای به تدارکات نوشت و سفارش رنگ و قلم‌مو داد! رویم نشد بگویم کار من این نیست، از طرفی با خودم فکر می‌کردم در آن فضا هر کاری باید از روی ایثار و ازخودگذشتگی انجام شود. اما متأسفانه دوام نیاوردم، نرده‌ها تا بی‌نهایت ادامه داشتند و من در روز چهارم، زیر آفتاب گرمازده شدم و از حال رفتم. همین موقع بود که به فرمانده خبر دادند من نقاشی می‌کنم اما نقاش ساختمان نیستم. فرمانده برای دیدنم به بیمارستان صحرایی آمد و ترتیبی داد بعد از آن به جای دیگری اعزام شوم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید