مارپیچ اشتباه
«محمدرضا پهلوی» 26دی 1357 از ایران رفت
حمیدرضا محمدی
گفت: «متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بهصورت کامل به مرحله اجرا درآید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم». اما مشکل آن بود که دیر شنیده بود. ناراحتیها و نارضایتیها اگرچه از 15سال قبل آغاز شده بود، اما شنبه 17دی 1356، اشتباه استراتژیک انتشار یک مقاله در روزنامه اطلاعات به قلم مجعولِ احمد رشیدیمطلق، سببساز مرحله تازهای از این تب تند شد و روند و روال ماجرا را سرعت بخشید.
آن نوشته خون مردم را به جوش آورد؛ از خط قرمز گذشته بود و نوک پیکان آن، رهبر نهضت را نشانه رفته بود که حالا دیگر تقریبا همه گوشبهفرمانش شده بودند.
محمدرضا پهلوی، با آنکه در همان نطق تلویزیونی 14آبان 1357، اعلام کرد: «من به نام پادشاه شما که سوگند خوردهام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنیعشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد.» اما کسی یادش نمیرفت، تنها بیستوچهار قبلش، صدها دانشآموز و دانشجو را به خاک و خون کشیده بود. او حتی با جلو انداختن جعفر شریفامامی با دولت «آشتی ملی» هم نتوانست با ملت، آشتی کند و سرانجامش آن اشتباه خونبار شد. اشتباه دیگر آن بود که پس از این نطق، بهجای اصلاح، یک نظامی یعنی غلامرضا ازهاری را نخستوزیر کرد. گویی در یک مارپیچ گرفتار آمده بود و با تکرار اغلاط، مدام پیچ میخورد. این کلاف اشتباهات اما آنقدر سردرگم شد که دیگر گرهاش کور شد.