شعر، اعتراض و تأثیر
آخرین دوره شبهای شعر گوته در مهرماه 1356برگزار شد
معراج قنبری
یک رویداد فرهنگی با عمری به اندازه نیمقرن؛ مؤثر و در جریان. شبهای شعر گوته سالانه در تهران برگزار میشد و آخرین دورهاش از 18تا 27مهرماه 1356بود. در باغ انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان غوغایی برپا بود. بسیاری از نامهای پرآوازه امروز با همکاری کانون نویسندگان برای شعرخوانی و سخنوری گردهم آمدهبودند. عمده این افراد را در گروه چپها میشناسیم. آنها در تلاش بودند تا در مقابل فضای اختناق و سانسور حاکم بایستند. در خاطرات افراد حاضر و منابع آمده است انستیتو گوته جمعیتی حدود 10هزار نفر را بهخود دیده است. اما بارش باران مستمر در تهران، دوسوم این افراد را در شبهای پایانی خانهنشین کرده بود. با این حال صحبتها از خفقان در جریان توسط حکومت پهلوی و انتقادها تند و در قالبهای ادبی و بُرنده بود.
یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن درباره این موضوع مینویسد: «به دنبال برگزاری ده شب شعر توسط کانون به تازگی احیا شده نویسندگان ایران و انستیتو گوته در مهر 1356، نویسندگان که همگی از مخالفان سرشناس بودند به انتقاد از رژیم پرداختند و نهایتاً در شب پایانی این برنامه، شرکتکنندگان همگی به خیابان ریختند و با پلیس درگیر شدند. در این تظاهرات یک دانشجو کشته و 70 نفر زخمی و بیش از 100 نفر دستگیر شدند. اعتراضات در تهران طی ماههای بعد بهویژه در روز 16آذر ادامه یافت. افراد دستگیر شده در این اعتراضات به دادگاههای غیرنظامی سپرده شدند که یا آزاد شدند یا محکومیتهای سبکی گرفتند. این اقدام عملاً در حکم پیام آشکاری برای دیگران از جمله طلاب حوزه علمیه قم بود». کنار هم خواندن نامهای سخنوران و شاعران مرور جالبی است؛ بهرام بیضایی، فریدون مشیری، باقر پرهام، سیاوش کسرایی، باقر مومنی، مهدی اخوانثالث، به.آذین، هوشنگ گلشیری، داریوش آشوری، غلامحسین ساعدی و... . شب پنجم یکی از جالبترین و تندترین شبها بود. باقر مومنی در سخنرانیاش بیش از صدبار از کلمه سانسور استفاده کرد و شعرخوانی دیگران شوری در معترضین ایجاد کرد. شبهای شعر گوته تأثیر خود را گذاشت و نیمسده است که محل بحث و مطالعه قرارمیگیرد. پوستر دوره آخر را بزرگ خضرائی طراحی کرد. خضرائی درباره تجربه طراحی این پوستر میگوید: «آزادی را کسی برای ما پست نمیکند. از من گرافیست تا شاعر و نویسنده و آنها که با اسلحه میجنگند در این مبارزه سهمی داریم و کار ما فقط تهیه پوستر برای کنسرت و فلان فیلم و فستیوال نیست؛ اینجاست که وظیفه اصلی ما موظفمان میکند که همه توانمان را بهکار ببریم. به هر جهت از همان لحظه اول، طرح و سوژه این پوستر رهایم نکرد. بیدرنگ دست بهکار شدم اما این ماهی کوچولو رهایم نمیکرد مثل اینکه میگفت مظلومتر از من دیدهای؟ من سمبل مظلومیت تمام این مردم و شاعر و نویسنده درد کشیده جامعه هستم. بگذار این من باشم که فریاد مبارزه با سانسور و اختناق را سر میدهم. و آخرش هم همینطور شد و طرح پوستر شد این ماهی کوچک که دارد دامونی از جنگل را -که سمبل مبارزه و جنگیدن است - فریاد میزند. همه پسندیدند و مانده بود رنگ آن. تا اینکه شبی در رستورانی که خیلی از شعرا و نویسندگان دور هم بودیم وقتی صحبت پوستر پیش آمد من گفتم زمینه پوستر سرخ است ولی... که غلامحسین ساعدی دستش را روی میز زد و گفت رنگ ماهی را سفید.. سفید بگذار معصوم و پاک... و چنین شد که درنگ نکردم و کار پوستر را در یک هفته یکسره کردم. زمینه سرخ... ملتهب و انقلابی... و ماهی کوچک سفیدی که دارد جنگل را فریاد میکند... جنگیدن و مبارزه. مانده بود تیتر و تاریخ و اسامی شعرا و نویسندگان و برنامه شبها. که چه زحمتی کشید این جلال سرفراز؛ از صبح تا دیروقت شب، به سر و کله زدن و دنبال این شاعر، آن نویسنده بودن برای تنظیم برنامه که هر شب کسانی که برنامه دارند مناسب موضوع و هماهنگ با یکدیگر باشند. بارها من با او رفتم گرچه هنوز از تبوتاب انقلاب خبری نبود اما غوغایی بود در محفل شعرا و ادبا. چنان شور و هیجانی به چشم میخورد که هرگز فراموش نمیکنم. بعضی از آنها تازه از زندان آزاد شده بودند که حرفها و داستانها داشتند و مردم دستهدسته به دیدارشان میآمدند و هرچند دقیقه به دقیقه که میرفتند دسته تازه میآمدند. بالاخره آن هم حاضر شد اما مصیبت از آنجا شروع شد که تاریخ شبها را در پوستر گذاشتیم 18تا 27مهر 1356.ساواک وارد ماجرا شد و صدها پوستر را در محوطه انستیتو گوته به آتش کشید.» طراح جلد آن کتاب مشهور نیز ابراهیم حقیقی بود. منابع مربوط به کانون نویسندگان از مهمترین اسناد مطالعاتی درباره این موضوع است.