تاوان سخت
فروپاشی در غیاب سازوکارهای باثبات
جمال رهنمایی
اوجگرفتن مخالفتهای عمومی و افزایش روزافزون نارضایتی مردم از عملکرد حکومت، شاه را به این نتیجه رساند که برای کاهش مخالفتها، کارگزار اصلی اجرای سیاستهای خود را برکنار کند. امیرعباس هویدا پس از 13سال صدارت در آبان سال1356 به اشارهای استعفا کرد تا شخصیت شاه از اشتباهات حکومت مبرا شده و از لبه تیز انتقادات دور شود. افکار عمومی و مخالفین این عقبنشینی تاکتیکی شاه را نپذیرفتند و روند اعتراضات به شکل فزایندهای ادامه یافت.
هویدا بابت این تاکتیک شاه تاوان سنگینی داد. او به جرم اطاعت محاکمه شد و به زندان رفت و آنقدر آنجا نگه داشته شد که به فاصله اندکی پس از انقلاب بهدست انقلابیون اعدام شد. رابطه شاه و نخستوزیر، رابطهای دوسویه و تعاملی نبود؛ در خاطرات هویدا و سیاسیون دیگر بسیار نقل شده که او حتی از بیان تصمیماتی که در جلسات کارشناسی و هیأت وزیران برخلاف نظرات شاه گرفته میشد، در حضور او طفره میرفت و اغلب بهصورت غیرمستقیم و یا با واسطه این موضوعات به شاه منتقل میشد. چنین رابطه یکسویه و آمرانهای باعث شده بود تا ماهیت صدارت و وزارت این شخصیت اجرایی اول کشور تقریبا هیچ باشد. برخوردهای شاه در دهه آخر حکومتش با نزدیکانی که نظرات مخالف یا انتقادی داشتند، باعث شده بود کسی در داخل حکومت به فکر اجرای شرح وظایف خود نباشد. شرح وظایف همه سیستم، اجرای بلاشرط منویات شاه بود.
عملکرد رهبرانی که با استفاده از «نفوذ آرمانی»، «بیان انگیزههای الهامبخش»، «تحریک فکری» و «کسب توجه انفرادی» شهروندان را به اطاعت ترغیب میکنند، در شرایط بیثباتی و فقدان سیستمهای کارآمد حکومتی مؤثر عمل میکند. این شیوه حکومت، شیوه رهبران کاریزماتیک یا فرهمند است. در مقابل این نوع رهبری، شیوه سیستماتیک و بوروکراتیک حکمرانی قرار دارد که در آن ارائه تحسینهای مادی و پاداش و موقعیتهای بهتر به همراه اقدامات انضباطی و تنبیهی برای کسب اطاعت در سازوکار حکومت بهکار گرفته میشود.
در کشورهایی که سیستمهای باثبات به جای افراد قدرت دارند، این شیوه حکمرانی کارآمدتر ظاهر میشود.