از دیروز تا امروز
شهیدی، زبان فارسی را به تاریخ اسلام کشاند و تاریخ و فقه را به زبان فارسی
علیاکبر شیروانی
سیدجعفر شهیدی از سویی با زبان فارسی پیوند داشت، با ریاست دانشکده علوم انسانی و مؤسسه لغتنامه دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی، و از سوی دیگر با فقه و تاریخ اسلام. از اینرو زبان فارسی را به تاریخ اسلام کشاند و تاریخ و فقه را به زبان فارسی. سیدجعفر شهیدی در تاریخ اسلام دنباله راهی را پیشگرفت که دیگرانی در تاریخنویسی آغاز کردهبودند؛ سادهنویسی در نثر و زبان و تکیه بر تکنیکهای روایی، و تمایز او با دیگران این بود که در تاریخ اسلام که به فراخور مضمون بیشتر کشش به دیوانینویسی داشت، نثروزبانی تازه گشود. پشتوانههای شهیدی در زبان و ادبیات فارسی، از او نویسندهای با نثرهای سالم و معیار ساخت و با گرایش روزافزون به بازخوانی تاریخ اسلام، پیچیدگیهای تحلیلی هم کاست. شهیدی با ترجمه مسجع و مقفای نهجالبلاغه رویکردی متفاوت پیشه کرد که با راهش در تاریخ متفاوت بود. میراث زبانی شهیدی در تاریخ و ترجمه ماناست؛
«بدون شک در سال شصتویکم هجری عدهای که شمار آنان اندک نبود در کوفه، بصره، مدینه، مکه و دمشق به سر میبردند که خود در آن انجمن حاضر و سخنان محمد(ص) را به گوش خویش شنیده بودند. حسین و یاران او چه جرمی مرتکب شده بودند که فقه مسلمانی کیفر آن را قتل میدانست؟ اگر جرمی نداشتند چرا مسلمانان دست روی دست نهادند تا سپاهیان کوفه آنان را بکشند؟ در کوفه هنوز عدهای از صحابه پیغمبر میزیستند که شمار آنان درخورتوجه است، اینها میتوانستند با همکاری گروه بزرگی از تابعین و سران شهر، حاکم کوفه را مجبور کنند تا راه دیگری جز آنچه پیش گرفت اختیار کند ولی چنین نکردند، چرا؟ کوفه مدت 5سال مرکز خلافت علی بود. مردم کوفه در جنگ جمل و صفین و نهروان پدر حسین را یاری کردند، پیش روی او کشتند و کشته شدند اما در چنین حادثه بزرگی چنان خاموش گشتند که گویی گرد مرگ بر سر آنان پاشیده بودند، چرا؟»