آن که تنها مینوردد عمر
شعر نعمت میرزازاده یکی از نمونههای شعر سیاسی0 مذهبی دهههای40 و50 است که قرائت اسلام انقلابی را نمایندگی میکند
مرتضی کاردر
«سایهبانش/ بارش خورشید/ بارگاهش/ آبی بام بلند آسمان دشت/ مرز پرواز نگاهش حایل آفاق/ همدمش توفان گرم وحشی صحرا/ چهرهگاهش/- هر کران-/ بهت کویری تشنه و تبدار/ در نهفت هر رگش نبض جهانی زندگی جاری/ لیک او با خویشتن تنها/ چون غرور بکر اعماق کویر/ ـاز دیدن نامردمان فارغ-/ مانده تنها در دل صحرا»
از سالهای میانی دهه40 قرائت تازهای از اسلام و تشیع صورتمیگیرد؛ قرائتی که بیشتر به کار مبارزه میآید و ناظر به وجوه سیاسی اسلام است. اسلام از نظر روشنفکران و نواندیشان دینی عاملی است برای آگاهی و خیزش مردم برای قیام علیه حکومت پهلوی. بازگشت به خویشتن (ارزشهای فراموششده دینی)، جهانوطنی اسلامی، تقابل با اسلام سلطنتی، ارائه قرائتی کاملاً ظلمستیزانه و مبارزهمحور از واقعه عاشورا، از جمله مؤلفههای قرائت تازه از اسلام است.
نظریهپرداز و ستاره اصلی قرائت تازه دکتر علی شریعتی است، هرچند ریشه چنین نگاهی را در جلال آلاحمد نیز میتوان جست. حلقهای از خراسان در تهران حضور دارد که قرائت تازه از اسلام را در نظریه و ادبیات نمایندگی میکند. محمدرضا حکیمی، محمدرضا شفیعیکدکنی، پرویز خرسند، نعمت میرزازاده، فخرالدین حجازی و... از اعضا یا نزدیکان حلقه به شمار میروند که در سخنرانیها، نوشتهها، ترجمهها و شعرهایشان شکلهای گوناگونی از قرائت تازه بهدست میدهند. حضرت آیتالله خامنهای که در آن سالها روحانی جوان نواندیش و اهل ادبیات هستند نیز از نزدیکان حلقه هستند.
نعمت میرزازاده (م. آزرم) یکی از شاعرانی است که شعر مذهبی و سیاسی را توأمان پیشمیبرد و در هر دو حوزه جایگاه و کارنامهای درخورتوجه دارد. زندگی نعمت میرزازاده به مبارزه سیاسی و زندان و شعر میگذرد و ممنوعیت انتشار همواره بر آثار او سایه انداخته است اما شعرهای او بهرغم ممنوعیتها چاپ میشود و دست بهدست میگردد.
او از مکتب خراسان میآید. شعر سنتی را بهخوبی میداند و در شعر نو نیز مثل دیگر خراسانیها ذیل مهدی اخوانثالث قرارمیگیرد. هم آموزههای دینی را میفهمد و هم با گرایشهای چپ آشناست. آنقدر عربی میداند که ترجمان زندگی شخصیتها و اتفاقهای صدر اسلام در شعر باشد و آنقدر قهرمانان مبارزه دنیا را میشناسد که ایشان نیز ستارههای شعر او باشند. همه را با هم تلفیق میکند و شعری بهدست میدهد که هم چریکها و مبارزان سیاسی مخاطبان شعر او میشوند و هم مخاطبان مذهبی را که پیشتر در شعر نو کمتر شعرهای مذهبی خواندهاند. «تبعیدی ربذه» ـکه سطرهای نخستش در ابتدای نوشته آمده- یکی از درخشانترین نمونههای شعر نو مذهبی است و دو مجموعه «سُحوری» و «لیلهالقدر» از کتابهای محبوب دهههای 40 و 50 است که شمارگان چاپهای غیررسمی کتاب نخست معلوم نیست.
«بر تلّی از دلار ستاده ست/ در دست مشعلیش فروزان/ غولی خشن- به چهره قدیسی-/ با مشعلی عظیم که با آن/ اعماق بیشه بولیوی را/ روشن کند و آنگاه/ با دست دیگرش چهگوارا را/ خنجر به قلب فرود آرد؟/ وندر نهان جنگل کنگو/ آتش دمد به جان «لومومبا»
نعمت میرزازاده جایگاهی فراتر از یک شاعر دارد و میتواند در قامت نظریهپرداز در حوزه ادبیات هم ظاهر شود. «شعر مقاومت، شعر تسلیم» که سخنرانی او در دانشگاه تهران است، در حقیقت بیانیهای است که وضعیت شاعران اجتماعی، سیاسی، انقلابی را در مقابل شاعران نوگرایی که شعر را برای شعر و هنر را برای هنر میخواهند، تبیین میکند.
«به جای عنوان شعر تسلیم بگوییم شعر ستایش قدرتهای حاکمه، شعر ارتجاعی، شعر غمهای بیغمی، شعری که نتیجتاً از عوامل بازدارنده فرهنگی است و به جای شعر مقاومت میتوانیم بگوییم شعر سازنده، شعر متعهد، شعر مردمی، شعر غمهای ضروری، شعری که نتیجتاً در حرکت تعاملی جامعه مؤثر است.»
در جای دیگر میگوید: «وسواس جاودانگی در شعر، جوری یقه شعر معاصر را چسبیده است و او را از خیلی کارهای ضروریاش بازداشته. درحالیکه اساسا هیچچیز به تعبیر فلسفیاش نمیتواند جاودانه باشد... خود این سؤال مربوط به کیفیت بیانی یا قدرت هنری بیان است، نه خود موضوع.... موضوعات نیستند که شعر را زندگی طولانی میبخشد یا زودمرگی، بلکه کیفیت بیان شعری و میزان تواناییهای هر شاعر است...». و بعد ناصرخسرو و فردوسی را مثال میزند. آنچه میرزازاده در مقام نظر میگوید درست است اما شاید فراموش کرده است، همزمان شاعرانی مثل مهدی اخوانثالث یا احمد شاملو وقتی میخواهند شعر سیاسی بگویند، کیفیت بیانی دیگری دارند و میزان تواناییهایشان بسیار بیشتر و طبیعتاً شعرشان جاودانهتر است، اگرچه نباید از نظر دور داشت که غیبت میرزازاده در فراموشی جایگاه او بهعنوان شاعر جریانساز دهههای 40 و 50 بیتأثیر نبوده است.