سرنوشت بچه شمرون
زبان گلابدرهیی، زبان انقلاب بود و تعلق به دوران انقلاب داشت
علیاکبر شیروانی
«پر کاه»، «بادیه»، «اباذر نجار» و «سگ کورهپزخانه» سال1353منتشر شد و نویدبخش نویسندهای پرکار و صاحبسبک بود که البته اینچنین نشد. محمود گلابدرهیی آینه دهه50 بود و دهه60 و دهههای بعد، تا وقتی که به اقتضای زندگی و مرگ، قلم را زمین گذاشت؛ پرهیاهو، با فرازونشیبهای بسیار، دغدغهمند، جستوجوگر و البته نامنظم و پرتلاطم. نثر گلابدرهیی همین خصایص را داراست و با اینکه بارها به تأثیرپذیری از جلال آلاحمد اذعان میکند، مانند جلال به سبک نمیرسد. زبان گلابدرهیی، فارغ از مضامین نوشتههایش، زبان انقلاب و متعلق به دوران انقلاب است که در دهههای 50 و 60 زبان رایج بود. ترکیب سنت شعری زبان فارسی، زبان کوچه و بازار، نثر روزانهنویسی و روزنامهنگاری و زبان رسمی گرچه در یک اثر خاص گلابدرهیی بهطور کامل جمع نشدهاست، رگههایی بود که در آثارش دیده میشود و این رگهها در هر اثری نمودی متفاوت دارد. «علی و حسین کنار هم پای دیوار زندان نشسته بودند و بدون اینکه حرفی بزنند، به ساسها که روی دیوار راه میرفتند، نگاه میکردند. پاسبانی جلو در زندان، ایستاده بود. شب هنوز به نیمه نرسیده بود که ناگهان کامیونی توی حیاط کلانتری ایستاد. پاسبانها ریختند و علی و حسین را از زندان بیرون کشیدند و توی کامیون پیش بقیه بچهها ریختند. کامیون بهراه افتاد و همگی را به زندان مرکز بردند. علی از خشم داشت منفجر میشد، سرش پایین بود و با خودش حرف میزد، (چرا این کار رو کرد؟ رفت مث یه نامرد، منی که نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز، لوم داد. خودش که میدونست. حتم حالا فهمیده چه اشتباهی کرده. میگم، همهجا میگم که من دزد نیستم. صب وقتی بردنم دادگاه میگم، خواب برا من مهم نیست. کسی میخوابه که خیال راحت و آسوده داشته باشه، کارهای هاپی منو دیوونه کرده. اگه برم بیرون، حالیش میکنم.)»