• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
شنبه 24 آبان 1399
کد مطلب : 115602
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/kRM1X
+
-

اختاپوس

بنیاد پهلوی، چهره اصلی فساد اقتصادی این دوران است

اختاپوس


شاید وقتی رضاشاه پس از تحولات شهریور20در راه تبعید بود، فکرش را هم نمی‌کرد که 2دهه بعد، از باقی‌مانده اموالش بنیادی شکل‌بگیرد که پس از دولت، «مهم‌ترین قدرت اقتصادی کشور» نامیده شود؛ تأسیس بنیاد پهلوی یکی از مهم‌ترین تحولات اقتصادی ایران در دهه40 بود که اگرچه عنوان «وقف» بر خود داشت، اما به شبکه‌ای برای حامی‌پروری تبدیل شد و اصلی‌ترین ابزار دربار برای شکل‌دادن به طبقه‌ای بود که «اشراف جدید» نامیده می‌شدند و نزدیکان دربار سرحلقه آن بودند.
بنیاد پهلوی به ابزار اصلی دربار برای کنترل اقتصاد کشور تبدیل شد و از طریق سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف و البته نامتجانس، در این مسیر نقش‌آفرینی می‌کرد. «ماروین زونیس» استاد اقتصاد سیاسی در آمریکا که در 2اثر «شکست شاهانه» و «روانشناسی نخبگان سیاسی ایران» مفصلا به موضوع روانشناسی شخصیت شاه پرداخته و روابط حاکم بر ساخت قدرت را بررسی کرده، معتقد است «بخش بزرگی از منابع مالی بنیاد پهلوی در فعالیت‌های تجاری و برای حفظ قدرت اقتصادی آن مصرف می‌شده است.» او به تاریخ طولانی رشوه‌دادن و خرید مخالفان بالقوه در ایران اشاره وکارکرد اصلی بنیاد را در این حوزه ارزیابی می‌کند؛ «به نخبگان و یا نخبگان مخالف آشکارا اعانه پرداخت می‌شود و بنیاد پهلوی مجری این برنامه‌هاست.»

ریشه‌های بنیاد
اما داستان شکل‌گیری این بنیاد پس از تبعید رضاشاه آغاز می‌شود؛ در ابتدای سلطنت محمدرضا کشور درگیر موجی از اعتراض‌ها از طبقات مختلف جامعه بود که خواستار تعیین تکلیف و بازپس‌گیری اموال توقیف‌شده توسط رضاشاه بودند و مجلس شورای ملی و رسانه‌های داخلی و خارجی نیز با آب و تاب به آن می‌پرداختند و خواهان بازگرداندن اموال به صاحبان آن بودند که روزگاری رضاخان به زور سرنیزه از آنها ستانده بود.
این در حالی بود که رضاخان هنگام خروج از کشور در اصفهان و در حضور ابراهیم قوام، محضرداری را خواسته و اموال منقول و غیرمنقول خود را فهرست و به ولیعهد واگذار کرد. قوام این نامه را به فروغی در تهران ‌رساند و او هم در روزهای بعد در مجلس قرائت‌کرد. شاه جوان هم در 30شهریور 1320و در یکی از نخستین اقدام‌های خود همه املاک، مستغلات و کارخانه‌هایی را که از پدرش به وی رسیده بود، به دولت واگذار کرد که به صاحبان آن مسترد یا صرف عمران کشور شود.
در دولت محمد ساعد (20تیر 1328) دولت با ارائه لایحه‌ای از مجلس درخواست کرد این اموال به خاندان پهلوی بازگردد که با تصویب مجلس، قرار شد این اموال با عنوان «موقوفه خاندان پهلوی» اداره و عواید آن صرف امور‌خیریه شود. برای این منظور در ابتدا «سازمان املاک و مستغلات پهلوی» تاسیس شد، اما در سال1337«بنیاد پهلوی» جایگزین این سازمان شد و در 12مهر  1340 نیز دستور وقف سرمایه بنیاد پهلوی به امضای شاه رسید.

دارایی‌ها 
«بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، «شرکت ملی نفتکش» و «بانک عمران» که تحت اداره مستقیم دربار بودند و فعالیت‌های اقتصادی گسترده‌ای هم داشتند، از مؤسسات اولیه در تشکیل بنیاد پهلوی به‌حساب‌می‌آیند و مدیرعاملی‌اش به اسدالله علم سپرده شد که قبلا به عنوان مباشر املاک و مستغلات پهلوی فعالیت می‌کرد و در ابتدا سرمایه آن دربرگیرنده سهام یا سود حاصل از چند مهمانخانه، کارخانه‌های سیمان و قندسازی، شرکت بیمه ملی ایران، بانک، کشتی‌های بازرگانی و... بود.
در اساسنامه تشکیل بنیاد پهلوی که در 25ماده تنظیم شد، شاه اذعان کرد که «اراده ما بر این قرارگرفت که نیات و مقاصد عام‌المنفعه خود را که تاکنون نسبت به اموال خیریه خویش عمل‌کرده‌ایم و پس از این هم باید رفتار شود به‌صورت سند رسمی ثبت شده و در دفتر اسناد رسمی به‌عنوان موقوفات خاندان پهلوی ثبت نماییم.» اما آینده نشان داد که این بنیاد عملا نقش تنظیم‌کننده مناسبات دربار و طبقه سرمایه‌دار جدید را ازطریق «اعطای مشوق‌ها» یا «وضع تحریم‌ها» ایفا کرد.
بر اساس ماده چهارم اساسنامه، نظارت بر موقوفات و مصارف بر عهده هیأتی مرکب از 10نفر قرار‌گرفت که 5نفر آنها شامل نخست‌وزیر، وزیر دربار، روسای مجلسین و رئیس دیوان‌عالی کشور می‌شد و 5نفر دیگر از افراد «مورد‌اعتماد» بودند که هر 3سال یک‌بار تعیین می‌شدند.
یک بخش از اموال بنیاد شامل سهام بانک‌ها و شرکت‌ها بود که صددرصد سهام بانک عمران و تعاون روستایی، صددرصد سهام بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 400سهم از 100هزار سهم شرکت شهرآرا، 400سهم از 20هزار سهم بانک اعتبارات، 80درصد از کل سهام بیمه ملی، 200سهم از 20هزار سهم بانک ایران و انگلیس، 77درصد از کل سهام شرکت ملی نفتکش ایران، صددرصد از سرمایه شرکت حمل‌ونقل خلیج‌فارس و 25درصد از کل سهام شرکت رستوران مهرآباد را دربر‌می‌گرفت.
بخش دیگری از اموال هم شامل مراکز اقامتی از جمله؛ مهمانخانه‌های دربند، هتل قدیم و جدید رامسر، متل جدید خزر رامسر، متل جدید سخت‌سر، کازینو رامسر، ویلاهایی در رامسر، هتل قدیم بابلسر با متل‌ها، هتل جدید بابلسر با متل‌ها، ویلاهای واقع در بابلسر، هتل بوعلی همدان، هتل آبعلی، هتل قدیم و جدید چالوس، هتل قدیم و جدید گچسر، هتل ونک، مهمانخانه شاهی، مهمانخانه آمل، مهمانخانه بزرگ هیلتون، مهمانخانه شیراز، زمین مهمانخانه خرمشهر، اموال منقول با اثاثیه و حقوق متعلق به رستوران رزیدانس می‌شد.
500سهم کارخانه قند کرمانشاه، 3هزارسهم از 30هزارسهم کارخانه قند همدان، سهام کارخانه سیمان فارس و خوزستان، 7هزار سهم از 40هزار سهم کارخانه قند کوار شیراز، 160سهم از 40هزار سهم کارخانه تصفیه شکر اهواز، 30درصد از کل سهام شرکت سهامی ایرانیت، 4درصد از سهام کارخانه گودریچ، 2هزار سهم از 20هزار سهم کارخانه قند بیرجند، 250سهم از هزار سهم کارخانه سیمان تهران، 200سهم کارخانه قند فریمان و 50درصد از سرمایه بنگاه خیریه داروپخش نیز شامل این فهرست می‌شد.
همچنین ساختمان بنیاد پهلوی در خیابان 52نیویورک که ارزش دفتری آن در سال1354چیزی حدود 5/14میلیون دلار (حدود یک‌میلیارد ریال) تخمین زده می‌شد، ساختمانی در «مرکز راکفلر» خیابان 52نیویورک و 5درصد از سهام بانک فرست‌نشنال ویسکانسین میلواکی- آمریکا ازطریق بانک عمران، بخشی از دارایی‌های بین‌المللی بنیاد بوده‌است.

رسوایی
در دوران مدیرعاملی «اسداالله علم»، بنیاد پهلوی به یکی از مهم‌ترین سازمان‌های مالی در خاورمیانه تبدیل شده‌بود و بعد از آن هم سایه‌اش بر سر بنیاد سنگینی می‌کرد. با نخست‌وزیر شدن علم در 28تیر41، «غلامحسین جهانشاهی» تا 2مرداد 41سرپرست موقت بود تا اینکه شریف امامی به‌عنوان «نیابت‌تولیت» بنیاد پهلوی انتخاب شد.
در این دوران بود که نشریه آمریکایی «نیشن» با چاپ مقاله‌ای در فروردین 1344به افشاگری علیه فعالیت‌های بنیاد پهلوی پرداخت. این نشریه اسنادی منتشر کرد که نشان‌می‌داد بخش قابل‌توجهی از کمک‌های ایالات‌متحده و درآمدهای نفتی ایران به حساب‌های بنیاد در سوئیس منتقل شده‌است.
همچنین بر اساس فهرستی که «نیشن» منتشر کرد، مبالغ هنگفتی از سوی بنیاد به درباریان و افراد نزدیک به دربار و برخی روزنامه‌نگاران و سیاستمداران آمریکایی پرداخت شده بود. نام‌هایی از جمله «لویی هندرسن» سفیر سابق آمریکا در تهران، «آلن‌ دالس» رئیس سابق سیا، رئیس سابق مجله «تایم لایف» و دیوید راکفلر در این فهرست دیده می‌شدند که غالبا از حامیان شاه در جریان کودتای 28مرداد بودند.

عاقبت بنیاد
برخی بررسی‌ها که بعدها در نشریات بین‌المللی بازتاب ‌یافت (مجله «day» 8دسامبر 1979) نشان می‌داد دربار مالک 80درصد از صنعت سیمان، 35درصد از صنایع اتومبیل‌سازی، 62درصد از بانک‌ها و شرکت‌های بیمه، 40درصد از صنایع‌نساجی، 42درصد از صنایع‌ساختمانی، 70درصد از صنعت هتل‌داری و 55درصد از صنایع فولاد بود.
درباریان و برخی نزدیکان شاه در صنایع و شرکت‌های بزرگ سهام داشتند و کارخانه‌داران نیز با هدف منتفع‌شدن از مزایای مشارکت با خانواده سلطنتی، از جمله تامین اعتبارات مورد‌نیاز و برخورداری از معافیت‌های مالیاتی، بخشی از سهام خود را به آنان واگذار کنند. بنیاد پهلوی همواره به‌عنوان پاشنه ‌آشیل‌ پهلوی‌دوم ارزیابی می‌شود که فعالیت‌هایش در جامعه انعکاس بدی داشت، اما شاه خیلی دیر متوجه این موضوع شد و انتقال همه املاک اختصاصی‌اش به بنیاد، در ماه‌های پایانی منتهی به انقلاب اسلامی، راهکاری بود برای سرپوش گذاشتن بر اثرات سوء فعالیت‌های بنیاد که البته نتیجه‌ای هم نداشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «بنیاد پهلوی» به «بنیاد علوی» تغییر نام داده شد و با تصویب قانون ملی شدن بانک‌ها و شرکت‌های بیمه و بازرگانی در خرداد 1358، سهام بنیاد در بانک‌ها و شرکت‌های ملی شده به تملک دولت درآمد. در نهایت در بهمن 1374با حکم «دادگاه‌های ویژه اصل 49قانون اساسی» همه اموال و املاک بنیاد علوی به «بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی» منتقل شد.

اداره وزارت دارایی به سبک آمریکایی


فهرست جواهرات مورد استفاده خانواده پهلوی

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :