کج راهه
دو مقولهای که داریوش آشوری به جد دنبال کرد؛ واژهگزینی و توجه به نحو زبان
علیاکبر شیروانی
«چنین گفت زرتشت» نیچه با ترجمه داریوش آشوری از سال1352 تاکنون آشوری و نیچه را در معرض مناقشات علوم انسانی نگه داشته است. آشوری با چنین گفت زرتشت رویکردی متفاوت به ترجمه؛ اثری خاص، نشان داد و با ویرایشها و بازنویسیهای چندباره فارسی این اثر، راهی را که در زبانشناسی آغاز کرده بود تثبیت کرد. آشوری به چند حوزه علوم انسانی سرک کشید؛ فلسفه، علوم سیاسی، علوماجتماعی و زبانشناسی. در همه این حوزهها دو مقوله را به جد دنبال کرد: واژهگزینی و معادلسازی و توجه به نحو زبان. با کارهای اولیه آشوری رسمالخط، گرچه قبل از آن حاشیهای و مختصر بود، مجادلهای جدی در زبان به وجود آورد که بعدها نهتنها التیامی بر زبان زخمهای زبان نشد، جراحتهای عمیقی بر پیکره زبان فارسی ایجاد کرد؛ آنجا که امر تخصصی به حوزه عمومی کشیده شد و حاشیه به متن آمد و در متن ماند.
«زرتشت 30ساله بود که زادبوم و دریاچه زادبوم خویش را ترک گفت و به کوهستان رفت. اینجا با جان و تنهایی خویش سرخوش بود و 10سال از آن نیازرد. اما سرانجام، دلش دگر گشت و بامدادی با سپیدهدم برخاست، برابر خورشید گام نهاد و با او چنین گفت: ای اختر بزرگ! تو را چه نیکبختی میبود اگر نمیداشتی آنانی را که روشنیشان میبخشی! تو 10سال اینجا به غارم برآمدی: اگر من و عقاب و مارم نمیبودیم تو را از فروغ خویش و ازین راه سیر میشدی. لیک ما هر بامداد چشم به راهت بودیم و سرریزات را از تو برمیگرفتیم و تو را بهر آن شکر میگزاردیم. هان! از فرزانگی خویش به تنگ آمدهام و چون زنبوری انگبین بسیار گرد کرده، مرا به دستهایی نیاز است که سویم دراز شوند.»