• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
یکشنبه 18 آبان 1399
کد مطلب : 115078
+
-

همشهری به بهانه 8نوامبر، روز جهانی شهرسازی، مشکلات حوزه ساخت‌وساز و چالش‌های پیش‌روی این عرصه مهم شهری را در گفت‌گو با کارشناسان بررسی کرد

شهرها در انتظار نگاه انسانی

شهرها در انتظار نگاه انسانی

شهرسازی علاوه بر تخصص، علم و فن و هنر است و به گفته  حسنعلی لقایی، استاد دانشگاه تهران، شهرسازی ابعاد مختلفی دارد و با عبارت‌های جامعه‌شناسی، اقتصاد، برنامه‌ریزی، طراحی، زیبایی‌شناسی، درک فضای شهری و.... گره خورده است. در حقیقت از همین علم می‌توان برای بهبود کیفیت محیط زندگی شهروندان استفاده کرد و به شهرها هویت داد؛ هویتی که ریشه در باورها ،سنت‌ها و رسوم دارد و درحقیقت می‌توان با تلفیق شهرسازی، هویت، از یکسو منظر زیبای شهری ایجاد و از سوی دیگر شناسنامه‌ای برای شهر صادر کرد. درست مانند شهر استانبول که معماری خانه‌هایش منحصر به‌فرد و میراث گذشتگان است و رنگین بودن آنها به بخشی از هویت این شهر تبدیل و در میان شهرهای مهم دنیا شناخته شده است. شهرسازی مدرن در ایران- به‌ویژه طی سال‌های اخیر -رشد چشمگیری داشته، اما رشدی بی‌هویت. این روزها عکس‌های تهران حکایت تصاویر بناهای سنگی و بی‌رنگ است که در کنار تک‌بناهایی مثل برج میلاد، برج آزادی و پل طبیعت هویت می‌یابند و با حضورشان در تصاویر می‌توان گفت این شهر به تصویر کشیده شده، تهران است. اگر مجریان حوزه شهرسازی در سال‌های اخیر تلاش می‌کردند تا مانند روستای ابیانه که به واسطه خانه‌های آجری سرخ‌رنگش هویت خود را جهانی کرده است، ساختمان‌سازی‌ را با حفظ اصول و سبک گذشتگان که می‌توان میراث‌شان را در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به تماشا ایستاد، انجام می‌دادند، قطعا امروز شاهد تهران بی‌هویت نبودیم و چالش‌های پیش‌رو به‌وجود نمی‌آمد؛ به همین منظور و به بهانه 8نوامبر، روز جهانی شهرسازی، مشکلات حوزه ساخت‌وساز و چالش‌های پیش‌روی این عرصه مهم شهری را در گفت‌وگو با تعدادی از مدیران شهری، معماران، شهرسازان و پژوهشگران بررسی کرده‌ایم.

شهرها نماد معرفی هویت انسان‌ها
محمدجواد حق‌شناس، رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران

هشتم نوامبر بیش از 7دهه است که به‌عنوان روز جهانی شهرسازی یا شهرساز مورد توجه و تکریم قرار می‌گیرد و در کشور ما شاید کمتر از 2دهه است که به این مهم می‌پردازند. جایگاه شهرسازان و تلاشگران عرصه شهرسازی برای ارتقای کیفیت و کمیت زندگی شهروندان در شهرها جای تقدیر، سپاس و تشکر دارد. در جامعه ایرانی نزدیک به 70درصد شهروندان در شهرها زندگی می‌کنند و در کنار حدود 1400شهر، شهری بزرگ با مشخصات تهران وجود دارد که نزدیک به 10میلیون نفر جمعیت دارد که امروز عنوان ابرشهر را به‌خودش اختصاص می‌دهد. همچنین شهرهای بزرگ و مراکز استان‌ها مانند اصفهان، مشهد، تبریز و بوشهر یا شهرهای کوچک‌تر یا حتی شهرهایی که تن به نوعی زندگی روستایی می‌دهند، ولی به هر حال عنوان شهری دارند. شهرها امروز نماد و معرفی هویت انسان هستند. یکی از هویت‌های اصلی ما انسان‌ها شهری است که در آن به دنیا آمده‌ایم و شهری است که در آن زندگی می‌کنیم و شهری است که به آن علاقه داریم. در ایران‌زمین اندیشه ایرانشهری اندیشه نوعی نیست و در متون کهن ما و حتی در شاهنامه بحث ایرانشهر یکی از مباحث مهم مورد توجه بوده است و این شهرها بوده‌اند که توانسته‌اند محل شکل‌گیری هویت ایرانی و هویت زندگی متمدن ایران باستانی را تا به امروز ساماندهی کنند و به نتیجه برسانند. شهرها نمادی هستند برای زندگی انسان‌ها در کنار هم؛ نمادی برای دوستی و نمادی برای صلح. شاید مفهوم همسایگی است که آرام‌آرام بزرگ‌تر می‌شود و به مفهوم هم‌محله‌ای و همشهری و نهایتا مفهوم هم‌میهنی می‌رسد. امیدوارم ما بتوانیم در این روز از تمام بزرگان، نخبگان و تلاشگران عرصه شهر و شهرسازی که برای شکل دادن شهرها با هویت مناسب و دقیق فرهنگی و اجتماعی تلاش می‌کنند، قدردانی کنیم و بتوانیم از اندیشه، تلاش‌ و خلاقیت‌شان برای ایجاد رضایتمندی شهروندان بهره‌مند شویم.

انسداد در شهرسازی
سهراب مشهودی، معمار و شهرساز


روز جهانی شهرسازی فرصت مناسبی است تا از انسدادهای شهرسازی در ایران سخن بگوییم. به این منظور می‌توان به‌علل زیر گفت که شهرسازی در کشور ما به انسداد رسیده است:
   استانداردهایی که برای طبقه متوسط (و در مواردی متوسط به بالا) تدوین و تصویب شده‌اند، در برنامه‌ریزی و تهیه طرح‌های شهری به افزایش خانوارهای زیر خط فقر سکونت شهری دامن زده است و هر دم، با کاهش توان اقتصادی شهروندان، به جمعیت آنها می‌افزاید.
   سکونت در داخل محدوده‌های شهری به‌علل مذکور، برای بسیاری از مردم کشور ممکن نیست. از آن بدتر، با مقرراتی که برای حریم شهرها وضع شده، در بیرون شهرها نیز سکونت‌شان مسدود شده و مقررات عدم‌مجوز ساخت سکونتگاه در حریم شهرها، راه برای سکونت در شهرک‌های مردم ساخت بسته است.
   درحالی‌که وزارت راه و شهرسازی، 40سال خود را معطل ساخت ۱۸شهر جدید نیمه تمام با کمتر از یک میلیون نفر ساکن کرده است، ۱۹ میلیون نفر در حاشیه شهرها سکونت غیرمعقول دارند. وزارت راه و شهرسازی حتی با شروع نسل نوین شهرهای جدید، باز هم به جای اینکه برای متقاضیان بالفعل محل سکونت بسازد، برای تصورات غلطش می‌خواهد شهر و شهرک بسازد و روند شکست خورده برای خلق متقاضی برای آنان را تعقیب کند.
   نظارت بر توسعه شهری یکی از اصلی‌ترین وظایف وزارت راه و شهرسازی است   درحالی‌که اکنون کارش  به خواندن برخی از آرای کمیسیون ماده ۵ خلاصه شده است. درحالی‌که براساس مقررات می‌توانست از خیل عظیم مهندسان شهرساز، سود جوید و شهرها را به مسیرهای جدید هدایت کند.
   وزارتخانه‌های مسئول تدارک خدمات موظف دولتی (مثل آموزش و پرورش، درمان و غیره) به وظایف خود برای تملک و ساخت این خدمات عمل نمی‌کنند. با همه اینها و بسیاری دیگر، بی‌تردید می‌توان گفت شهرسازی را در انسداد قرار داده و یک انقلاب برای برون‌رفت از آن لازم است.

بافت‌ تاریخی شهرها قربانی مدیریت‌های متنوع
مریم میرزایی، پژوهشگر شهری

بافت تاریخی شهرهای ایران به‌دلیل ارزش‌های میراثی و نقشی که در تعیین هویت این شهرها دارند، جزئی از خاطره و شناسنامه مردمان آن شهر هستند و شایسته حفظ و نگهداری هستند. امروزه این بافت‌ها به‌رغم اینکه میراث فرهنگی- تاریخی ارزشمندی را در خود دارند و محل سکونت و معیشت شهروندان زیادی بوده و باعث تقویت حس تعلق ساکنان شهرند، در روندی رو به تخریب هستند. این تخریب به بهانه‌ها و علل مختلف در بافت تاریخی اتفاق می‌افتد. عوامل مختلفی چون نابسامانی در مدیریت و ناهماهنگی میان دستگاه‌هایی چون میراث فرهنگی و شهرداری و دیگر ارگان‌های ذیربط، وجود مدیرانی که هرکدام از دریچه منافع خود به بناها و بافت تاریخی می‌نگرند و نبود سیستم نظارتی یکپارچه برعملکرد دستگاه‌های مربوطه از اصلی‌ترین عوامل تخریب در بافت تاریخی هستند. در کنار آنها معضلاتی چون عملکرد مقطعی مدیریت شهری، به‌علت نبود برنامه‌ بلندمدت و یک طرح جامع برای بافت تاریخی و نبود بسته‌های حمایتی و تشویقی و معافیت‌های مالیاتی برای مالکان بناهای تاریخی، باعث تخریب بناها یا سلیقه‌ای عمل کردن در حفظ و مرمت آنها شده است. از طرف دیگر این عوامل موجب ساخت و سازهای غیرقانونی شده که بدون توجه به ضوابط میراث ‌فرهنگی انجام می‌شود و ارزش‌های فرهنگی، معماری و تاریخی شهر را نابود می‌کنند. این روند موجب نگاه حفاظتی تک بناها در برخی شهرهای تاریخی کشورمان شده که اکثر آنها توسط مالکان خصوصی که سعی در نگهداشت بنا و تغییر کاربری آن داشته‌اند تا بتواند آن‌را در چرخه زندگی شهری و اقتصادی برگرداند، صورت گرفته است. حفظ این تک بناها و بازگرداندن آنها به چرخه حیات شهری با اهمیت است اما از لحاظ پیوستگی و یکپارچگی آنها با بستر شهری و بافت پیرامون‌شان غفلت شده است. به همین دلیل، هنگامی که در خیابان‌ها و کوچه‌های بافت تاریخی حرکت می‌کنیم، به جای آنکه مجموعه‌ای از بناهای واجد ارزش که جداره‌ای یکنواخت را به‌وجود آورده‌اند ببینیم، تک بناهایی را مشاهده می‌کنیم که در میان ساختمان‌هایی نوساز و بلند قامت با مصالحی ناهمگون با بافت تاریخی، گم شده‌اند. در این میان، هرچند تک بناهای باقیمانده، خود واجد ارزش بوده و بخشی از هویت شهر هستند ولی ارزش آن بنا در میان بناهای دیگر هم دوره یا متعلق به دوره‌های معماری بعدی ارزش آن‌را مضاعف می‌کند و مردان شهر می‌توانند تسلسلی از سبک معماری دوران مختلف شهر را در کنار هم ببینند یا ویژگی‌های خاص سبک معماری در دوره‌ای خاص را در بناهای مختلف در کنار هم مشاهده و مقایسه کنند؛ اتفاقی که در بسیاری از مراکز تاریخی شهرهای دنیا شاهد آن هستیم. صیانت از بافت تاریخی و روند توسعه شهر مقوله‌های جداگانه‌ای نیستند. نه حفاظت صرف می‌تواند مشکل بافت‌های تاریخی را برطرف کند و نه توسعه بدون حد و مرز. بلکه این روند بایستی براساس یک طرح جامع منسجم مربوط به بافت تاریخی که زیر نظر سازمان‌های ذیربط و متخصصان این حوزه تعیین شده است، صورت گیرد تا بتوانیم توسعه را با حفاظت همگرا کنیم.

رخت شهر
علی رحمانی، طراح شهری

چشم ساقی چو من از باده خراب است امشب/  حیف از آن دیده که آماده خواب است امشب قمرا! پرده بر افکن که ز شرم رخ تو /  چهره‌ماه فلک، زیر نقاب است امشب
لباس مرتب و آراسته، صاحبش را از اینکه روی خاک بنشیند، از جوی بپرد، آشغال بریزد یا هر چه در دهان آمد بگوید برحذر می‌کند؛ درصورتی که محیط و جامه نامرتب، خود همساز و همراه بی‌نظمی و بی‌قیدی در رفتار و سلوک است. یک خانه یا فضای شهری مرتب و قاعده‌مند به‌طور ناخودآگاه روی ساکنان و عابران اثر مثبت گذاشته و منشأ بروز و تداوم زیبایی و قانونگرایی می‌شود. شهر، برایند تعامل «ذهن» و «ماده» است که انسان کارگزار آن به‌حساب می‌آید؛ به‌عبارت دیگر اراده و توان فکری و اجرایی انسان بخش ذهنی و انرژیایی این تعامل و مواد و مصالح که کالبد شهر را شکل می‌دهند، بخش مادی آن به شمار رفته و در تأثیر متقابل با هم هستند. این تمایز به راحتی در قیاس 2 بنای شهربازی و ورزشگاه به‌عنوان مثال قابل تشخیص است؛ به‌گونه‌ای که کلیات مصالح درآیند و یکسان بوده و چیزی که آنها را متفاوت کرده اراده و ذهنیت ساخت آنهاست. در قیاس 2 فضای مطلوب و نامطلوب شهری نیز چنین است؛ اغلب تفاوت در ماده ساخت آنها اندک و فاکتور مهم در تمایز آنها از نوع ذهنی است. شهری را می‌توان زیبا و دارای کارکرد درست پنداشت که در این 2 مولفه دارای طراز مثبت باشد تا بتواند انسان‌های خشنودی را بپرورد که آنها نیز محصول و مصنوعات مقبولی بیافرینند. در این‌صورت می‌توان رشد و تعالی شهروندان و متعاقب آن جامعه‌ای سالم را متصور بود. ترجیح منافع شخصی و گروهی به منافع جمعی و عمومی اگر چه در نگاه اول به حق فرض می‌شود اما نهایتا در مواجهه و تلاقی با دیگر صاحبان حق، به ضد‌خود بدل شده و سبب ساز نابودی و پوچی خواهد شد. این نگاه مولد انرژی‌های منفی در مقیاس کلانشهری شده و نتیجه آن، با وجود میل باطنی تک تک افراد جامعه، خسران و آشفتگی در پیکره شهر خواهد بود. مانند بازیکنان تیمی که درخشش فردی خود را مرجح دانسته و در آن سو حرکت می‌کنند، تیم شکست خورده‌ای خواهند داشت! مالکان و صاحبان مشاغل که در نمودهای عرصه عمومی خود مجاز به انواع رفتارها و اعمال سلایق و هنرنمایی‌های شخصی هستند با تدارک محیط و مناظر آشفته، تابلوهای رنگارنگ کوچک و بزرگ و نصب در هر کجا که خواسته‌اند... نماهای بی‌قاعده و قائم به شخص، پیاده‌روهای منقطع و ناهماهنگ و بسیاری آشفتگی‌هایی که هر روز قابل تجربه هستند، نمونه‌های ترجیح منافع شخصی به منافع جمعی به شمار می‌آیند که کماکان در این وادی واسپردگی، بر وفق مراد و وسع‌شان به شهروندان دهن‌کجی می‌کنند و با تأثیر مستقیم بر اعصاب و روان عامه جامعه جو مسمومی را تدارک می‌بینند و دیر زمانی است که نهادهای مربوطه می‌بایست ضمن ارتقای فرهنگ عمومی و با کمک و همت شهروندان به جد، آن را سامان ببخشند.  

شهرگری به جای شهرسازی
محمدکریم آسایش، کنشگر شهری

شهرسازی در ایران تحت دو سنت هنری و مهندسی است. فانتزی و فن‌زدگی پیش‌رانه‌های پیش‌برنده آن هستند و البته در فضایی که فرمانفرمایی بر آن حکم می‌راند و عمران، آن را پی می‌ریزد و سوداگری آن را به ثمن بخس خریده است. در حقیقت، شهر، زندگی شهری و شهرباشان (ساکنان شهر) نقش ابژه‌هایی منفعل، طبیعتی بی‌جان، موادی خام و اعدادی را دارند که می‌توان هر گونه آنها را بدون تفهم، شکل داد و این تناسبات شکلی و محاسباتی است که تنها اهمیت می‌یابند.مسئله شهرسازی در ایران و نقد آن‌را فقط در شهرسازی (به مثابه رشته دانشگاهی یا شغل حرفه‌ای) نمی‌توان یافت بلکه نیاز به بازاندیشی و بازسازی کل سپهر دانشگاهی، نظام کارفرمایی/ سیاستگذاری و فضای اجتماعی است. تنها برای اصلاح وضعیت شهرسازی در ایران اصلاح سرفصل‌های درسی دانشگاهی یا شرح خدمات طرح‌های شهری کفایت نمی‌کند. مسئله فقط این نیست که «شهرسازی» دروس اجتماعی و اقتصادی کم دارد و آنچه دارد هم کاربردی نیست یا بیش از حد فن‌زده است یا فخرفروشی (اسنوبیسم) معمارانه در آن جریان دارد؛ همان‌قدر هم «علوم اجتماعی و انسانی» شامل جامعه‌شناسی، اقتصاد، حقوق، علوم سیاسی، فلسفه و حتی ادبیات شهری و فضایی نیست. مسئله فقط این نیست که شرح خدمات طرح‌های شهری، بندهای اجتماعی و مشارکتش کم‌مایه است. مسئله این است که جدا از گسیختگی‌اش با بخش‌های کالبدی شرح خدمات و عمدتا نقش نداشتن مطالعات اجتماعی در طرح‌ریزی‌های کالبدی، مطالعات مشارکت اگر جایی هم داشته باشد دارای مابه‌ازایی در نظام سیاستگذاری شهری نیست و طرحی بهترین مطالعات مشارکت را انجام دهد و بهترین ابزارهای مشارکتی را هم به‌کار بندد (از روش پژوهش مشارکتی شهری گرفته تا شهرسازی تاکتیکی) و مناسب‌ترین ساختار مدیریت مشارکتی اجرا و نظارت بر طرح را پیشنهاد دهد، تأثیرگذاری آن تنها وابسته به جلب رضایت کارفرماست. طبعا بایستی در رأس امور، نظام سیاستگذاری شهری اصلاح و دمکراتیک شود، سیاست‌های اقتصادی و مالیه شهری مردمی و عادلانه شود،سرفصل‌های درسی هم در شهرسازی و هم سایر رشته‌های وابسته اصلاح شوند، اما ورای آنکه اصلاحات ناگهان از بالا حادث نمی‌شوند، حتی درصورت حدوث آن باز هم تحول رخ نداده است؛ زیرا برای مثال اجتماعی شدن شهرسازی یا فضایی شدن علوم اجتماعی و انسانی تنها با اصلاح  سرفصل‌ها اتفاق نمی‌افتد، بلکه نیازمند گفتمان‌سازی است یا مشارکتی شدن نظام سیاست شهری تنها امر رویه‌ای و حقوقی نیست بلکه به مسئله شدن شهر و مشارکت شهروندی وابسته است. در اینجاست که باید از گونه‌ای دیگر از برقراری رابطه با شهر سخن گفت و «شهرگری» را جانشین «شهرسازی» ساخت. شهرگری پیوند مطالعات شهری به مفهوم عام (شهرسازی و صورت فضایی شده علوم اجتماعی و انسانی)، تسهیلگری و کنشگری شهری است که گفت و شنود بینارشته‌ای و بین‌متخصص و مردم، گفتمان‌سازی، مطالبه‌گری و کنش مستقیم (شهرسازی خودکفا) را با یکدیگر متصل می‌کند و عقلانیت ارتباطی و تفهم را در هم می‌آمیزد تا تغییر شهری جمعی را شکل دهد. شهرگری را به نوعی می‌توان معادل city changer درنظرگرفت؛ به تعبیر هانری لوفور، فیلسوف شهر، یک متافیلسوف، فیلسوفی که هدفش تحقق فلسفه (خرد) در معنای مادر علوم در جهان است. این معنا به ایفای نقش مطالعه‌کننده‌های شهر در جایگاه کنشگر جنبش‌های شهری نیاز دارد. به این منظور، مطالعه‌کننده‌های شهر باید بین دانشکده‌ها، رسانه، باهمستان‌های محلی و عرصه سیاست (به مفهومی عام که شامل کنش مدنی نیز هست) سیال باشند و حساسیت‌های شهری را دامن زنند، کشف کنند و انتقال دهند. بدون مسئله شدن شهر که از این مسیر می‌گذرد، مسئله شهرسازی حل نخواهد شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید