• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 15 آبان 1399
کد مطلب : 114810
+
-

قرار ما، پنج‌شنبه‌ها؛ تا همیشه!/ رؤیاها را باور کنیم

من و خواهرم درباره‌ی همه‌چیز با هم حرف می‌زنیم، اما موضوعی هست که برای خودم نگه داشته‌ام؛ فانتزی‌هایم. هر کسی در این دنیا فانتزی‌هایی دارد؛ همان‌هایی که وقتی موسیقی‌ گوش می‌دهی، بهشان فکر می‌کنی. همان‌هایی که لبخند روی لب‌هایت می‌آورند. فانتزی‌ من دنیایی است که مردم رؤیاهایشان را باور می‌کنند؛ مثل خیال خالصِ چارلی و کارخانه‌ی شکلات‌سازی.
خبرنگار قدیمی تو، فاطمه حبیب‌نژاد، 17ساله از تهران

کنار هم هستیم
دوستت دارم دوچرخه جانم  که در تمام شرایط برای ما رکاب زده‌ای. لاغر شده‌ای، ولی باز هم ادامه داده‌ای. تو از سفرها حرف زدی و قول دادی ما را به آن‌جا ببری.
سفرمان آغاز شد. رکاب زدی. گاهی آرام و گاهی تند. سفر ما پایان ندارد. ما کنار هم هستیم، تا آخر... تا ابد...
ریحانه دانشمند، 13ساله از قم

با تو گلستان شد
تو بهترین دوست من از دوران کودکی تا  امروز هستی و خواهی بود. من با سه‌چرخه‌ی تو بزرگ شدم، با تو خندیدم و روزهای کسل‌کننده‌ی خود را با تو گلستان کردم.  ۱۰۰۰ تایی‌شدنت مبارک!
مبینا رنجبر، 15ساله از تهران

هیجان پنج‌شنبه‌ها
مجبور بودیم برای کلاس‌های اضافه‌ی ریاضی، پنج‌شنبه‌ها به مدرسه برویم. پنج‌شنبه‌ها برایم هیجان‌انگیز شد وقتی فهمیدم می‌توانم دو ایستگاه زودتر از اتوبوس پیاده شوم، دوچرخه را از دکه‌ی روزنامه‌فروشی بگیرم و بقیه‌ی راه را پیاده بروم...
نه ببخشید، پیاده نه... با دوچرخه‌جان!
یادت باشد، قرار ما پنج‌شنبه، دکه‌ی روزنامه‌فروشی...
ملینا زیرک، 16ساله از تهران

هزاره‌ی بعدی
هزاربار به دست ما نوجوانان این سرزمین رسیدی و ما را به شگفت آوردی. هزار بار با تو رکاب زدیم و هزاران شعر و داستان شنیدیم. چه زیباست با تو بودن. دوست من، در کنار ما رکاب‌زنان بمان؛ به امید هزاره‌ی بعدی.
زهرا علی‌جولا، 14ساله از تهران

۱۰۰۰ بار
هزاربار منتظر آمدن تو بودیم. هزاربار برای داشتن تو پول گرفتیم و به سوی دکه دویدیم. هزاربار صفحات تو را خواندیم و شاد شدیم. هزاربار چیزهایی از تو یاد گرفتیم. و حالا به تو می‌گوییم تولدت هزارمین شماره‌‌ات مبارک!
راشین میراشه، هشت‌ساله

این خبر را به اشتراک بگذارید