• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
شنبه 10 آبان 1399
کد مطلب : 114330
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/W6Bnv
+
-

فقر، دشمن خوشبختی است

خالق «ماهی سیاه کوچولو» غرق شد

روانکاوی معاصر
فقر، دشمن خوشبختی است


جمال رهنمایی 

معلم 29ساله تبریزی در شهریور‌ماه 1346 و یک‌ماه پس از انتشار اثر ماندگار و جهانی «ماهی سیاه کوچولو» چون شنا بلد نبود، در رود ارس غرق شد. صمد بهرنگی، قصه‌سرای ایرانی، یکی از مهم‌ترین نویسندگان داستان برای کودکان و نوجوانان بود که با طبعی لطیف و درک عمیق از محرومیت و فقرکودکانی که خودش یکی از آنها بود، آثار جاودانی خلق کرد.
قصه «یک هلو، هزار هلو»ی صمد بهرنگی و آب و تاب ماجرای گاز زدن نوبتی هلوی آبدار باغ اربابی که از پرواز به مقصد مراسم جشن تولد ارباب جامانده و نصیب دو کودک روستایی شده، چنان واقعی است که می‌توان گمان برد خود صمد در کودکی به باغ اربابی ناخنک می‌زده و قصه دو پسر روستایی خاطره خود صمد و احوالات اوست که هلوی باغ اربابی را با چنان لذتی خورده است.
داستان‌های صمد بهرنگی به کوشش نویسندگان نامدار و خبره‌تری مانند جلال آل‌احمد و غلامحسین ساعدی و وزیر فرهنگ و علوم وقت در آستانه جهانی‌شدن بود ولی مخالفت‌های او با تغییر در داستان‌ها، خودش و ناشر را از درآمدهای هنگفت و شهرت بین‌المللی بی‌نصیب کرد.
صمد بهرنگی، عضو رسمی هیچ گروه و حزبی نبود اما داستان‌های او در بین گروه‌های چپگرای وقت دست به‌دست می‌گشت و بر آنها تفاسیر اجتماعی و سیاسی متعددی نگاشته می‌شد. صمد اما همچنان معلم باقی ماند و در تهیدستی زندگی کرد و از زادگاه پدری که به‌دنبال کار به سفر رفت و هیچ‌گاه برنگشت، خارج نشد.
«اریک برن» برای بیان چگونگی هدف‌گذاری ما در زندگی از مثال ترسیم تابلوی آینده استفاده کرده است؛ تابلویی که ما در کودکی و به وسعت و نگاه شرایط کودکی آن را در ذهن خود به تصویرکشیده و تا پایان زندگی آن ‌رؤیا و خیال کودکی را دنبال می‌کنیم. او باور دارد اهداف و چشم‌انداز آرزوهای آدمی در زمان کودکی به‌صورت یک تابلوی نقاشی تصویر می‌شود و ما تا پایان عمر در همین قاب تصویر و آرزوی رسیدن به آن حرکت می‌کنیم.
کودک فقیر آذربایجانی که با غصه نان و حسرت خوردن هلوی باغ اربابی بزرگ شده، همه آنچه نویسندگان مشهور و باتجربه از استعداد شگرف او در داستان‌سرایی و قصه‌گویی می‌بینند، درون باور نداشته و از خودش نمی‌داند. قصه تابلوی رؤیاهای او، زندگی کردن بدون غم نان در همان زادگاه پدری است هرچند قلمش توانایی تسخیر قلب‌هایی را در سراسر دنیا دارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید