فیلم روز/جک لندن ایتالیایی
برخی منتقدان «مارتین ایدن» را بهترین فیلم2020 توصیف میکنند
آرش نهاوندی_مترجم
«نیروی این جهان بیش از توانی است که من در جان دارم و برای مبارزه با این نیرو به چیزی غیر از خود متکی نیستم؛ همین بسیار مهم است.» این جملاتی است که در سرآغاز فیلم «مارتین ایدن» بر زبان شخصیت اصلی جاری میشود و اینگونه است که فیلم مارتین ایدن اثر پیترو مارچلوی ایتالیایی که با اقتباس از کتابی به همین نام اثر جک لندن ساخته شده، آغاز میشود.
فیلم مارتین ایدن اقتباسی است آزاد از داستان زندگینامهای مارتین ایدن که لندن آن را در سال1909 نوشته است. جک لندن در این کتاب، تمام ویژگیهای جسمی، روحی، اخلاقی و آموزشی مارتین ایدن را جزء به جزء شرح داده است. جک لندن قصد داشته با نگارش این کتاب تا حد زیادی خود را نقد کند، اما شاید نتیجه برعکس از آب درآمده و درنهایت او شخصیتی کاریزماتیک، جذاب و دوستداشتنی بهنام مارتین ایدن خلق کرده است. اگرچه کتاب مارتین ایدن در ابتدا چندان فروش نکرد و با شکست تجاری مواجه شد، اما بعدها تبدیل به یکی از پرخوانندهترین کتابهای جک لندن شد. این کتاب، منبع الهام بسیاری از هنرمندان و نویسندگان رؤیاپرداز و خیالپرداز در سراسر جهان شده است. مارتین ایدن، شخصیتی است که جاهطلبیهای ادیبانه خود را با فردگرایی وسواسگونهای در هم آمیخته است.
اما داستان مارتین ایدن در فیلم پیترو مارچلو رنگ و بوی ایتالیایی بهخود گرفته و تا حدی از اصالت آمریکایی خود دور شده و بیشتر با داستانهای اروپایی انطباق پیدا کرده و پیترو مارچلو از مارتین ایدن شخصیتی ساخته که روزبهروز خیالات باطل و هیولایی خود را توسعه میدهد. لوکا مارینلی جذاب در این فیلم در نقش مارتین ایدن ظاهر شده است. منتقدان اروپایی و آمریکایی معتقدند این اقتباس میتواند بیشتر از آنچه تاکنون دربارهاش گفته شده، بحثبرانگیز باشد و این نگاه از محتوای فیلم برخاسته است. مارتین ایدن ایتالیاییها، در ابتدا تریبونی است برای فقرا، اما درنهایت دیدگاهها و خیالات تندروانهاش پیشزمینه نگاههای تند و افراطی فاشیستی میشود. بخشی از تحول در شخصیت مارتین ایدن ایتالیایی به این دلیل رخ میدهد که او درمییابد که نمیتوان دنیا را تغییر داد. زمانی که ما برای نخستینبار مارتین ایدن را در این فیلم میبینیم، او را کارگری درمییابیم که از تحصیلات، بهره اندکی برده، اما بسیار جذاب و باهوش است. یک شب او جوانی را در یک دعوا نجات میدهد و به همین دلیل نیز به منزل این مرد دعوت شده و در آنجا با النا، خواهر این جوان آشنا میشود. مارتین در سالن اصلی این خانه، تابلوهای نقاشی و کتابهای کتابخانه را به دیده تحسین مینگرد. او تلاش میکند تا خود را از نظر دانش و آگاهی همتراز با النا نشان دهد و چند کلمه به فرانسه دستوپا شکسته بلغور میکند، اما النا با وی برخورد سرد و تحقیرآمیزی دارد. این برخورد مارتین را ناامید نکرده و او را وادار به عقبنشینی نمیکند. مارتین تلاش خود را در زمینه خواندن آغاز میکند. عشق به النا الهامبخش عشق مارتین به خواندن میشود. مارتین در اینباره بعدها در نامهای تلاشهای خود را در زمینه یادگیری اینگونه توصیف میکند: «حرکت خستگیناپذیر در قلمروی دانش». در این زمان او تمام فرصتهای داشتن یک زندگی طبقه متوسط را رد میکند؛ چراکه او بهدنبال چیزی بیش از آن است. او که همچنان در فقر زندگی میکند، با حرارت زیاد کار نویسندگی را آغاز میکند و در بسیاری از مواقع پای دستگاه تایپ از گرسنگی و خستگی از هوش میرود. در ابتدا هیچیک از ناشران آثار او را نمیخرند، اما درنهایت او موفق به چاپ نخستین رمان خود میشود و از این پس، موفقیت او همچنان ادامه مییابد. او تلاش میکند از دنیای خود فاصله بگیرد و سعی نمیکند در تعالی دنیای خود نقشی داشته باشد. او هر چه جلو میرود نگاههایش در تقابل با سوسیالیستهایی که در خیابان از طبقه کارگر حمایت میکنند، قرار میگیرد تا اینکه به جایی میرسد که بیزاری خود را هم از طبقه بورژوا اعلام میکند. او درنهایت از حق حرکت فردی به جای حرکت گروهی حمایت میکند و بهتدریج از خاستگاه طبقاتی خود فاصله میگیرد.