• دو شنبه 31 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 12 ذی القعده 1445
  • 2024 May 20
دو شنبه 5 آبان 1399
کد مطلب : 113901
+
-

10پاورقی که ازخواندنشان ضرر نمی‌کنید

حسینقلی مستعان - تهران مصور، سپید و سیاه

«آفت» را مهم‌ترین اثر مستعان می‌دانند. او در این داستان بلند که بی‌وقفه از سال 1330 تا 1336 طی 300 شماره در مجله تهران مصور چاپ شد، به سراغ خانواده‌‌ای اعیانی در سال‌های پس از جنگ جهانی اول رفت. قهرمان این داستان پرافت‌وخیز، آقا بالاخان بود که به همراه همسر خارجی‌اش از فرنگ به ایران بازگشته ‌‌بود. داستان در واقع فساد و شوربختی مردمان متمول را در دل داستانی کاملا ایرانی روایت می‌کرد. از حسادت‌های خانوادگی گرفته تا عشق‌های بزرگوارانه و قتل‌هایی از سر هوس همه در این داستان وجود داشتند؛ به گفته مستعان او در این داستان سعی داشت اتفاقات و تحولات اجتماعی را در دل حوادث داستان نشان بدهد. این داستان را می‌توان پدرخوانده سریال‌های تلویزیونی پرطرفدار در دهه‌های بعد دانست.

حسین مسرور- روزنامه اطلاعات

مسرور، «ده نفر قزلباش» را طی سال‌های دهه1320 نوشت و از سال1327 به‌صورت منظم در روزنامه اطلاعات منتشر کرد. ده نفر قزلباش، داستان مردی ایرانی به نام اسکندر بود که در بحبوحه دوران صفوی در تلاش برای رسیدن به وصال محبوب بود؛ داستان عشقی که در پس‌زمینه حوادث تاریخی رخ می‌داد. حوادث سیاسی آن زمان، بر سرنوشت قهرمان تأثیر می‌گذاشت. مسرور توانسته‌ بدون عرضه میهن‌پرستی شعاری، داستانی درباره ایران و اهمیت وطن ‌بنویسد. او بین خیال و واقعیت تاریخ، تعادلی مثال‌زدنی ایجاد کرده بود، از همین رو او را مهم‌ترین و قدرتمندترین داستان تاریخی‌نویس ایران می‌دانند. ده نفر قزلباش، آنقدر خوب از کار در‌آمده بود که حتی روشنفکران و نویسندگان ادبیات موسوم به پیشرو هم نتوانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند و آن را ستوده‌اند.

ابراهیم زمانی آشتیانی – جزوات هفتگی 5ریالی

داستان این پاورقی در دربار ابوسعید، آخرین پادشاه ایلخانی می‌گذشت. مضمون قصه، رقابتی عشقی بین دلشاد خاتون، همسر ابوسعید و دختر نایب‌السلطنه، بغداد خاتون، بود. رقابت سیاسی بین نایب‌السلطنه و خواجه رشید وزیر هم با این دو ماجرا در هم پیچیده می‌شد و بر جذابیت و تعلیق اثر می‌افزود. داستان پر بود از توطئه و دسیسه که با ضرباهنگ تند، خواننده را در قصه به جلو می‌راند. فضای داستان بیشتر در سردابه‌ها و راه‌های مخفی دربار می‌گذشت و هر آینه ممکن بود کسی از پشت به قهرمانان داستان خنجر بزند. نویسنده سعی در روایت درست تاریخ در دل ماجرا همچون کارهای حسین مسرور نداشت. او بیشتر با طرح دسیسه و معما، خواننده را سرگرم می‌کرد و در این کار موفق بود. زمانی آشتیانی توانست ماه‌ها مردم زمانه خود را با خرج 5 ریال در هفته، برای کتاب و ‌جزواتش سرگرم کند و پای قصه خود بنشاند.

ایرج پزشک‌زاد – فردوسی

راهی را که حسین مدنی با نوشتن طنز اسمال در نیویورک شروع کرده‌‌بود، با «دایی‌جان ناپلئون» به پختگی رسید. داستان این پاورقی مجله فردوسی، هم تقابل نسل‌ها و مواجهه طبقاتی جامعه با یکدیگر بود و هم داستان بزرگ‌شدن شخصیت اصلی داستان. پزشک‌زاد برخلاف رویه معمول داستان‌های زمانه‌اش که سیاه و غمگین بودند، با زبانی طنز و پرشور به نقد جامعه‌ای می‌پرداخت که در سراشیبی سقوط بود و نسل جدید و پرشور جای آنها می‌آمد. دایی‌جان ناپلئون از نقاط اوج پاورقی‌نویسی در ایران بود که بعدها توسط منتقدان عبوس هم مورد توجه قرار گرفت و نشان داد که اگر به پاورقی آنچنان که باید توجه می‌شد و منتقدان بررسی آنها را کاری بی‌ارزش نمی‌دانستند، احتمالا با تعداد بیشتری از آثار شاخص، خواندنی و پخته‌ در این شیوه داستان‌گویی مواجه بودیم.

صدرالدین الهی – تهران مصور

 صدرالدین الهی با شامه قوی روزنامه‌نگارانه‌اش در «موطلایی شهر ما» پاورقی را به سمت داستان‌هایی که ما‌بازای بیرونی داشت، برده بود؛ شایعه‌ای که در شهر از رابطه محمدرضا پهلوی و پروین غفاری وجود داشت. الهی در داستانی که در لفافه تخیل پیچیده بود، زندگی دختری موطلایی را روایت می‌کرد که خان منطقه دلباخته او شده‌ بود و داستان را حول این رابطه می‌چید. الهی طوری ماجراها را پیش می‌برد که با داستان واقعی این‌همانی داشت و همین، داستان را جذاب و خواندنی می‌کرد. البته چاپ این پاورقی بی‌حاشیه نبود و تیغ سانسور ساواک، بارها بر تن داستان کشیده شد؛ به‌گونه‌ای که الهی جایی نوشته‌است که بعد از چاپ مجله، ساواک آنها را مجبور کرده بود که برای سیاه‌ کردن بعضی از قسمت‌های داستان با تُمپلات، مجله را مجددا زیر چاپ ببرند.

رسول ارونقی کرمانی – اطلاعات هفتگی

ارونقی کرمانی، داستان‌های عاشقانه بسیاری نوشته‌است. اما پیرنگی که در پاورقی «امشب دختری می‌میرد» با آن داستان را روایت می‌کرد، بسیار بدیع و جذاب بود. او مخاطب را می‌شناخت و از علاقه او به تعلیق و معما آگاه بود. داستان عشقی‌اش را که نمونه‌های بسیار در دنیای پاورقی‌ها از آن تولید می‌شد، به دل ماجرایی معمایی از دسیسه و خیانت برد و فضای داستانش را به خوبی گستراند. ارونقی کرمانی، تخیلی ناب همچون مستعان و الهی داشت و فن داستان‌پردازی را خوب می‌شناخت. داستان‌های فرعی قصه‌هایش، سرانجام داشتند و مانند بیشتر پاورقی‌ها رها نمی‌شدند و در پیشبرد پیرنگ اصلی نقش بازی می‌کردند. در داستان امشب دختری می‌میرد، خبرنگاری دفترچه خاطرات دختری را پیدا می‌کند و با خواندن آن متوجه می‌شود که دختر قصد خودکشی دارد. خبرنگار چون کارآگاهی دست به جست‌وجو می‌زند، به این امید که بتواند راز دختر را کشف کند و اگر توانست جانش را نجات دهد.

امیر عشیری – روشنفکر

امیر عشیری از استعدادهای جنایی‌نویسی ایران بود که قدر دانسته نشد. اگر عشیری درست و به‌موقع نقد می‌شد، شاید اکنون با جریان پرباری از ادبیات جنایی مواجهه بودیم؛ ژانری که همچنان پرخواننده‌ترین ژانر ادبیات دنیاست. در «تسمه چرمی»، عشیری یکی از قهرمان پرتکرار در آثارش به نام «راوند» را به دل یک باند قاچاق می‌برد. داستان همه ویژگی‌های یک نوآر خشن را داشت؛ از زن اغواگر زیبارو تا معمایی که با خشونت و تلاش فیزیکی حل می‌شود، درست برخلاف رویه‌ای که در آثار کلاسیک ادبیات جنایی مانند شرلوک هلمز یا پوآرو دیده می‌شود. نثر عشیری، نثری ستودنی، روان و بی‌غلط بود. با اینکه او این نثر را مختص روایت داستان جنایی برگزیده بود  اما اگر اشکالی هم به داستان‌های او وارد باشد، تنها همین نثر خشن و یک‌دست داستان است که داستان را کمی از فضای انسانی و احساسی دور کرده‌است.

کریم روشنیان – تهران مصور

این پاورقی، نمونه کاملی برای نشان‌دادن این است که ضریب نفوذ پاورقی  میان توده مردم چقدر زیاد بوده‌. احمد دهقان، مدیرمسئول تهران‌مصور که به دربار نزدیک بود، به‌مدت بیشتر از یک سال و در 54 قسمت این پاورقی را منتشر کرد. انتشار این پاورقی، حواشی بسیاری داشت که احمد دهقان به پشتوانه دربار همه آنها را از سر گذراند اما یک روز پس از چاپ قسمت آخر پاورقی، ترور شد و به قتل رسید. داستان پاورقی، درباره ایرانی‌ای بود که از طریق حزب توده برای جاسوسی جذب و برای آموزش به شوروی فرستاده می‌شد. 35 قسمت از 54‌قسمت پاورقی در شوروی می‌گذشت و درواقع شرحی از احوالات مفلوکانه کشوری زیرسلطه حزب کمونیست بود. احمد دهقان وعده چاپ کتاب را بعد از پایان انتشار سلسله‌وار داستان داده بود که اجل مهلتش نداد و داستان برای همیشه پاورقی ماند و کتاب نشد.

حسین مدنی- سپید و سیاه

در سال‌های پس از کودتای 28‌مرداد، جو سرخوردگی بر همه جا سایه افکنده‌بود. در این فضا حسین مدنی به علی بهزادی، مدیرمسئول مجله سپید و سیاه، پیشنهاد انتشار داستانی طنز به نام «شعبان در نیویورک» را داد. دکتر بهزادی با نام داستان به‌علت شباهت با نام شعبان جعفری که در آن روزگار با پشتوانه دربار مجاز به انجام هرکاری بود، مخالفت می‌کند. حسین مدنی چندین قسمتی از پاورقی را نوشت و در نهایت توانست پاورقی را با نام «اسمال در نیویورک» منتشر کند. انتشار این مجموعه با استقبال شگفت‌آوری مواجه شد، به‌گونه‌ای که پس از پایان انتشار پاورقی، داستان به‌صورت کتاب چاپ شد و به تیراژ 11هزار نسخه در آن سال رسید؛ پدیده‌ای که مجله ادبی روشنفکرانه «سخن» را هم به واکنش واداشت. پاورقی سفر اسمال به نیویورک، داستان یک جاهل تهرانی در نیویورک بود و موقعیت‌هایی که مواجهه انسان سنتی با دنیای مدرن ایجاد می‌کرد، موتور محرکه داستان طنز بود. نکته مثبت پاورقی، زبان جذاب و روان داستان بود که مدنی به خوبی از پس کار برآمده‌ بود. انتشار این پاورقی سرآغاز حضور تیپ خاص جاهل در سینمای آن روزهای ایران بود که سال‌ها ادامه داشت.

ر. اعتمادی

ر. اعتمادی همانطور که سردبیر مجله جوانان بود، نویسنده جوانان هم بود. او که نویسنده‌ای بود که پابه‌پای تغییر نسل‌ها جلو آمده بود، داستان‌های پاورقی را از تاریخ گذشته و محلات نامعلوم شهر به مکان‌های واقعی در شهر برد. اعتمادی در «اتوبوس آبی» داستان ملودرام سوزناکی را تعریف می‌کرد؛ داستانی عشقی که در آن پسر پولدار عاشق دختر فقیر می‌شد. راه وصال و خوشبختی آنها سراسر دسیسه و توطئه بود و عشاق دلپاک باید از دل حوادث متعدد می‌گذشتند تا آب‌دیده و پخته به سر منزل مقصود برسند. ر. اعتمادی سلیقه جوانان دوران خود را به‌خوبی می‌شناخت و با زبان ساده و شاعرانه‌اش آنها را در هر شماره‌ مجله جوانان امروز مجذوب داستان‌‌پردازی‌هایش می‌کرد.









 

این خبر را به اشتراک بگذارید