• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
دو شنبه 5 آبان 1399
کد مطلب : 113898
+
-

ظهور و سقوط پاورقی‌نویسی فارسی

قصه داستان

قصه داستان

  حسنا مرادی      

وقتی در سال1301، مرتضی مشفق کاشانی نوزده، بیست‌ساله نخستین قسمت «تهران مخوف» را نوشت و به‌دست مدیر روزنامه «ستاره ایران» رساند، هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد که سرآغاز سبک و شیوه‌ای در داستانگویی باشد که دست‌کم برای 50سال آینده ادبیات داستانی، برای خوانندگان در اوج خواهد بود. داستانی که او در 2هفته نوشت، نخستین پاورقی ایرانی بود. تهران مخوف که به‌صورت دنباله‌دار در روزنامه ستاره ایران چاپ می‌شد، خصوصیات اصلی یک پاورقی را داشت؛ هر قسمتش نقطه پایانی داشت که خواننده را به خواندن باقی داستان تشویق می‌کرد. زبانش طوری بود که بیشتر آدم‌های باسواد می‌توانستند آن را به راحتی بخوانند و شخصیت‌ها و موضوع داستان هم از زندگی روزمره مردم همان زمان بودند.
داستان پاورقی در اروپا، 2قرن زودتر آغاز شده بود. پس از انقلاب صنعتی در اروپا و انقلاب فرانسه و جنگ‌هایش، روزنامه‌هایی ارزان‌قیمت به‌وجود آمده بودند که در قسمت پایین صفحاتشان داستان‌های دنباله‌دار چاپ می‌شد. انوره دو بالزاک، چندین رمانش را ابتدا به شکل پاورقی درروزنامه‌های آن زمان چاپ کرد. «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» هم از پاورقی‌های معروف الکساندر دومای پدر بودند. چارلز دیکنز انگلیسی و فئودور داستایوفسکی و میشل زواگو هم در روزنامه‌های متعددی پاورقی می‌نوشتند و تقریبا زندگی‌شان از درآمد همین کار می‌گذشت.
ورود صنعت چاپ به ایران و در پی آن، چاپ نخستین روزنامه ایرانی، «کاغذ اخبار»، سرآغاز تحول در مخاطبان ادبیات بود. هر چه زمان می‌گذشت، خوانندگان روزنامه‌ها بیشتر می‌شدند و هدف از چاپ آنها تغییر می‌کرد. در دوران اولیه چاپ روزنامه‌ها، هدف بیشترشان انتقال اخبار و آگاهی‌دادن در مورد مسائل روز بود و بیشتر مخاطبانشان هم طبقه بالادست جامعه بودند، اما به مرور سرگرم‌کردن خوانندگان و پندآموزی به آنان هم از اهداف مدیران روزنامه‌ها شد. در عصر ناصری، پاورقی‌های خارجی ترجمه می‌شدند و در روزنامه‌های آن دوره چاپ می‌شدند. در انتخاب این پاورقی‌ها سعی می‌شد سرگذشت آدم‌های معروف، ماجراجویی‌های کاشفان دنیا یا قصه‌های پر از پند و نصیحت ترجمه شود تا از نظر مترجمان، علاوه بر سرگرم‌کردن خوانندگان، برای آنها مفید هم باشد.
بعد از تهران مخوف مشفق کاشانی، عباس خلیلی هم داستان‌های «اسرار شب»، «روزگار سیاه» و «انسان» خود را در روزنامه‌اش، «اقدام»، به شکل پاورقی چاپ کرد. به مرور که داستان جدید در عرصه ادبیات داستانی شکل می‌گرفت، پاورقی‌نویسی هم طرفداران خود را پیدا می‌کرد و خیلی زود پاورقی‌های تاریخی محبوب شدند. زین‌العابدین مؤتمن، شین پرتو و محمدحسین رکن‌‌زاده آدمیت پاورقی‌هایی تاریخی‌ نوشتند که در روزنامه‌های آن زمان چاپ شدند. اواسط دهه 1310، حسین‌قلی مستعان، پاورقی‌ «ماجرای دل» نوشته مارسل آلن را ترجمه کرد و با شرح و بسط فراوان و بازنویسی خودش در روزنامه «مهرگان» چاپ کرد. چاپ این داستان و پاورقی‌های دیگری که خود مستعان نوشته بود، در روزنامه مهرگان، باعث شد تیراژ این روزنامه از 400نسخه به 14000نسخه برسد.
در اواخر دهه1310، مستعان دست به یک تجربه جدید زد؛ او با خود قرار گذاشته بود که ماهی یک داستان بلند بنویسد و آن را به‌صورت کتاب‌های جزوه‌ای چاپ کند. کتاب‌های جزوه‌ای، معمولا جزوه‌های کوچک 16 یا 32صفحه‌ای در قطع خشتی بودند که برای کاهش قیمت کتاب، طراحی شده بودند و قسمت‌های مختلف داستان‌ها به‌صورت دنباله‌دار در آنها چاپ می‌شد. مستعان در سال‌های 1319 و 1320، روی هم 17داستانش را به این شکل چاپ کرد و هزارها نسخه از آنها را فروخت. او موضوعات قصه‌هایش را از زندگی مردم کوچه و بازار انتخاب می‌کرد و دیالوگ‌هایش هم به زبان همین مردم کوچه و بازار بود. همین باعث می‌شد مردم خواهان داستان‌هایش باشند. اما پاورقی‌ها و کتاب‌جزوه‌های مستعان هرقدر که بین مردم محبوب شد، اسباب تمسخر روشنفکرانی مانند صادق هدایت را فراهم آورد. هدایت در هجو و تمسخر یکی از کتاب‌جزوه‌های مستعان به اسم «ناز»، یادداشتی منتشر و موضوع و زبان قصه او را مسخره کرد. این نگاه به پاورقی تا دوران رکود آن همچنان بین روشنفکران و بسیاری از نویسندگان رایج بود و داستان‌های خودشان را ادبیات پیشرو و داستان‌های پاورقی‌نویسان را ادبیات بی‌ارزش و بی‌مایه می‌دانستند. آنها با چشم بستن بر نفوذ بسیار بالای پاورقی‌ها بین خوانندگان و تعداد زیاد مخاطبان آنها، پاورقی را ابزاری بی‌فایده از نظر تأثیرگذاری اجتماعی و اتلاف وقت خوانندگان می‌دانستند و به این قائل بودند که تنها آثار ادبی‌ای که آنها می‌آفرینند، متعهد به اجتماع و تأثیرگذار است.
در دهه 1320، مجلات هفتگی زیادی شروع به‌کار کردند. لطف‌الله ترقی، مجله «ترقی» را راه انداخت. ترقی پاورقی‌های «عروس مدائن»، «پنجه خونین» و«عشق و انتقام» از «ابراهیم مدرسی» را در مجله خود چاپ کرد. مجله‌های دیگر مانند «بدیع»، «آشفته»، «امید» و «تهران‌مصور» هم پاورقی‌های گوناگونی را چاپ می‌کردند. تیراژ مجلاتی که پاورقی‌های مشهورتر و محبوب‌تری داشتند، به 5000 تا 15000نسخه در هفته هم می‌رسید. نویسنده‌های بسیاری به پاورقی‌نویسی روی آورده بودند. حسین مسرور با «ده نفر قزلباش»، ابراهیم زمانی‌آشتیانی با «دلشاد خاتون» و «زیبای مخوف» و شاپور آرین‌نژاد با «نسل شجاعان» و «نگهبانان تاج و تخت»، سردمدار پاورقی‌نویسان تاریخی بودند. دلشاد خاتون، ماه‌ها به شکل جزوه‌های هفتگی 5ریالی چاپ می‌شد و خوانندگان فراوانی داشت. جواد فاضل هم در این دوران پاورقی‌های عاشقانه فراوانی نوشت که طرفداران زیادی، به‌خصوص بین زنان داشت. پاورقی‌های سیاسی هم به‌خاطر لحن افشاگرانه‌شان خوانندگان زیادی داشتند؛ پاورقی «نیمه‌راه بهشت» از سعید نفیسی که در «کاویان» چاپ می‌شد و «من جاسوس شوروی در ایران بودم» از کریم روشنیان که پاورقی تهران‌مصور بود از نمونه‌های پرطرفدار پاورقی‌های سیاسی بودند.
تلاش برای ترور محمدرضاشاه در سال1327 و کودتای 28مرداد در سال1332 سبب شده بود که در اواخر دهه1320 و اواسط دهه‌1330، سانسور زیادی بر روزنامه‌ها و مطبوعات اعمال شود و روزنامه‌ها و مجلات کمتر مطالب سیاسی چاپ کنند. افسردگی و یأس و ناامیدی نویسندگان جریان اصلی ادبیات داستانی هم باعث شده بود کمتر داستان بنویسند و کم‌کار شوند. اما پاورقی‌نویسان که داستان‌هایشان را از دل قصه‌های زندگی مردم همان جامعه الهام می‌گرفتند، پرکارتر و پرطرفدارتر از قبل می‌نوشتند. از سال1330 تا 1336، مستعان پاورقی «آفت» را به‌مدت 6سال و در بیش از 300شماره از مجله تهران‌مصور نوشت. از سال 1334 تا 1336 هم پاورقی «شهرآشوب» را نوشت و آن را به‌صورت کتاب‌جزوه‌های هفتگی هم چاپ کرد. او معمولا همزمان چندین پاورقی با امضاهای مختلف در مجلات گوناگون می‌نوشت. رسیدن به چنین شمارگانی در پاورقی‌نویسی آسان نبود، چراکه معمولا بعد از چاپ هر شماره پاورقی، سیل نظرات خوانندگان در مورد آن قسمت به مجلات سرازیر می‌شد. بسیاری از پاورقی‌ها به‌خاطر اقبال کم خوانندگان در همان قسمت‌های ابتدایی با سر هم آوردن داستان و جمع کردن آن، تمام می‌شدند. بعضی پاورقی‌ها سبب می‌شدند تیراژ مجلات سقوط کند و صلاحدید مدیر یا سردبیر نشریه سبب تمام‌شدن آنها می‌شد. گاهی هم پیش می‌آمد که نویسندگان، قصه‌ها را تمام می‌کردند، اما اصرار خوانندگان سبب می‌شد قصه با یک تصادف یا خط داستانی متفاوت ادامه پیدا کند. به‌عنوان نمونه پاورقی «شش سال در میان قبایل زن‌های وحشی آمازون» از منوچهر مطیعی که در مجله «سپید و سیاه» چاپ می‌شد، داستانی ماجراجویانه بود که قهرمانش با ‌ 2هفت‌تیر و یک قطار فشنگ به آمازون رفته بود. داستان باید بعد از تمام‌شدن فشنگ‌های قهرمان تمام می‌شد، اما قصه بدجوری گرفته بود و خوانندگان راضی به پایان آن نبودند. به همین دلیل، مطیعی یک صندوق اسلحه و فشنگ سر راه قهرمان ناامید و دست‌خالی قرار داد تا داستان ادامه پیدا کند.
در سال‌های پس از کودتای 28مرداد 1332، پاورقی‌های طنز خوانندگان بسیاری پیدا کرده بودند. از نخستین این پاورقی‌ها، پاورقی «اسمال در نیویورک» نوشته حسین مدنی بود که بسیاری از مردم با آن خندیدند. این پاورقی، سرآغاز ظهور تیپ جدیدی به نام «جاهل» در ادبیات داستانی ایران بود که البته خیلی هم در دنیای ادبیات نماند و خیلی زود به دنیای فیلمفارسی‌ها مهاجرت کرد. بعد از اتمام چاپ این پاورقی، کتاب آن هم چاپ شد که در همان سال اول حدود 11000 نسخه فروخت که تیراژ باورنکردنی‌ای برای یک رمان بود.
از اواسط دهه1330 چهره‌های جدیدتری مانند صدرالدین الهی و منوچهر مطیعی وارد عرصه پاورقی‌نویسی شدند. به مرور مجلات و روزنامه‌های مختلف، هرکدام سبک خاص خودشان را در پاورقی‌هایی که چاپ می‌کردند، یافتند. صدرالدین الهی، پاورقی پرسروصدای «موطلایی شهر ما» را در تهران‌مصور نوشت. «دایی جان ناپلئون» نوشته ایرج پزشک‌زاد در «فردوسی» چاپ می‌شد. ذبیح‌الله منصوری و مستعان هم در سپید و سیاه می‌نوشتند. بیشتر پاورقی‌ها برای خودشان سرلوحه‌ها و حتی فونت تیتر مخصوص داشتند. این سرلوحه‌ها را با توجه به موضوع و سبک پاورقی، طراحی می‌کردند و به‌مرور تبدیل به نشان شناسایی آن پاورقی برای خوانندگان می‌شدند.
پاورقی‌ها همیشه سیاسی یا عشقی نبودند و در ژانرهای مختلف نوشته می‌شدند. امیر عشیری پاورقی‌های پلیسی خود را در «اطلاعات هفتگی» و «آسیای جوان» چاپ می‌کرد. در آن زمان این پاورقی‌ها آن‌قدر از نظر مهارت‌های پلیسی دقیق بودند که عشیری به درخواست شهربانی، دوره‌ای برای آموزش نیروهای شهربانی برگزار کرد. صادق جلالی پاورقی‌های مذهبی در سپید و سیاه و «جوانان» می‌نوشت. حمزه سردادورهم پاورقی‌های تاریخی ماجراجویانه می‌نوشت. او پاورقی‌ای به نام «کیمیاگران» هم داشت که در ژانر تخیلی نوشته شده بود. بعضی از پاورقی‌نویسان‌ گاه فرم‌ها و قالب‌های متفاوتی را برای نوشتن پاورقی برمی‌گزیدند که جواب هم می‌داد؛ مانند پاورقی‌های «قلاده‌های زمین»، «بهانه» و «یک عشق و دو دختر» از صدرالدین الهی. الهی در ژانر وحشت هم یک پاورقی به نام «خانه استخوان‌های خشک» نوشته بود.
بسیاری از پاورقی‌نویسان، نام‌های مستعار متعدد داشتند و علت اصلی این موضوع این بود که پاورقی‌نویسان حرفه‌ای معمولا در یک زمان در چندین مجله پاورقی‌های مختلف می‌نوشتند. بعضی هم به دلایل سیاسی برای خود اسم مستعار انتخاب می‌کردند. مستعان از نام‌هایی مانند «ح. م. حمید»، «حبیب» و «انوشه» استفاده می‌کرد. الهی اسامی مستعار «سپیده»، «کارون»، «ارغنون»، «عاج» و «علی‌محمد عابر» را داشت و محمد مسعود با امضای «م. دهاتی» می‌نوشت.
همانطور که ژانرها و سبک آثار پاورقی‌نویسان با هم متفاوت بود، سبک کاری آنها نیز باهم فرق داشت. درواقع هرکدام از پاورقی‌نویسان سبک خاص خودشان را در نوشتن پاورقی داشتند. مستعان ابتدا پیرنگ داستان را می‌نوشت، بعد خصوصیات شخصیت‌های داستان را مشخص می‌کرد و طرح و مقاطع هر قسمت را می‌نوشت و سپس نوشتن داستانش را شروع می‌کرد. منوچهر مطیعی، طرح داستان و همه حوادث را در حافظه خود نگه می‌داشت و به تدریج، حوادث را شکل می‌داد.
درآمد پاورقی‌نویسان حرفه‌ای در سال‌های اوج پاورقی، خوب و چشمگیر بود. این درآمد‌ها به اعتبار تیراژ و فروش مجلات باهم فرق داشت. برای نمونه اواخر دهه1330 دستمزد پاورقی‌نویسان از صفحه‌ای هزار تا 2500ریال بود که در آن زمان واقعا چشمگیر بود. 
با رواج تلویزیون و تأسیس تلویزیون ملی بسیاری از خوانندگان پاورقی‌ها، مشتری تلویزیون شدند. فیلمفارسی‌ها هم دیگر رقیب پاورقی‌ها بودند. جذابیت‌های تصویری و صوتی این رقبا و قابل استفاده بودن آنها برای همه، از باسواد و بی‌سواد گرفته تا پیر و جوان، خیلی زود پاورقی را از صحنه به‌در کرد. اواخر دهه1340، محبوبیت پاورقی‌ها به‌شدت سقوط کرد. در سال1353، با تعطیلی بسیاری از مجلات و روزنامه‌ها به‌دستور هویدا نخست‌وزیر، پاورقی ضربه آخر را هم خورد و دیگر نتوانست از جای خود بلند شود. بعد از سال 1353، پاورقی‌های محدودی در مجلات زیرمجموعه مؤسسه‌های «کیهان» و «اطلاعات» مانند «جوانان» و «زن‌روز» چاپ می‌شد که هرگز توفیق دهه‌های قبل را نداشتند. در اواخر دهه1360 و اوایل دهه1370، احمد محققی در مجلاتی مانند جوانان و اطلاعات هفتگی پاورقی‌هایی با عنوان «بازپرس ویژه قتل» در ژانر پلیسی می‌نوشت که طرفداران خود را داشت. اما این پاورقی‌ها هم بعد از چند سال به سرنوشت اسلاف خود دچار شدند. در همه سال‌های بعد، پاورقی‌نویسی بی‌سروصدا و آرام، در مجلات عامه‌پسند خانوادگی یا زنان، روزگار فلاکت‌باری را می‌گذراند. از سال‌های اوایل دهه1390، با عوض شدن رسانه منتخب مردم، پای پاورقی‌ها به فضای اینترنت باز شد. دنیای اینترنت برای نویسندگان جوان این فضا را فراهم می‌کرد که بدون ترس از قضاوت شدن، داستان‌های خود را بنویسند. 
سایت‌هایی مانند «نودوهشتی‌ها» پاورقی‌های دنباله‌دار متعددی منتشر می‌کردند که بعضی از آنها حدود چندین‌هزار بار دانلود شده‌اند. علاوه بر اینها، شبکه‌های مجازی‌ای مانند تلگرام و اینستاگرام هم بستری فراهم کرده‌اند تا نویسندگان تازه‌کار یا حتی باسابقه، پاورقی‌های خود را به‌راحتی در اختیار خوانندگان بگذارند و بیشترشان چندین هزار دنبال‌کننده دارند. در واقع تغییر رسانه، پاورقی‌نویسی را به شیوه‌ای متفاوت با قبل، گسترده‌تر و گمنام‌تر زنده کرده است و از دل این پاورقی‌های اینترنتی نویسنده‌های جوان و توانمند ژانرنویسی مانند لاله زارع و... پا به عرصه ادبیات گذاشته‌اند.

این خبر را به اشتراک بگذارید