• شنبه 19 آبان 1403
  • السَّبْت 7 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 09
چهار شنبه 30 مهر 1399
کد مطلب : 113718
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ERWjm
+
-

علم حکومت

«اسدالله علم» 21آبان 1345وزیر دربار شد

سیاستمدار
علم حکومت

  حمیدرضا محمدی  

 خیلی نزدیک بود، شاید نزدیک‌ترین. در آن 9‌سالی که وزیر دربار بود خود را چنان به شاه نزدیک کرد که محرمِ خصوصی‌ترین حرف‌ها شده بود. شاید حتی بیش از نخست‌وزیر هویدا، شاه را می‌دید، هرروز و حتی هر ناهار یا شام. این را می‌شود از خاطرات روزانه‌اش هم فهمید که معمولا با «صبح شرفیاب شدم» یا چیزی شبیه به این آغاز می‌شود.
اما در میان سطور خاطرات اسدالله علم، ازجمله نکاتی که شاید کمتر درباره‌اش صحبت شده، ماجرای قرارداد میان ایران و افغانستان برسر حقابه رود هیرمند است و البته واکنش‌های او در سال 1356.
چهارشنبه 21 اردیبهشت نوشت: «اینها جز به متن قرارداد [1351] به چیز دیگری اهمیت نمی‌دهند و حالا می‌خواهند جلوی سیلاب‌ها را بگیرند و به گودزره بیندازند...» و 6روز بعد نوشت: «... فرمودند: «به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم.» عرض کردم: خشکی هامون یک بدبختی بزرگ منطقه است، زیرا گاوداری سیستان از بین می‌رود».
او دوشنبه نهم خرداد در ادامه این ماجرا نوشت: «توانستم شاهنشاه را... راضی کنم که این قرارداد لعنتی سیستان لااقل به‌طور رسمی مبادله نشود... عرض کردم... پس این همه رودخانه مشترک بین کشورهای جهان هست، کشور بالادستی هر غلطی می‌خواهد می‌تواند بکند؟ به‌علاوه در این قرارداد لعنتی، همه‌جور حق ارجاع مسئله به مراجع بین‌المللی دیگر را از خودمان سلب کرده‌ایم... عرض کردم با این قرارداد ما در شهریور کمتر از 2مترمکعب آب داریم که کف هیرمند [هم] با آن تراز نمی‌شود...».
او دوباره شنبه 14خرداد گفت: «آیا اجازه می‌فرمایند به وزیر خارجه ابلاغ کنم مبادله قرارداد را با افغان‌ها به تأخیر بیندازند؟» فرمودند: «نه! پس از آنکه قانون به توشیح من رسیده و اعلان شده، دیگر مبادله نشدن قرارداد تأثیری ندارد». من چنان از کوره در رفتم و گیج شدم... تا سرانجام3‌روز بعد نوشت: «دیشب... وقت خواب چشم‌ام به خبر مبادله اسناد هیرمند بین وزیر خارجه و سفیر افغانستان افتاد، آنچنان ناراحت شدم... البته این خیانت، 10 تا 15سال دیگر ظاهر می‌شود که من مُرده‌ام. ولی مثل این است که یک قطعه از گوشت تن مرا بریده‌اند و پیش چشم من جلوی سگ انداخته‌اند». از معدود برهه‌هایی بود که او برای یک حق ملی کوشید.

این خبر را به اشتراک بگذارید