مرتضی کاردر
آنچه تازه است تخیل شگفتی است که حد و مرز نمیشناسد. احمدرضا احمدی فراتر از صور خیال و قاعدهها و شیوههای خلق شعر، زیباییشناسی تازهای در شعر نوی فارسی پیشنهاد میکند، وقتی میگوید «فرجام همه راهها به اندوه میانجامد» و «عکسهای شناسنامه واقعی، اما آدمها واقعی نیستند» و «گل میتوانست در شب بشکفد و شب را در خود بخواباند» و «جنازه برادههای آفتاب برلبه جاسیگاری آویخته است». او در حقیقت سطرهایی میآفریند که تحلیلها نمیتواند کمک چندانی در رمزگشایی از آنها بکند و جادویی فراتر از کلام بهدست میدهد که تنها میتواند شعر نام گیرد.
«از کرانه پنجره تنهایی تا انتهای شب دویدیم/ گلدانهای شمعدانی به شب تکیه داده و انباشته از پرهای ماه بودند/ در قاب شیشهها و چشم شکوفهها شب راه میرفت/ در قفس پرندگان آوایشان در سفالها ایستاده بود/ بر فراز درختان چشمانی گرم و شیرین میدویدند/ در ساعت دیواری زنان و مردان مذاب به زنجیر بودند/ در چشمان پیرمردان و پیرزنان کوچههای بنبست روزهایی میدویدند». همه نوگرایان و ساختارشکنان قبل و بعد، از شعر سنتی یا در بهترین حالت شعر نیمایی آغاز کردهاند و زمانی را گرفتار قالبهای سنتی و وزن قافیه بودهاند؛ از احمد شاملو و سهراب سپهری گرفته تا یدالله رؤیایی و رضا براهنی. حتی هوشنگ ایرانی نیز کوششهایی برای ایجاد وزن و آهنگ در شعر خود انجام داده است. اما احمدرضا احمدی نخستین شاعری است که شعر او از ابتدا در نثر اتفاق میافتد. او از این جهت، اصالتی دارد که از شاعران قبل و بعد خود متمایز میشود. «ماه پرپر شد/ زمین پژمرده گشت/ فانوسها پر گرفتند/ پرندگان تصویر پرواز کردند و درِ باغهای فلزی را گشودند و میوههای گداخته را در پنجرهها ریختند/ کودکان سفال شدند/ زنان انباشته از دانههای غم بودند/ مردان در آینهها آفتاب بیحرارت شدند/ روزها از شاخهها معصومانه افتادند/ کودکان قلکها را گشودند و سکههای رؤیاشان را در چشمههای تکرار ریختند/ چشمهها روزی شکفتند و زمینها به خواب رفتند». احمدرضا احمدی آغازگر جریانی در شعر نوی فارسی است که موج نو نام میگیرد؛ موج نویی که پس از شعر نیمایی و شعر شاملویی که تازه راه خود را آغاز کرده است، به راه میافتد. اگر شعر او نبود ظهور جریانهایی مثل شعر حجم و شعر دیگر و شعر ناب و سایر جریانهای پیشروی سالهای 40 و 50 بدین سرعت اتفاق نمیافتاد. بیتردید الگوی او پیش روی همه شاعران پیشروی سالهای بعد بوده است.
شعر احمد شاملو با همه جایگاهی که در شعر نوی فارسی دارد، وجوه انکارناپذیر سیاسی دارد. شعر مهدی اخوانثالث هم محملی است برای قرائتهای سیاسی، اما شعر احمدرضا احمدی تصویر و تخیل محض است. او زمانی ظهور میکند که بسیاری از شاعران و مخاطبان شعر نو دلبسته شعر متعهدند و مانده است تا به شعر برای شعر و هنر برای هنر و تصویر برای تصویر برسند. سنتگرایان و نوقدماییها هنوز در درک شعر نیمایی ماندهاند و خواندن شعری که مثل نثرهای روزمره است، برایشان سخت دشوار است. شعر او حامیان اندکی پیدا میکند، مثل فروغ فرخزاد و متعهدها و سنتگرایان از دو سو به مخالفت با او برمیخیزند. کار درک شعر او بهعهده شاعران سالهای آینده است و جریانهایی که به تبع شعر او شکل میگیرند.
شعر احمدرضا احمدی شعر زندگی روزمره است. واژههایی معمولی که از نثر میآیند، اما نه نثری فخیم مثل شاملو، واژههایی ساده از نثر روزمره. او زبان شعر را با چالشی تازه مواجه میکند. یکی از اصلیترین مسائل شعر نو در مواجهه با سنت شعری دایره واژگان و زبان شعر است که از نیما آغاز میشود اما احمدرضا احمدی خط مقدم زبان شعر را قدری پیشتر میبرد وقتی که واژههای روزمره، بدون وزن و ردیف و قافیه و سجع و آهنگ میآیند و نشانههای برجستهسازیهای زبانی یا ارجاع به زبان گذشته کمتر در آنها یافت میشود.
احمدرضا احمدی مثل نیما و دیگر نوگرایان مدیون استمرار است. آنچه او را بالاتر از نوگرایان قبل و بعد، از هوشنگ ایرانی گرفته تا اصحاب شعر دیگر مینشاند، استمرار است. او یکتنه جریان موج نو را آغاز میکند و حقیقت این است که بعدها نیز یکتنه ادامه میدهد؛ چه زمانی که ساختارشکنی طرفداران بسیار پیدا میکند، چه زمانی که ساختارشکنان سالهای بعد به سکوت دچار میشوند، چه زمانی که «بازگشت به سنت» شعار جامعه ادبی میشود و به قول او «کسی حوصله شعر ندارد». او پیشنهادهای تازهای به شعر فارسی داده است که آنها را فارغ از جریانهای ادبی و اتفاقهای سیاسی و اجتماعی و پسند و اقبال خاص و عام دنبال میکند.کتاب، حالا کمکم در آستانه شصتسالگی است، اما کمتر مجموعهای به اصالت و قدرت تخیل و ساختارشکنی طرح در شعر نوی فارسی ظهور کرده است.
طرح نو
احمدرضا احمدی مجموعه شعر «طرح» را در سال1341 منتشر میکند. طرح، حرکت رو به جلویی در شعر نوی فارسی است و چالشی تازه برای کسانی که هنوز شعر نو را کامل درنیافتهاند
در همینه زمینه :