
حماسهای دیگر
انتشار «آهنگ دیگر» در سال ۱۳۳۹، خبر از ظهور شاعری تازه میدهد؛ منوچهر آتشی در خلق فضاهای بومی و ترکیبسازیهای زبانی آغازگر راهی متفاوت در شعر نو است

مرتضی کاردر
اسب سفید وحشی/ بر آخور ایستاده گرانسر/ اندیشناک سینه مفلوک دشتهاست/ اندوهناک قلعه خورشید سوخته است/ با سر غرورش، اما دل با دریغ، ریش/ عطر قصیل تازه نمیگیردش به خویش...
خورشید، بارها به گذرگاه گرم خویش/ از اوج قله بر کفل او غروب کرد/ مهتاب، بارها به سراشیب جلگهها/ بر گردن ستبرش پیچید شال زرد/کهسار، بارها به سحرگاه پر نسیم/ بیدار شد ز هلهله سم او ز خواب...
تاکنون آنچه در شعر نیمایی اتفاق افتاده، بیشتر شعرهای ساده است و تصویرهای معمولی و شاعرانی که مشغول آزمودن شعر و وزن نیمایی و تجربه فضاهای تازهاند، جز احمد شاملو و مهدی اخوانثالث و سهراب سپهری و اندک نمونههای دیگر. شاعران نیمایی قدری رمانتیک و سهلگیرانه به شعر و جهان مینگرند، اما حالا شاعری ظهور میکند دشوار و ژرف و تلخ؛ شاعری به نام منوچهر آتشی.
منوچهر آتشی با آهنگ دیگر از راه میرسد و چشماندازه تازهای بهدست میدهد. شعر آتشی شعری بومی است؛ شعری ایلیاتی که از اسب و کوچ و سفر میگوید. او از واژگان بومی بسیار بهره میبرد و میتواند فضای بومی را در شعر خود تصویر کند. دفتر شعر نخست منوچهر آتشی مثل بسیاری از شاعران مجموعهای است از شعرهای گوناگون اما شماری از شعرهای او مثل «خنجرها، بوسهها و پیمانها» و «قلعه» و «خاکستر» و «انسان و جادهها» برای تمایز آهنگ دیگر کفایت میکند.
من در سفر زاده شدم/ و با نفرین معصوم گریهام/ حصار غبار ستوران/ از پیش سنگستان پر شقایق فرومیریخت و در غنچههای درشت و قرمز/ چون شبنمی سبک از اندیشههای معطر رنگین میشدم/ در سربالایی چرمین/ زمانی که زائران چاووشخوانان، با ایمانی شگرف/ به سوی گنبد فیروزگون، کشیده میشدند/ و هراس پرستش/ دلهای مضطربشان را میلرزاند/ و نشیب ساییده، با دواری خیالانگیز/ به دره پرتلاطم از سیلاب گل فرومیریخت/ گنبد بزرگ، با پنجههای زرینش برایم دست تکان میداد/ و کبوتران سربین بالش را به پرواز درمیآورد...
اما ماجرا فقط به خلق فضای بومی محدود نمیشود. او به افسانه و اسطوره و قصههای تاریخی و دینی آگاه است. دایره غنی واژگان، دیگر وجه تمایز آتشی است. برجستهسازیهای زبانی او از زبان کهن فارسی و واژگان مهجور و فرهیخته فراموششده و افسانهها و اسطوره میآید و در شعر مینشیند و ژرفایی تازه به شعر میدهد. او جادوی همنشینی را خوب میفهمد و ترکیبهای وصفی و اضافی شعر او الگوی شاعران دیگری میشود که در سالهای بعد ظهور میکنند و شعرش آغاز شکل زبانی تازهای است در شعر نو فارسی.