در جستوجوی یک مجسمه ماندگار
همشهری روند سفارش، طراحی و ساخت مجسمههای غیرحرفهای از سردار شهید قاسم سلیمانی را بررسی میکند
مرتضی کاردر- روزنامه نگار
مجسمهسازی، بهویژه مجسمه برای سرداران و شخصیتهای تاریخی در هنرهای تجسمی امروز بیسابقه نیست. در سالهای پس از انقلاب، دستکم از دهه70مجسمهها، سردیسها و تندیسهای بسیاری از بزرگان نصب شده است؛ تندیسهایی که بسیاری از آنها مقبولیت عمومی یافتهاند و مورد تأیید مجسمهسازان حرفهای نیز بودهاند.
اما حالا هرچند وقت یکبار خبری از رونمایی مجسمهای تازه از سردار شهیدقاسم سلیمانی در شهرستانها منتشر و عکسهای رونمایی در خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود که مجسمهها شباهت چندانی به ایشان ندارد و به بدترین شکل ممکن طراحی و اجرا شده است.
چند روز پیش سیدمجتبی حسینی، معاون هنری وزیر ارشاد متنی منتشر کرد با عنوان «تندیسهایی که حس شرمساری را برمیانگیزند» و به ساخت چنین مجسمههایی اعتراض کرد. اما این مجسمهها کجا و در چه فرایندی ساخته میشوند که حتی صدای معاون هنری وزارت ارشاد نیز درآمده است؟ چه نهادی بر ساخت مجسمهها نظارت میکند؟ چرا مجسمهسازان حرفهای برای کار دعوت نمیشوند؟ ماجرا را در گفتوگو با کارشناسان بررسی کردهایم.
مجسمهسازان ملی باید مجسمه شخصیتهای ملی را بسازند
طاهر شیخالحکمایی، مجسمهساز و استاد دانشگاه که در کارنامهاش مدیریت انجمن هنرمندان مجسمهساز و ریاست گروه مجسمهسازی دانشگاه تهران دیده میشود، از فقدان تخصصگرایی گلایه میکند و میگوید: «خیلی ساده عرض کنم که وقتی ما میخواهیم به دندانپزشک برویم دستکم از 10نفر سؤال میکنیم که کدام پزشک بهتر است. چطور ممکن است برای ساخت مجسمه بدون مشورت کار کنیم؟ چرا سفارشدهندگان به متخصصان امر مراجعه نمیکنند؟ یعنی آیا تخصص کوچکترین نقشی ندارد؟ ما مجسمهسازان خوبی داریم که بهطور تخصصی اندامواره کار میکنند، اما میبینیم که سفارشدهندگان بدون توجه به این مجسمهسازان کارها را به دیگران سفارش میدهند.
در عین حال یادمان نرود کارهایی که برای شخصیتهای ملی قرار است انجام شود، باید در حد و اندازه ملی باشد. مجسمهسازی در حد و اندازه ملی باید مجسمه شخصیت ملی را بسازد که در شأن او باشد؛ یعنی اگر قرار است کسی برای سردار قاسم سلیمانی مجسمه بسازد، باید از بهترین مجسمهسازان ایرانی باشد تا به بهترین محصول برسیم. ما مجسمهسازانی داریم که در عرصههای جهانی اعتبار دارند، در سالهای گذشته جایزههای بینالمللی در حوزه مجسمه و تصویرسازی کم نگرفتهایم، اما کارهای درجه یک را به کسانی سفارش میدهیم که حداقل مهارت و سلیقه را ندارند.
چنین اتفاقهایی هر بار به شکلی در کشور ما میافتد و مسئله اینجاست که هیچوقت مسئولان و سفارشدهندگان مورد مؤاخذه قرار نمیگیرند. پس رویههای اینچنینی ادامه پیدا میکند و هر چند وقت یکبار شاهد اتفاقهایی از این دست خواهیم بود.»
تخریب به جای تجلیل
قدرت عاقلی، از دیگر مجسمهسازانی است که در میـــان مجسمهســازان صورتگرای سالهای اخیر تمایز و تشخص دارد. او نیز با گلایه از مجسمههایی که ساخته شده، میگوید: «به قول مرحوم شریعتی اگر میخواهی کسی را تخریب کنی از او بد دفاع کن؛ اتفاقی که درباره مجسمه سردار سلیمانی یا جمشید مشایخی افتاده نوعی بددفاع کردن است. حالا چون سردار سلیمانی است و همه او را دوست دارند و میخواهند درباره او کار کنند که دلیل نمیشود کسی حرفی نزند. چنین مجسمههایی بیشتر تخریب شخصیت است.
قدرت عاقلی مقصر ماجرا را فقط مسئولان شهرستانی نمیداند و بخشی از قصور را متوجه مجسمهسازان میکند: «اگر بخواهیم به ریشههای چنین اتفاقهایی بپردازیم، بخشی از مشکل بهخود مجسمهسازان برمیگردد که تشکل صنفی قدرتمندی ندارند؛ نظامی که حوزههای تخصصی مجسمهسازی را تفکیک و مجسمهسازان را درجهبندی کند و سفارشدهندگان ملزم باشند مجسمههایشان را به آنها سفارش دهند. مجسمهسازی جدای از معماری و شهرسازی نیست، بخشی از نمای شهری است. باید با همکاری وزارت شهرسازی و وزارت ارشاد و شهرداری سازوکاری فراهم شود که تشکل قدرتمندی شکل بگیرد. الان حتی صدای اعتراض معاون هنری وزیر هم بلند شده. کاری که معاونت هنری میتواند بکند، کمک به شکلگیری انجمن صنفی مجسمهسازان برای پیشگیری از چنین اتفاقهایی است.
مسئله دیگر این است که در شهرستانها هیچ نظارتی بر مجسمهها وجود ندارد. میبینیم که در میدانهای اصلی شهرستانها یکی قوری میسازد، یکی سماوری را به شکل زشتی اجرا میکند و هرکس متناسب با سلیقهای که دارد، کاری میکند و هیچ نظارتی هم در کار نیست. برخی از مسئولان محلی هم مجسمهسازها را نمیشناسند و سعی میکنند کار ارزان تمام شود. خیلی هم عجله دارند که زود مجسمه ساخته و رونمایی شود. نتیجه بودجههایی است که حرام میشود و یک کار ماندگار هم خلق نمیشود.»
شاید روزی به نتیجه برسیم که سراغ متخصصان برویم
قدرت عاقلی در پایان صحبتهایش میگوید: «زمانی چنین مشکلی در نقاشیهای دیواری داشتیم. هر کسی نقاشی دیواری میکشید و اصولی حاکم نبود. حالا به جایی رسیدهایم که خوشبختانه نقاشیهای دیواری از شهدا و شخصیتها به استانداردی رسیده است. بماند که هنوز ما برای جنگ یک یادمان نداریم که یک مقام رسمی به ایران میآید، از آنجا بازدید کند؛ درحالیکه همه کشورها چنین یادمانی دارند. اما شاید چنین اتفاقهایی در درازمدت به نفع مجسمهسازی باشد و مسئولان و سفارشدهندگان را به این نتیجه برساند که در حوزه مجسمه هم سراغ متخصصان بروند.»
میل پایانناپذیر ساخت مجسمه
اما پرسش دیگر این است که چرا تا وقتی بحث کاری ماندگاری برای شخصیتهای ملی مطرح میشود، همه سراغ ساخت مجسمه و سردیس میروند. چرا گونههای هنری دیگر مثل نقاشی دیواری یا چیدمان یا کارهای هنری دیگر جدی گرفته نمیشود و همه دوست دارند برای ستایش از شخصیتها مجسمهشان را بسازند؟
مجتبی موسوی، کارشناس فرهنگی و مدیر هنری سابق زیباسازی شهرداری که متولی ساخت و نصب مجسمههای بسیاری در شهر تهران بوده است، درباره میل مسئولان به سفارش و ساخت مجسمه میگوید: «قبول دارم که مجسمههای شخصیتهای ملی برای مسئولان جذابتر است. میخواهند کاری انجام دهند که در کارنامهشان ثبت شود و مجسمه ماندگارتر است و بازتاب بیشتری دارد، اما در عین حال بازتابهای منفی مجسمه نیز بیشتر است. در گونههای هنری دیگر هم اجراهای بد داریم، اما به چشم نمیآید و اخبار منفی درباره آنها را کمتر میشنویم.»
مجتبی موسوی درباره ریشههای چنین اتفاقی میگوید: «بهطور کل شاید ما در مجسمهسازی خیلی سرمایهگذاری نکردهایم. آنچه اتفاق افتاده بیشتر در تهران بوده است. هنرمندان بومی پرورش نیافتهاند. در شهرستانها سراغ هنرمندانی میروند که ممکن است در کنار کارهای دیگر مجسمه هم بسازند. برخی مدیران با مجسمهسازی آشنا نیستند و کار هنری را سهل میپندارند و تفاوتی میان کاردستیهای کودکانه و کار هنری نمیگذارند. متأسفانه قائل به مشورت هم نیستند و از روی ناآگاهی تصمیم میگیرند که در نهایت منجر به اتفاقهای ناخوشایند و کارهای ناموفق میشود. مسئول شهرستانی فقط میتواند تصمیم بگیرد و بودجه را اختصاص بدهد. بقیه ماجرا از طراحی تا اجرا و جنس مجسمه و نصب و... کاملاً تخصصی است و باید به متخصصان امر واگذار شود.»
به جای تجلیل، بیاحترامی کردهایم
گلایههای مجتبی موسوی از چنین اتفاقهایی بسیار بیشتر از اینهاست: «با چنین مجسمههایی هم آبروی هنر مجسمهسازی را بردهایم، چون مجسمههای نازیبای سردار سلیمانی در سطح بینالمللی بازتاب داشته است، هم به هنرمندان مجسمهساز خودمان بیاحترامی کردهایم، هم به مجسمهسازی ایران ضربه زدهایم و هم به جای تجلیل از یک شخصیت ملی به او بیاحترامی کردهایم.» رقابت شهرستانها بر سر ساخت مجسمههای شتابزده از سردار قاسم سلیمانی کی پایان میپذیرد؟ کی سفارشدهندگان به نتیجه میرسند که باید مجسمهها را به سازندگان متخصص سفارش دهند؟ کدام نهاد مسئول باید برای پیشگیری از چنین اتفاقهایی پا به میدان بگذارد؟