دومین فرصتی که ازدسترفت
توسعه ایران؛ اسیر رویدادهای سیاسی
علیرضا احمدی
بررسی وضعیت اقتصادی ایران در مقطع سالهای 1331و 1332 نشانگر پدیدآمدن فرصت تازهای است که پیش روی فرایند «توسعه» در ایران قرار داشت. پس از گذر از پیامدهای توسعه آمرانه در عصر رضاشاهی که در گسستهای اقتصادی نیمهدوم دهه20 نمایان شد، اکنون و پس از ملی شدن صنعت نفت، فرصتی بهوجود آمده بود که اقتصاد ایران به تعادل برسد و با قطع وابستگیهای نفتی، توسعه غیروابسته را تجربه کند و در مسیر جدیدی گامنهد؛ اما آمیزهای از درگیریهای جناحهای قدرت در داخل و مداخله قدرتهای بزرگ، نقشه مصدق را عقیم گذاشت.
مصدق معتقد بود که بدون پول نفت هم میتوان کشور را اداره کرد؛ چرا که گفتهمیشد درآمدهای نفتی قبل از تحریمها نیز نامولد بود و بهجز عده معدودی، اقتصاد ملی نفع چندانی از آن نداشته است، بنابراین به ناچار«اقتصاد بدون نفت» در پیش گرفتهشد. بر همین اساس 25درصد از میزان واردات کشور کاسته و کالاهای غیرنفتی مانند قالی، ماهی و خاویار، دام زنده، برنج و پنبه بیشتر از گذشته صادر شد تا نیازهای ارزی برای کالاهای وارداتی تأمین شود. اگرچه برخی معتقدند روند صنعتیشدن کشور در این دوره با مشکلاتی مواجه شد، اما در راستای جایگزینی واردات، شاهد یک دوره رونق صنعتی هستیم و تولید محصولات کارخانههایی مانند نساجی، سیمان، قند و... افزایشیافت. درمجموع از شرایط چنین برمیآمد که صنایع داخلی، نسبت به قبل از دولت مصدق، بار دیگر فعال شدهاند. با وجود همه این بحثها نباید یک نکته اساسی را از نظر دور داشت؛ نارضایتی مردم.
شهرنشینان از تورم زیاد، بیکاری و مزد پایین کارخانهها گلایه داشتند و از این وضعیت آسیب میدیدند. در مجموع برایند وضعیت اقتصادی ایران در دولت دکتر مصدق وضعیتی «نهچندان نابسامان» و به قول «جان فوران» نه دلگرمکننده و نه ناامیدکننده بود. او اعتقاد دارد دولت مصدق دومین فرصت، بعد از انقلاب مشروطه، برای گسستن زنجیره توسعه وابسته بود، اما همهچیز دستبهدست هم داد تا این فرصت هم از دست برود.