کارفرمای گدا و پیمانکار خسیس
فرورتیش رضوانیه ـ روزنامهنگار
ساعت ۸ صبح با صدای گرومبگرومب از خواب بیدار میشوید. مقابل پنجره میایستید تا منشأ صدا را پیدا کنید. چند کارگر در حال تخریب ساختمان قدیمی روبهروی خانهتان هستند. با خودتان میگویید: «بدبخت شدم! از الان تا چند سال باید سر و صدایشان را تحمل کنم.» بعد از آن به هر کسی که میرسید، میگویید چه اتفاقی افتاده و همه شما را دلداری میدهند. کارگرها روزها به تخریب مشغولند و شبها کامیونها میآیند و ساعت ۳ صبح باید داد و بیدادشان را هم تحمل کنید. با خودتان فکر میکنید، کارفرمایی که میلیاردها تومان برای احداث بنای جدید هزینه کرده یا پیمانکاری که میلیونها تومان سود کرده، چرا هیچکدام حاضر نیستند یک میلیون تومان بدهند و یک جفت واکیتاکی ساده بخرند تا راننده کامیون و کسی که او را راهنمایی میکند، نصفهشب با داد و هوارشان همسایهها را بدخواب نکنند و آزار ندهند. یک پیمانکار تخریب یا ساختوساز اگر قرار نباشد از پروژهای سود بالایی به جیب بزند، آن را قبول نمیکند، اما حاضر نیست برای کارگرهایش حتی کلاه ایمنی ۱۶هزار تومانی بخرد. وقتی هم برای یکی از آنها حادثهای رخ میدهد، میلیونها تومان بابت گرفتن مشاوره حقوقی میپردازد تا به هر قیمتی که شده خودش را از اتهامات تبرئه کند. هیچ کارگری نباید بدون داشتن تجهیزات ایمنی در ساختمان تردد کند یا روی اسکلت فلزی راه برود، اما چند ساختمان را دیدهاید که مسئول HSE داشته باشد و قوانین ایمنی در آن رعایت شود؟ با آنکه سالهاست سازمان آتشنشانی تهران درباره خطرهای گودبرداری غیراصولی هشدار داده، اما هنوز هم شاهد ریزش ساختمانهای مجاور پروژههای ساختمانی هستیم. هنوز کارگرها برای گرمکردن خودشان در کارگاه آتش روشن میکنند و حوادثی با خسارتهای سنگین یا فاجعه انسانی میآفرینند. در سال۸۳ یکی از گلدستههای مصلای تهران به دلیل بیاحتیاطی عوامل کارگاه آتش گرفت و شهروندان تهرانی در نقاط مختلف شهر آن را میدیدند که مانند شمعی غولپیکر در حال سوختن است. فقط چند ماه بعد از این حادثه مسجد ارگ آتش گرفت و آن فاجعه انسانی رقم خورد. ما همیشه در حال تکرار حوادث هستیم و از گذشته عبرت نمیگیریم. الان هم حاضر نیستیم به خاطر کرونا ماسک به صورت بزنیم.