مردم در خیابان
30تیر 1331روز نمایش قدرت اراده ملی بود
مصطفی شوقی
فاصله ناجی ایران تا خائن به ملت و آزادی تنها 7سال بود. احمد قوام که در چهارمین دوره نخستوزیریاش توانسته بود در یک شطرنج سیاسی با استالین به برتری برسد و آذربایجان را از زیر سلطه تجزیهطلبان نجات دهد در روز 25تیر 1331تصمیمی گرفت که برای همیشه به عمر سیاسیاش پایان دهد؛آنهم با بدنامی.
بعد از سلسله موفقیتهای ملی محمد مصدق در نهادهای بینالمللی برای اعمال حاکمیت ایران بر نفت، او در ترمیم کابینه از شاه درخواست کرد که وزارت جنگ را برعهده گیرد. دلیل این مسئله دخالت بسیار زیاد نظامیان طرفدار دربار و مخالف مصدق در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی بود. شاه با این امر مخالفت و محمد مصدق هم استعفا کرد. شاه از فرصت استفاده کرد و برای اینکه به گمان خود از شر مصدق رهایی یابد با استعفای او موافقت کرد. نمایندگان مجلس در شرایط خاصی به سر میبردند و به همین دلیل احمد قوام را که چند روز پیش از اروپا به ایران آمده بود بهعنوان جانشین مصدق برگزیدند. شاه خیلی زود قبول کرد و فرمان به نام قوام نوشت. جالب اینجاست که قوام و شاه کدورت و دعوایی بزرگ در چند سال اخیر با یکدیگر داشتند بهصورتی که قوام بعد از ماجراهای رایاعتماد ندادن توسط مجلس در سال 1326به حالت قهر از کشور به اروپا رفته و نامهنگاریهای تندی علیه شاه انجام داده بود. شاه نیز در مقابل لقب حضرت اشرف را از او گرفت. او در چندین نوبت به جرم ارتشا و استفاده از مسئولیت نیز محاکمه شده بود که البته راه به جایی نبرده بود. در چنین شرایط ملتهبی که میان شاه و قوام میانهای نبود او در میانه دعوای مصدق و شاه بر سر وزارت جنگ قرارگرفت و نخستوزیر شد. قوام با سخنرانی بسیار تندی آمد که سرفصل آن این جمله بود: «کشتیبان را سیاست دگر آمد...»
قوام در روز اول نخستوزیری خواستار انحلال مجلس و اختیارات ویژه شد و نیروهای نظامی را در اماکن مهم دولتی در تهران گمارد. شرایط بهصورت خاصی درآمده بود، فضای کشور بهشدت ملتهب شد، بهصورتی که موجی از تلگراف از شهرستان به تهران در مخالفت با قوام و حمایت از دکتر محمد مصدق ارسال میشد. تاسیسات نفتی جنوب اعتصاب کرد و کشور در آستانه یک تظاهرات بزرگ قرارداشت. محمد مصدق به ملک خود در حومه تهران در احمدآباد رفت و قوام در خانهاش مستقر شد. در چنین شرایطی یکباره آیتالله کاشانی بهعنوان رهبری مذهبی – سیاسی که از نفوذ زیادی در میان بازار و برخی از گروههای سیاسی برخوردار بود به مخالفت با قوام پرداخت و اعلام کرد که اگر مصدق به منصب نخستوزیری برنگردد او اعلام جهاد میکند. گفته میشود که تلاشهایی برای مذاکره با کاشانی برای سکوت از سوی نیروهای سیاسی نزدیک به دربار صورتگرفته که با اصرار کاشانی بر مواضع خود به جایی نرسید. آیتالله کاشانی بعد از این ماجرا اعلامیهای صادر کرد که بوی جهاد میداد و بهشدت علیه قوام و سیاستهای او تاخت. در همه ایران بازار و دکانها تعطیل شد. در 29تیر تظاهراتی بزرگ در اصفهان برگزار شده و سرویسهای خدماتی عمومی نیز در اعتصاب به سر میبردند. کانون اصلی درگیری در بهارستان و مجلس بود. تظاهرات در خیابان اکباتان به اوج رسید و به سمت خانه قوام در خیابانی که در آن زمان موسوم به قوامالسلطنه بود و بعدها سی تیر نام گرفت امتداد داشت. ارتش دست بهکار شد و به سوی تظاهراتکنندگان شلیککرد و گفته میشود بین 30تا 60نفر کشته شدند. قوام در این روز در باغ سفارت آلمان پنهان شد و بعدها دوباره از ایران فرار کرد و بعد از کودتای 28مرداد بازگشت. مجلس اعلام کرد که او را عزل و مصدق را دوباره به نخستوزیری انتخاب کرده است. در غروب 30تیر با پراکندهشدن ارتش و شهربانی که به پادگانها برگشتند، تقریبا مردم و برخی از اعضای گروههای سیاسی شهر را اداره میکردند.
30تیر بعدها بهعنوان روز قیام ملی نام گرفت. مصدق وصیت کرده بود که بعد از مرگ در مزار شهدای سی تیر در ابن بابویه دفن شود که البته این اتفاق رخ نداد.
قوام فرار کرد، مصدق اشک ریخت
بررسی روزنامههای موافق و مخالف در قیام 30تیر 1331
روزنامههای دهه20و 2 سال اول دهه30 شمسی تا کودتای 28مرداد، در شرایط جنگی بهسر میبردند. بارها توقیف و دوباره انتشار مییافتند. بسیار بیپروا بودند و شاید در تاریخ سیاسی ایران یکبار در عصر مشروطیت و پیش از استبداد صغیر و دوباره در دوران اشغال ایران توسط متفقین و خروج رضاشاه از ایران تا کودتا چنین مسئلهای تکرار شده است. تعدد و تکثر رسانهها بسیار زیاد بود و البته تیراژ برخی از این روزنامهها به 30هزار نسخه نیز میرسید که در نوع خودش در آن زمان رقم بسیار قابل توجهی است.
در بزنگاه استعفای مصدق و برآمدن دوباره احمد قوام در سیاست ایران تا قیام 30تیر 1331روزنامهها در فضای بسیار آشفته و پرهیجان آن روزها خطاب و عتاب بسیاری داشتند بهصورتی که گاهی وقتیها تهدید به قتل و ترور میکردند. یکی از این روزنامهها که بسیار مورد توجه بود و البته بسیار داغ و تند مینوشت، روزنامه «شورش» به مدیریت کریم پورشیرازی بود؛ روزنامهای که یک شعار داشت«من مردم ایران را به شورش دعوت میکنم». روز 25تیر که مصدق بهدلیل اختلاف با شاه بر سر وزارت جنگ استعفا کرد و قوام مأمور تعیین کابینه شد، شورش با تیتری بزرگ و قرمز نوشت:«اموال خانواده سلطنتی باید مصادره شود. دولت از اختیارات قانونی خود باید حداکثر استفاده را بکند». البته پورشیرازی بهصورت امری این ماجرا را با عنوان «پیشنهاد شاه» درج کرده بود که در واقع پیشنهاد خودش بود و طعنهای به شاه جوان. در تیتری دیگر هم عنوان شد که «قوام جنایتکار باید محاکمه شود...». روزنامه مخالف مصدق و موافق دربار و قوام به نام «جهاد شرق» به صاحب امتیازی ابراهیم رسولی گویی در پاسخ به شورش با تیتر بزرگی نوشته بود:«فقط نیروی ملت و اراده شاه میتواند مملکت را از خطر اضمحلال نجات دهد و بس». روزنامه کاملا در دفاع از شاه و فرامین جدید او صفحه اول را بسته بود و متن حکم شاه برای نخستوزیری قوام و نطق نخستوزیر را نیز درج کرده بود. تاریخ انتشار روزنامه یک روز قبل از 30تیر است. روزنامه جهاد شرق، یکی از شعارهای دهه بعدی رژیم پهلوی یعنی «خدا- شاه – میهن» را بهعنوان کلیشه انتخاب کرد که نشان از خاستگاه سیاسی آن دارد. اما وقتی قیام 30تیر رخ میدهد روزنامه «شاهد ایران» به مدیریت محمد کاظم غنیزاده در تیتری بزرگ مینویسد که قوام نیز باید به سرنوشت رزمآرا دچار شود. معنی این تیتر، دعوت به کشتن نخستوزیر بود که البته بعد از قیام 30تیر،قوام استعفا میدهد و فرار میکند. بهنظر میرسد که نشریه شاهد ایران شمارهای فوقالعاده را منتشر کرده چه آنکه در کلیشهای اعلام میکند که اخبار را تا ساعت 6بعد ازظهر روز 30تیر بازتاب داده است. روزنامه «باختر امروز» اما بهعنوان یکی از مهمترین روزنامههای حامی نخستوزیر محمد مصدق به مدیریت حسین فاطمی از نزدیکان او در فردای 30تیر گزارش کاملی همراه با عکس از وقایع قیام منتشر میکند. باختر امروز به نقل از آیتالله کاشانی نوشت که قوام برخلاف قانون اساسی نخستوزیر شده و فرمان شاه اشتباه کاری بوده است. همچنین شرح کاملی از درگیری و تظاهرات همراه با تصاویری از مجروحان و شهدای قیام 30تیر نیز در این روزنامه درج شده است. در یکی از تیترهای باختر امروز آمده است که مصدق در عزای شهدای آزادی اشک ریخت.