شاهی که شاه نبود
زندگی زیر سایه قزاق چکمهپوش
جمال رهنمایی
5گلولهای که در مراسم فارغالتحصیلی حقوقدانان جوان در دانشگاه تهران در 15بهمن سال1327 به سوی محمدرضا پهلوی شلیک شد، هیچکدام به او آسیب نرساند و شاه جوان از این سوء قصد جان سالم بهدر برد. انگشت اتهام به سمت مخالفین داخلی و رقبای سیاسی شاه اشاره رفت و در نهایت حزب توده که مسبب این ترور معرفی شده بود، منحل و اعضای ارشد آن دستگیر شدند.
محمدرضاشاه در طول سلطنت 37ساله خود همواره زیر سایه اقتدار مثالزدنی پدرش بود. او این نقطه ضعف شخصی را با حذف رقبای احتمالی خود، جبران میکرد و حتی در محافل خصوصی نقشه ترور خودش را به سپهبد رزمآرا نسبت میداد که به گمان وی از طرف انگلیسیها برای برکناری او تلاش میکرد. در 2سال آخر سلطنت، حجم بدبینی و خودبزرگبینی شاه به خوبی در مصاحبههایی که با رسانههای داخلی و خارجی انجام میداد مشهود بود. روی دیگر این خودبزرگپنداری و سوءظن، بیاعتمادی عمیق شاه به شخص خودش بود و هنگامی که در سال57 توفان انقلاب وزیدن گرفت، این نقطه ضعف کار او را یکسره کرد و دودمان پهلوی را بر باد داد.
نزدیکان رضاشاه از قول وی نقل میکردند که او پسر بزرگش را فاقد توانایی لازم برای حفظ تاج و تخت خود میدانست و اشرف، دختر بزرگش را برای این سمت مناسبتر عنوان میکرد،انتخابی که به دلایل فرهنگی و سیاسی از سوی کارپردازان تفویض سلطنت در سال1320 مردود اعلام شد.
ویژگیهای شخصیتی و انگیزههای فردی، منابع اصلی تواناییهای فردی به شمار میروند و این هردو در شاه جوان در اندازههای ردای پادشاهی نبود. روانشناسان شخصیت معتقدند ما بهصورت ناهشیار در میانه سه انگیزش درونی هستیم که هر کدام از آنها میتواند در یک شخص برجستهتر باشد.
انگیزه اول قدرتجویی است. افراد دارای این انگیزه قدرتطلب و جاهطلب هستند و تسلط بر دیگران و کسب جایگاه رهبری برای آنها اولویت اول زندگی است. انگیزه دوم میل به پیشرفت است. افراد دارای این انگیزه همواره در حال رقابت با دیگران و حتی خودشان برای پیشروی و موفقیت هستند. انگیزه سوم میل به پیوندجویی و صمیمیت است. برای این افراد ایجاد رابطه صمیمانه با دیگران و توسعه دامنه ارتباطات و حلقه اطرفیان اولویت دارد. این تمایلات درونی، نوع اهداف و سمت و سوی تمایلات ما را در زندگی مشخص میکنند و ما بهوسیله این منابع درونی به سوی انواع سبکهای زندگی و رفتار هدایت میشویم.
شرایط بیرونی میتوانند این تمایلات ما را تقویت کنند. اما اگر این انگیزهها کمرنگ یا ناکافی باشند حتی قدرت یک پادشاهی هم نمیتواند جایگزین این ضعف درونی باشد.