• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 18 فروردین 1397
کد مطلب : 10973
+
-

40 سال بی‌خوابی برای کسب روزی حلال

سبزی‌فروش اهل بابل 40 سال است که هر روز صبح سبزی‌های کشت شده در باغ خود را از بابل به چالوس می‌برد و می‌فروشد

گفت و گو
40 سال بی‌خوابی برای کسب روزی حلال




شهرام سوادکوهی| ساری - خبرنگار:

تعطیلات نوروز هم تمام شد و همه به سر کار و منزل خود برگشتند. این روزها برای خیلی‌ها روزهای استراحت بود، اما به جز پلیس‌ها، راهداران، امدادگران، پرستاران و آتشنشانان، افراد زیاد دیگری هم روزهای پرکاری را گذراندند. 
در این بین می‌توان افرادی را هم یافت که تعطیلات و غیر تعطیلات برای‌شان به یک اندازه اهمیت دارد و دائم مشغول کارشان هستند. «پنجعلی عزیزی» سبزی‌فروش اهل بابل یکی از همین افراد است که از سال 1356 تا امروز به طور مستمر هر روز از بابل برای فروش سبزی‌هایی که کشت می‌کند به چالوس می‌رود.
 برای او معضلی به نام بیکاری که گریبان کشور را گرفته چندان پذیرفتنی نیست؛ هم خودش 4 دهه است که مشغول به کار است و هم اطرافیان خود را به کار مشغول کرد. او مصداق عبارت «یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت» است.  گفت‌وگوی همشهری با این کشاورز و سبزی‌فروش موفق کارآفرین را بخوانید:


چه شد که سبزی‌فروشی را آغاز کردید؟

دهه 50 در بابل باغ سبزی داشتیم. سال 1356 به همراه برادرم تصمیم گرفتیم سبزی‌ها را برای فروش به چالوس بیاوریم. دو تابستان 56 و 57 با برادرم برای فروش سبزی به چالوس آمدم، چون بقیه فصول را باید مدرسه می‌رفتم. بعدها برادرم دنبال شغل دیگری رفت و من هم پس از تحصیل در سوم دبیرستان از ادامه تحصیل منصرف شدم و خودم نسبت به حمل سبزی به چالوس و فروش آن در این شهر اقدام کردم. آن زمان سبزی‌فروشی در چالوس به شکلی که الان وجود دارد، دیده نمی‌شد. ولی ما در بابل کشت گسترده سبزی داشتیم. تصمیم گرفتم این کار را همه روزه انجام دهم. یک مزدا 1000 داشتم و پس از ترک تحصیل در تمام فصول سال و همه روزه سبزی‌های تولیدی خودمان را به چالوس می‌‌آوردم و می‌فروختم. الان هم با نیسان این کار را انجام می‌دهم. 40 سال است هر روز ساعت 4 صبح با یک نیسان پر از انواع سبزیجات از بابل به سمت چالوس حرکت می‌کنم و به کسب روزی حلال مشغول 
هستم.


هنوز هم خودتان تنها هستید یا اطرافیان‌تان هم کنار شما مشغول به کارند؟

برای 11 نفر به طور مستقیم ایجاد اشتغال کردم. اگر بخواهیم اشتغال غیرمستقیم را هم به حساب بیاوریم در مجموع برای بیش از 70 نفر اشتغال ایجاد شده است. علاوه بر این تعداد، 10 تا 12 کاسب هم در کنار خودم دارم که سبزی‌های از قبل سفارش داده شده مشتریان در شهرهای کلارآباد، متل‌قو، کلاردشت و همچنین برخی بیمارستان‌ها و رستوران‌ها و اماکن گردشگری و تفریحی منطقه را برای آنها حمل می‌کنند و تحویل‌شان می‌دهند.


کارتان فقط عمده‌فروشی است؟

نه. بعد از این‌که سفارش‌ها بارگیری شد و به مقاصد خودشان حمل شدند، خرده‌فروشی را آغاز می‌کنم. این بخش مربوط به همسرم است که از ساعت 9 صبح تا 19:30 سبزی‌‌ها را به مشتریان عرضه می‌کند. وسایل لازم برای صبحانه و ناهار را هم از بابل با خودمان آوردیم و همسر من زحمت این بخش را هم می‌کشد.


فکر می‌کنید دلیل این استمرار در کار چیست؟

هرگز کم‌فروشی یا گران‌فروشی نکردم و نمی‌کنم. سبزی‌هایی که کشت می‌کنیم کاملا ارگانیک هستند، به همین دلیل رایحه و تازگی خاصی دارند. از طرفی در تمام این 40 سال سعی کردم تحت هر شرایطی خودم را به چالوس برسانم. حتی در برف سنگین سال 1392 که غرب مازندران را بحرانی کرده بود سبزی‌‌ها را تا سی‌سنگان آوردم، اما دیگر امکان ادامه مسیر وجود نداشت. 3 روز راه بسته بود و در این 3 روز چادر را از روی وانت برنداشتم تا سرما به سبزی‌ها آسیبی نرساند. پس از 3 روز وقتی به چالوس رفتم صفی طولانی برای سبزی‌ها ایجاد شده بود. این همان رضایت و وفاداری مشتریان است. چرخ اقتصاد به لطف خدا می‌چرخد. از کارم خیلی راضی هستم. حتما مشتری‌ها هم راضی هستند که 40 سال است محصولات ما را خریداری می‌کنند.


به فکر گسترش کارتان نیستید؟

مشتری‌ها خودشان کار را گسترده می‌کنند. بسیاری از مشتریان ما از تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور وقتی قصد مسافرت به مازندران دارند، از قبل سفارش‌های مختلف برای انواع سبزیجات مخصوص کوکو، ماهی، مرغ و سایر غذاها را به صورت تلفنی می‌گویند و طبق زمان از قبل هماهنگ شده سفارش خودشان را دریافت می‌کنند.


شب‌ها در حال آماده کردن سبزی‌ها هستید و روزها هم مشغول عرضه آن‌ها. چه زمانی استراحت می‌کنید؟

40 سال است که شب‌ها بیدارم و کار می‌کنم. استراحت و خواب من فقط چند ساعت از روز در اتاقک بالای مغازه‌ کوچکم در چالوس است. مابقی روز باز هم کار می‌کنم. به فرزندانم همیشه گفتم شما فقط به تحصیلات‌تان فکر کنید و درس بخوانید؛ نگران من نباشید که سختی کار دارم. همسرم هم پا به پای من کنارم کار می‌کند، حتی وقتی از او می‌خواهم که در خانه بماند و کمی استراحت کند نمی‌پذیرد. دوست دارد اینجا کار کند.
مثل این که نوروز هم سرتان حسابی شلوغ بود و وقت استراحت نداشتید.
بله. نوروز من از 14 فروردین آغاز می‌شود. اقوام و فامیل برای دید و بازدید نوروزی از 14 فروردین به منزل ما می‌‌آیند، چون چند ساعت پس از تحویل سال تا 12 فروردین باید در مغازه‌ام باشم تا پاسخگوی مشتریانم باشم و سبزی موردنیازشان را تحویل بدهم. این از ویژگی‌های کاسبی در شهر توریستی
 است.


با توجه به شرایط نامطلوب اقتصادی چگونه توانستید از این همه معضل اقتصادی عبور کنید و موفق بمانید؟

باید سحرخیز بود و همت و اراده به خرج داد. به جای گله از بیکاری و مشکلات اقتصادی باید پشتکار داشت و زحمت کشید تا روزی حلال به دست آورد. وقتی سال 1356 پدرم درگذشت، من هیچ‌چیزی نداشتم. اگر امروز توانستم برای فرزندانم خانه بسازم یا خودرو زیر پای آنها بگذارم و جشن ازدواج شان را برگزار کنم همه از طریق همین سبزی‌فروشی بود که برای آن 40 سال بی‌خوابی و زحمت کشیدم. اصلا نمی‌توانم بپذیرم که در مازندران حاصلخیز و پر از نعمت، کسی بگوید من بیکارم. به نظر من بیکاری نتیجه تن‌پروری است. وقتی جوانی وقت خود را تا ساعت 3 صبح با موبایل در فضای مجازی می‌گذراند و از آن طرف خانواده‌اش به زور ساعت 10 صبح از خواب بیدارش می‌کنند چه انتظاری باید داشت که بیکاری نکشد؟ همیشه که نباید به دنبال شغل اداری و پشت میز نشینی بود. به یکی از فرزندانم گفتم تا مقطع دکترا هم اگر خواستی درس بخوان، ولی انتظار نداشته باش که پس از پایان تحصیلات، دولت به تو شغل اداری بدهد، چون اصلاً ممکن است در آن مقطعی که تحصیلاتت تمام شد دولت نیازی به نیروی اداری نداشته باشد. بنابراین باید مهارتی را در کنار ادامه تحصیل خودت بیاموزی تا بتوانی برای آینده‌ات درآمدی داشته باشی. حرفه نقاشی را آموخت و اکنون آثار هنری‌ او فروش قابل توجهی دارد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید