همشهری: صدایی که میماند
محمود صدری/ دبیر سابق گروه سیاسی همشهری:
این سخن قدیمی هنوز هم تازه است: «همشهری پدیده تاریخ مطبوعات ایران است.» همشهری بدان جهت پدیده تاریخ مطبوعات شد که پدیدآمدنش پاسخی دقیق و درست به وضع سیاسی- اجتماعی ایران در آغاز دهه1370 بود. پاییز1371 که انتشار همشهری آغاز شد، صحنه سیاسی- اجتماعی ایران اینگونه بود: ایرانیان قریب 15سال زندگی غیرعادی و آمیخته با تظاهرات 1357، نابسامانیهای بعد از انقلاب تا 1362و 8سال جنگ و فشارهای اولیه دوران بازسازی را پشتسر گذاشته بودند و این تحولات پیاپی، شادی را کاهش داده بود. کشاکش 2جناح سیاسی آن زمانِ کشور (روحانیت مبارز و روحانیون مبارز)، موجب گسست اساسی در اردوگاه یاران انقلاب شده بود و غلبه یک جناح بر دیگری، امید سیاسی را کاهش داده و شمار زیادی از شهروندان را از محدوده سیاست، بیرون رانده بود. مطالبه اصلی مردم در آغاز دهه1370«زندگی» بود. جامعه، نبرد سیاسی را به جناحها سپرده بود و تأکید و تمرکزش بر 2 چیز بود؛ اول خانه تکانی روحی و ذهنی و زدودن غبارهای سیاست و دوم یافتن راهی برای افزایش رفاه و تغییر شیوه زندگی. روزنامه همشهری دقیقا بر همین دو مطالبه دست گذاشت. «رنگ» که نخستین وجه تمیز همشهری از روزنامههای دیگر بود، بشارت زندگی شادمانه را میداد و تأکید بر موضوعات اجتماعی و اقتصادی، این امید را شکوفا کرد که هنوز همهچیز پایان نیافته است و نهالهای زیادی آماده روئیدن هستند. این رویکرد همشهری، انگیزه تولیدکنندگان و بازرگانان و شوق مصرفکنندگان را در پی داشت. صدای جدید بهسرعت منتشر شد و طولی نکشید که روزنامه همشهری با فاصله زیاد، روزنامه اول کشور شد. رنگ و رخ زیبا و چالاکی کلمات و زلالی انگارههای همشهری مدام یادآور این بود که تفکر زندگی شاد و مرفه، بر همه اشکال ریاضتکشانه چیره شده و اندیشه «همزیستی من و دیگری»، اندیشه «سروری من بر دیگری» را به هزیمت واداشته است. حال ربع قرن گذشته است و همشهری اکنون برای تضمین آیندهاش راهی ندارد مگر کشف دوباره تمنای جامعه. تمنای جامعه امروز ایران چیست؟ ایران امروز دیگر آن ایرانِ اندوهگریز اواخر دهه 1360که مقدمات اندیشهای همشهری شکل میگرفت و ایرانِ شادیطلب اوایل دهه 1370که همشهریزاده شد، نیست. ایران امروز، سرزمینِ آرزوهای بزرگ نسل جدیدی است که ویژگی آن «جاهطلبی و بلندپروازی» است. منظور از جاهطلبی و بلندپروازی در این نوشته، معنای متعارف آن در ایران نیست که غالبا بار منفی دارد و رذیلت اخلاقی شمرده میشود؛ بلکه منظور، اراده ترقی و پیشرفت و رفاه و خوب زیستن است. منظرهای سنتی اقتصاد، عقب نشستهاند و منظرهای جدید و معطوف به خلاقیت و نوآوری قد برافراشتهاند. طبق تلقی جدید، ثروت برخلاف گذشته، زائیده «کار و زحمت» نیست بلکه از درون طرحهای جسورانه و مبتنی بر دانشهای جدید، خاصه بازاریابی مبتنی بر فضای مجازی بهدست میآید. از جنبه اجتماعی هم جامعه راز شادزیستن در فضایی که همهچیزش در اختیار آن نیست را آموخته و دیگر برای طلبشادی چشم به رسانهها ندوخته است. پس، آینده از آنِ روزنامهای است که این راز را دریابد، الزامها و تکنیکهای واگویه آن را بشناسد و شجاعت طرح آن را در خود بپروراند. مهمترین پاره این راز، تغییر تلقیها درباره زندگی و فضیلت و دانایی است. مطابق سنجههای دهه1370 که همشهری در آن متولد شد، متولدان دهه 1370به بعد فاقد انگیزههای معطوف به فضیلت و داناییاند و زندگی را به هیچ میانگارند. اما تامل در انگارههای دو وجهی زیر نشان میدهد که مردم امروز نهتنها از فضیلت و دانایی رویگردان نشدهاند، بلکه به اشکالِ متعالیتر آن دست یافتهاند: در سالیان پس از انتشار همشهری و تا حدودی متاثر از همین روزنامه، فردیت برجمعیت فائق آمد، تهورجای ترس را گرفت، اقتصاد خرد از اقتصاد کلان کارآمدتر شد، خانواده افضل طایفه شد، لذت و شادمانی بر ریاضت و غمگساری چیره شد و سرانجام «حال برگذشته و آینده مستولی شد». سلسلهجنبان تغییر در سپهر اندیشگی ایرانیان که دوگانههای بالا پارهای از تجلیات آن هستند، روزنامه همشهری بود که با شنیدن صدای پای دگرگونی در آغاز دهه1370 زاده شد و هنوز بارقههایی از فروغ نخستین در آن دیده میشود و چنین مینماید که از بحران امروزی مطبوعات به سلامت عبور خواهد کرد. صدای همشهری میماند. آمین.