
گفتوگو با «ویدا اسلامیه»، مترجم کتابهای «هری پاتر»
اول کتاب سوم را خواندم!

مهم نیست چهقدر زمان گذشته، در خاطرهی خوانندگانش حک شدهاند. هری پاتر یکی از همینهاست، یکی از آثار جاودانهی تاریخ ادبیات کودک و نوجوان که همچنان محبوب است. فرصتی پیش آمد تا با «ویدا اسلامیه»، یکی از مترجمهای معروف آثار رولینگ در ایران صحبت کنیم.
چه شد که تصمیم گرفتید هریپاتر را ترجمه کنید؟
کتاب «هریپاتر و زندانی آزکابان» را نشر کتابسرای تندیس به من پیشنهاد کرد. داستانش را خیلی پسندیدم و ترجمه را قبول کردم. آنزمان مجموعهی هریپاتر در ایران معروف نبود. من اول کتاب سوم را خواندم و بعد دو کتاب دیگر را! کتابها تازه به دستمان رسیده بودند و گمان میکردم مثل کتابهای تنتن هرجلد داستان مجزایی دارد. من و آقای کبریایی همزمان جلد سوم و جلد اول را ترجمه کردیم و بعد جلد دوم را هم من ترجمه کردم.
چه جادویی در کتابهای هریپاتر وجود دارد که بچههای نسل جدید را هم شیفتهی خودش میکند؟
این سؤال خیلی کلی است، ولی فکر میکنم به این دلیل که داستان جذابی دارد و فضاسازی شفاف و شخصیتپردازی قوی آن خواننده را مجذوب میکند. در این مجموعه واژهها و اصطلاحات زیادی وجود دارد که منحصر به دنیای جادویی رولینگ هستند؛ واژههایی مربوط به مکانها، پوشاک و بهطور کلی سبک زندگی جادوگری.
برای ترجمهی این عبارتها چه چالشهایی داشتید؟
مهمترین نکته تشخیص این بود که واژه در زبان انگلیسی وجود ندارد و نویسنده خودش آن را ساخته. بعد تکلیف معلوم میشد که چه باید کرد. اگر واژه در زبان انگلیسی وجود داشت، نیازی نبود خودم معادلی برایش درست کنم، مثل جادوهای باستانی. دربارهی واژههایی که رولینگ ساخته بود، بهناچار باید معادلی میساختم؛ مثل «رمزتاز» و «جانپیچ».
گاهی در ترجمهی اصطلاحات از عبارتهای بومی استفاده کردهاید. مثل شعرهای مردمان دریا در کتاب «هری پاتر و جام آتش» یا به کار بردن «اجیمجی لاترجی» بهجای «آواداکداورا» و «بشکنج» بهجای «کروشیو». دلیل خاصی داشت؟
ورد «آوداکداورا» برگرفته از «آبراکدابرا» و معادل اجیمجیلاترجی است. وردی است که شعبدهبازها هنگام تردستی به کار میبرند. طبیعی بود که از این معادل استفاده کنم، اما چون امروزه نمایشهای تردستی بهندرت اجرا میشود، بچهها با این معادل آشنایی ندارند. در «هری پاتر و جام آتش» وردها را به فارسی ترجمه کردیم که استقبال خوبی هم شد، اما بعد تصمیم گرفتیم وردها را به شکل اصلی به کار ببریم تا با بقیهی کتابهای موجود در بازار یکدست باشد.
یک سؤال شاید عجیب و غریب! اگر میتوانستید به هاگوارتز بروید، کلاه گروهبندی شما را در چه گروهی تقسیمبندی میکرد و سپر مدافعتان چه شکلی بود؟
حدسزدن قضاوت کلاه گروهبندی دشوار است، اما اگر به انتخاب خودم بود، اول گروه «گریفندور» و بعد «ریونکلا» را ترجیح میدادم. سپر مدافعم هم شاید به شکل گربه، پلنگ یا شیر بود.