مردی که به سردسیر رفت
داستان زندگی جعفر پیشهوری
میرجعفر جوادزاده خلخالی در ظاهر اسمی در تاریخ است اما وقتی معروف میشود به سیدجعفر پیشهروی، بهعنوان یکی از سرخوردگان تاریخ معاصر ایران و شخصی که در تلاش بود تا تکهای از سرزمین ایران را جدا کند، معروف میشود. او در شور و هیجان تشکیل حکومت توسط بلشویکهای شوروی در انتهای قرن گذشته، سوسیالیست شد و در رؤیای آرمانکشور شوراها سیر میکرد. در ابتدا به جمهوری شوروی جنگل پیوست و از فعالان جنبش جنگل شد اما خیلی زود در جناحی قرار گرفت که با میرزاکوچک به مواجهه و مشکل برخوردند. پس از شکست جنبش جنگل به بادکوبه(باکوی امروز) رفت و در میان فعالان چپ ایرانی فعالیت کرد. در سالهای ابتدایی حکومت پهلوی اول به تهران آمد و در مدرسه شورویها در تهران معلمی میکرد که در سال 1309دستگیر شد. مورد عجیب پیشهوری این بود که او سالها در زندان ماند تا گروه53 نفر در سال 1316شکل گرفت و با آنها محاکمه و به 10سال حبس محکوم شد. نکته جالب اینجاست که دادستان تهران در نامهای در سال 1319میگوید که با احتساب 10سال حبس پیشهوری با توجه به اینکه در سال 1309دستگیر شده، زندانی خود را کشیده است. با این حال وی آزاد نشده به کاشان تبعید میشود و بعد از سقوط رضاشاه از تبعید رهایی مییابد.
پیشهوری که از اعضای اولیه حزب کمونیست ایران در ابتدای قرن بود، با توجه به اختلافاتی که در زندان با اعضای حزب داشت، با آنها رابطه ای برقرار نکرد. در این سالها روزنامه آژیر را منتشر کرد و بسیار تند و رادیکال در صحنه سیاسی ایران حاضر شد. در انتخابات مجلس چهاردهم مجلس شورای ملی نماینده اول تبریز شد اما با سد مخالفت جناج سیدضیاءطباطبایی و زمینداران بزرگ که اکثریت مجلس را تشکیل میدادند، اعتبارنامهاش تأیید نشد. پیشهوری سرخورده از سیاست در تهران به تبریز رفت و اعلام جمهوری خودمختار آذربایجان تحت عنوان «فرقه دمکرات» کرد.
بسیاری از پژوهشگران تاریخ معاصر معتقد هستند که اگر پیشهوری در مجلس مانده بود هیچگاه برای جداسازی آذربایجان از ایران اقدام نمیکرد. با این حال فرقه دمکرات شوکی به سیاست ایران که در پایان جنگجهانی دوم در آستانه خروج اشغالگران روس، انگلیس و آمریکایی از کشور بودند وارد کرد. قوای ارتش سرخ به عنوان مدافعین اصلی فرقه دمکرات عملا همه شئون حکومت خودمختار آذربایجان را در اختیار داشتند. جمیل حسنلی، از پژوهشگران جمهوری آذربایجان که در باکو زندگی میکند و کتابهایش را بر اساس اسناد به جامانده از آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی نوشته، اقدامات این کشور در پایان جنگ را چنین شرح میدهد: در حزب کمونیست بلشویک اتحاد شوروی برای ایجاد جنبشهای تجزیهطلبانه در آذربایجان ایران و جنوب خزر مواردی تصویب شد. همه این اسناد امضای استالین را داشت و او مستقیما در این موضوع نقش داشت. در این سند آشکارا گفته میشد که برای توسعه حرکت تجزیهطلبانه در آذربایجان جنوبی، حزبی ملی تشکیل شود و به باقروف، تیمور قلیاوف و میرزا ابراهیموف وزیر فرهنگ آذربایجان شوروی سپرده شده بود که اقدامات لازم در این زمینه را انجام دهند.پیشهوری بهعنوان فردی که اهداف تجزیهطلبانه شوروی را در ایران پیاده میکرد بعد از خلع ادارات و نهادهای ملی و دولتی بهعنوان نخستوزیر فرقه دمکرات انتخاب شد. از سوی دیگر احمد قوام بهدنبال نخستوزیری دست به یک سلسله اقدامات برای حل بحران آذربایجان زد. شوروی در آن سالها در پی امتیاز نفت شمال بود و بهنظر میرسد که با سیاست اعمال فشار از طریق اقدامات تجزیهطلبانه فرقه دمکرات و حمایت از آنها حکومت مرکزی ایران را تحتفشار قرارمیداد. قوام در سفر به مسکو و دیدار با استالین، قول و قرارهایی مبنی بر دریافت امتیاز نفت شمال را به روسها داد و خواستار عدمحمایت از فرقه شد. روسها که فکر میکردند قوام امتیاز را به آنها داده است قوای خود را از ایران خارج کردند. البته گفته میشود مجموعهای از اقدامات دیپلماتیک و فشار غرب به شرق برای خروج ارتش سرخ از ایران نیز در این مسئله دخالت داشته است. سیاست قوام یا فشار به شوروی باعث خروج قوای شوروی از ایران شد و از سوی دیگر حکومت فرقه که مهمترین حامی خود یعنی ارتش سرخ را از دست داده بود. ازهمپاشید و سران فرقه دمکرات راه فرار به سوی مرزهای شوروی را در پی گرفتند.
ارتش گرچه با تبلیغات بسیار با عنوان «نجات آذربایجان» وارد تبریز شد اما عملا کسی نبود که در برابر آنها رویارویی داشته باشد و اساسا جنگی جدی صورت نگرفت.
پیشهوری به شوروی رفت و در باکو مستقر شد. گفته میشود او از شرایطی که شورویها برای فرقه دمکرات درست کرده بودند بسیار ناراضی بود و حتی با میرجعفر باقروف، رئیسجمهور جمهوری آذربایجان شوروی به مشاجره پرداخته بود. مدتی بعد او در سانحه رانندگی جان باخت. بسیاری گمان میکنند او توسط باقروف و با اطلاع سران شوروی در این حادثه کشته شده است. پیشهوری که رؤیای عدالت و مساوات را داشت در نهایت با خیانت به ایران تمامیت ارضی کشور را با شعارهای جداییطلبانه به خطر انداخت که دور از وطنخواهی بود.