• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
پنج شنبه 16 فروردین 1397
کد مطلب : 10944
+
-

سکانس‌های ماندگار

در ستایش فردیت

جیب‌بر خیابان جنوبی ساموئل فولر 1953

یادداشت
در ستایش فردیت

سعید مروتی|روزنامه‌نگار:

«شخصیت‌های ساموئل فولر روشنفکر نبودند. سینمای او سینمایی غریزی بود، اغراق‌آمیز و آتشین‌مزاج. او فیلم را همچون میدان نبرد می‌دانست: «عشق، نفرت، اکشن، مرگ. در یک کلمه احساس!»
مهم‌ترین دغدغه او، تاثیرگذاشتن بود... به سختی می‌توان قهرمانان فولر را از خلافکارانش تمیز داد.» (مارتین اسکورسیزی) خبرنگار جنایی و سرباز سابق این بخت را یافت که حدود 2دهه به دور از سینمای پرزرق و برق جریان اصلی هالیوود، با بودجه هایی اندک فیلم‌هایی ارزانقیمت بسازد. فیلم‌های رده «ب» که مدیران استودیوها خیلی بر آنها اعمال نظر نمی‌کردند و چون پول زیادی صرف تولیدشان نمی‌شد، حساسیت زیادی را برنمی‌انگیختند.
ساموئل فولر در نظام استودیویی هیچگاه فیلمساز مهمی ارزیابی نشد. منتقدان توجه چندانی به فیلم‌هایش نداشتند. آکادمی اسکار هم اساسا فیلم‌های رده «ب» که جزو تولیدات حاشیه‌ای استودیوها بودند را جدی نمی‌گرفتند. فولر گاهی وقت ها مجبور بود در دکورهایی که برای فیلم‌های مهم استودیوها ساخته شده بود، فیلمش را بسازد.  در عوض او این امکان را داشت که سینمای غریزی و ضدسیستم‌اش را دنبال کند تا به ستایش از فردیت بپردازد و خشونت و عصبیت را به تصویر بکشد.  در «کلاه خود فولادی» (1950)، «پارک رو» (1952)، «خانه‌ای از خیزران» (1955)، «چهل اسلحه» (1958)، «دنیای تبهکاران آمریکا» (1960)، «غارتگران مریل» (1962) و ... فولر تصویری از فیلمسازی عصیانگر را به نمایش گذاشت که ابایی از نمایش صریح خشونت ندارد و تماشاگر را بی‌واسطه با کانون التهاب مواجه می‌سازد.  ساموئل فولر را هم مثل خیلی‌های دیگر، فرانسوی‌ها کشف کردند. نقدهایی ستایش‌آمیز که باعث تعجب منتقدان آمریکایی شد. جوری که اریک رد در کتاب تاریخ سینمایش نوشت: «کایه دو سینما فیلم‌های درجه 2 فولر را طوری نقد می‌کرد که انگار آثار هنری خارق‌العاده‌ای هستند. هر چند فولر این ستایش‌ها را به خود نگرفت و به ساختن فیلم‌های حادثه‌ای خوش‌پرداختش ادامه داد.» سال‌ها طول کشید تا ساموئل فولر توسط هموطنانش هم جدی گرفته شود. در کارنامه فولر دست‌کم 2 شاهکار به چشم می‌خورد: «دالان شوک» (1963) و «جیب‌بر خیابان جنوبی» (1953». در این میان جیب‌بر خیابان جنوبی که در زمان اکرانش به دلیل نگاه بدبینانه فولر به کمونیست‌ها از سوی منتقدان چپ‌گرا به شدت کوبیده شد، یکی از بهترین نوآر‌ها تاریخ سینماست.
سکانس برگزیده: اسکیپ مکوی (ریچارد ویدمارک) کیف دختری به‌نام کندی (جین پیترز) را در مترو می‌زند.
 داخل کیف میکروفیلم‌هایی است که قرار بوده کمونیست‌ها آنها را به‌دست دشمنان آمریکا برسانند. حالا هم نیروهای پلیس به‌دنبال میکروفیلم‌ها هستند و هم کمونیست‌ها. برای اسکیپ که خلافکاری خرده‌پاست سیاست اهمیتی ندارد.  مکوی (وید مارک)، جوی (ریچارد کیلی) را تعقیب می‌کند که حالا بخشی از میکروفیلم‌ها را در اختیار دارد و می‌خواهد آنها را به‌دست رابط‌هایش برساند. جوی به داخل مترو می‌رود و مکوی هم به‌دنبالش. قبلا مهارت مکوی را در کارش (جیب‌بری) دیده‌ایم و این‌بار هم او کارش را با خونسردی تمام انجام می‌دهد، ولی این‌بار جای رها کردن سوژه‌اش او را تعقیب می‌کند. در ایستگاه مترو با او درگیر می‌شود و از پا درمی‌آوردش. در فصل درگیری مکوی و جوی می‌توان مهارت و استادی ساموئل فولر در کارگردانی صحنه‌های اکشن را مشاهده کرد. مهارت در طراحی نماها و خشونتی که برای فیلم محصول ابتدای دهه50 میلادی افراطی به‌نظر می‌رسد؛ مثل نمایی که مکوی، جوی را از روی پله‌های مترو به پایین می‌کشد. قهرمانان فولر معمولا از خشونت به‌عنوان راه‌حل نهایی استفاده می‌کنند و مکوی هم همین‌طور است.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :