• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
یکشنبه 16 شهریور 1399
کد مطلب : 109274
+
-

از مرض و بیماری تیفوس درگذشت

از پاندمی تیفوس تا ویروس کرونا

از مرض و بیماری تیفوس درگذشت

معراج قنبری، الناز بایرام‌زاده

ایران از دیرباز تاکنون پاندمی‌های مرگبار بسیاری را به چشم دیده است؛ وبا، طاعون، تیفوس، کرونا و...  و جنگ نابرابر مردم فقیر و قحطی‌زده اوایل دهه۱۳۲۰ بااین سوغاتی کشورهای خارجی.
همه‌چیز از اسفندماه۱۳۲۱ آغاز شد. خیابان‌های تهران شلوغ و پُرهیاهو بود و مردم تهران در تدارک سال‌ نو. ناگهان نبض بازار و شادی مردم ایستاد، روزنامه‌ها خبر از پاندمی جدیدی به نام تیفوس می‌دادند که از نوعی شپش و توسط اسرا و آوارگان لهستانی از روسیه برای ایران سوغات آمده بود؛ سوغاتی که جز رنج و درد و مرگ هزاران نفر، ارمغان دیگری نداشت. ایران در اشغال متفقین بود و مردم با کمبود آذوقه و اقلام لازم دست و پنجه نرم می‌کردند. اسرای لهستانی وارد ایران و در کمپ و پناهگاه نگهداری می‌شدند چون البسه تمیز و مناسبی نداشتند با خود تیفوس را آوردند و در تهران و چند شهر دیگر شایع کردند. شدت مرض و کشندگی چنان بود که کافه‌ها، رستوران‌ها، سینماها و مدارس به‌مدت کوتاهی تعطیل شدند و همه‌جا با حشره‌کش ضدعفونی شد. کسی که مبتلا به تیفوس بود در بیمارستان‌ها بستری می‌شد و لباس‌هایش را یا آتش می‌زدند، یا ضدعفونی می‌کردند یا افراد سودجو به مبلغی ناچیز به مردم فقیر تهران می‌فروختند. 8‌ماه بعد و در مهر١٣٢٢ انجمن جلوگیری از بیماری تیفوس در تهران تشکیل شد. یکی از اهداف این انجمن ریشه‌کن‌کردن این بیماری و کمک به مبتلایان بود و به همین دلیل انجمن یک حمام با ٤٨ دوش در میدان سنگلج تهران ساخت. خیل عظیمی از مبتلایان به تیفوس در آنجا استحمام می‌کردند. ضدعفونی‌کردن خانه و لباس‌های مبتلایان از دیگر اقدامات مهم این انجمن بود. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات دولت در این زمان، کمبود تخت بیمارستانی و کمبود جا برای بستری بیماران بود، به‌طوری که آنها در حیاط بیمارستان در انتظار جا برای بستری می‌ماندند.
علی‌اصغر امیرانی، خبرنگار روزنامه اطلاعات، در روز ۲۴ فروردین ۱۳۲۲ گزارشی از بیمارستان گوهرشاد تهران برای روزنامه تهیه کرده و ماوقع را برای عموم مردم چنین شرح داده بود: «در بدو ورود به بیمارستان در صحن حیاط، کنار حوض و در میان باغچه یک عده افراد ژنده‌پوش ایستاده، نشسته و یا خوابیده بودند. برخی از فرط تب به هذیان افتاده و بی‌اختیار سر و تن خود را به زمین می‌مالیدند. همانطور ساعت‌ها میان شن‌ها که برای آنها به منزله اتاق انتظار بود لمیده بودند... داخل اتاق نسبتا بزرگی تختخواب‌های متعدد به موازات یکدیگر گذاشته بودند. صدای خُرخُر خواب پیرمرد ریش‌سفیدی، بچه دوساله همجوارش را بیدار کرد. کودک ناله‌ای سر داد و چشمانش را باز کرد. در این موقع ناگهان صدای ضجه‌ای از تخت دیگری بلند شد و گفت: «این بچه از صبح تا به حال چیزی نخورده!». معلوم شد این صدای مادری است که با دو کودک خردسالش تیفوس گرفته و در آنجا بستری‌اند».
امان‌الله اردلان، وزیر بهداری وقت به دستور مجلس شورای ملی برای ایرانیان یک میلیون دُز واکسن تیفوس از آمریکا خریداری کرد که متأسفانه در قاهره توقیف شد و تنها۳۰۰هزار دُز به ایران رسید. این مقدار برای مداوای مبتلایان کافی نبود. او در آخرین روزهای سال۱۳۲۱، در مجلس شورای ملی درباره مشکل تیفوس در کشور چنین گزارش داد: «یک میلیون واکسن تیفوس قبلاً دستور داده شده بود و این واکسن‌ها به قاهره رسیده است. اخیراً اقداماتی شده امیدواریم زودتر وارد تهران بشود ولی تصدیق خواهید فرمود که این اقدامات کافی، برای آن منظور اساسی نیست. ما الان در بیمارستان شفا، نجات و رازی تقریبا 300 تختخواب داریم که بیمارهای تیفوس را می‌پذیریم ولی آنچه مشهود است بیماری زیادتر از این است و متأسفانه محلی برای نگهداری اینها نیست. باید حقایق را گفت، علاوه بر اینکه بیمار زیاد است و برای آنها جا نداریم، متأسفانه بعد از معالجه هم چون خوب مواظبت نمی‌شوند، برای اینکه خوشبختانه تلفات کم است مطابق احصائیه‌ای که داده‌اند از ۱۰۰ نفر ۹۵نفر خوب می‌شوند ولی توجه بفرمایید بعد از معالجه برای اینکه بیمار زیاد داریم مجبوریم آنها را مرخص کنیم ولی نتیجه نداشتن جای خوب و غذای خوب باعث می‌شود که‌ همان بیمار خوب شده که باید در حالت نقاهت راحتی داشته باشد، ندارد مریض می‌شود». بالاخره این بیماری که باعث مرگ نزدیک به ۲۰هزار تن از ایرانیان شد در سال١٣٢٤ همراه با خروج متفقین از ایران رخت بربست. حاصل آن اما گورهایی بود که روی سنگ قبرهای پیر و جوان و کودک این عبارت دیده می‌شد: «از مرض و بیماری تیفوس درگذشت». نمونه‌هایی از این قبور در گورستان‌های قدیمی تهران قابل رؤیت است.
77 سال بعد تاریخ بار دگر برای ما تکرار شد، این بار نه در عصر فقر و اشغال و قحطی، بلکه در روزگار وفور امکانات و ارتباطات و پول. کرونا، سوغاتی مرگبار دیگری برای ایران درست در شب‌های سال نو ١٣٩9 و زمانی که مردم ایران در هیاهوی تدارک شادی و حرکت به سوی آینده بودند، ناگهان نبض بازار و شادی مردم مثل ۷۷سال قبل ایستاد و مردم از ترس این بیماری کشنده و ناشناخته، در قرنطینه خانگی محبوس شدند. از تیفوس چهارساله تا کرونای بی‌انتها. امید آنکه به‌زودی ما را تنها بگذارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید