
ژنرالهای سرزمین احساس
درباره کتاب «ماهی آبهای آلوده» نوشته شهریار هدایتی

یکتا فراهانی_خبرنگار
مادر، یکی از معشوقههای ابدی و ازلی بشر است؛ معشوقی که از قالب انسانی خارج شده و چون مفهومی فراگیر بر هر چه ما متعلق به آنیم و آن متعلق به ماست نسبت داده میشود؛ زبان مادری، سرزمین مادری، وطن، زمین. انواع بشر در تمام فرهنگها عاشق مفهوم مادر است؛ چه او را دیده باشد چه نه، چه خوشرو باشد چه نه، دستپختش خوب باشد یا بد، قدش کوتاه و بلند، چاق یا لاغر، هر چه باشد هر طور که باشد معشوق است؛ معشوقی بیرقیب و همیشگی. فرقی هم نمیکند مرد باشی یا زن، پیر، جوان حتی مرده یا زنده، تو عاشق او هستی و خواهی بود. در طول قرنها و هزارهها، دینها و آیینهای زیادی آمدند و رفتند. خیلی از روابط و مناسبات در دینها و آیینها محدود و ممنوع شدند. اما در این فراز و نشیب دینهای الهی و ساختگی، در مخالفتها و موافقتهای ادیان با یکدیگر، یک رابطه، یک عشق همیشه توصیه شد و تقدیس شد و همه با احترام از آن یاد کردند. عشق مادری. حتی گهگاه در فرقهها و مذاهبی پدر و نقش پدر چندان اهمیتی ندارد، اما مادر همیشه جایگاه ویژه خودش را دارد.
این مفهوم فرازمینی، این دیوانه عاشق شیفته، این فداکار مطلق و عاشق بالفطره دستمایه آثار هنری و ادبی زیادی هم بوده. شعرها و داستانها دربارهاش ساختهاند و فیلمهای بسیاری به آن پرداختهاند و به نوعی زبان مشترکی بین انسانها و دورههای تاریخی مختلف بوده، همه آن را میفهمند و نسبت به آن علاقهای اساطیری دارند. شاید بتوان گفت که اگر قرار باشد مفهومی و قصهای از ادبیات فارسی جهانی شود باید دنبال مفاهیمی بینالمللی و مطابق با تمام فرهنگها باشد که مادر یکی از پررنگترین آنهاست. در واقع باید گفت جهانی شدن ادبیات از این مسیر ممکنتر بهنظر میرسد.
معشوق دیگر انسان در آثار هنری و ادبی نیز جنگ است. جنگ این عجیبترین اقدام عمومی بشر متکلم است؛ جایی که بشر برخلاف خواسته طبیعیاش که بقاست، رفتار میکند.
امید هم موضوع دیگریاست که همیشه برای انسان جذاب بوده. در واقع این خصوصیت همواره و هر ساعت با ماست و بشر را رها نمیکند و انسان بیامید به زعم خیلیها اگر وجود داشته باشد برابر با انسان مرده و تمامشده است. این چند مضمون بالا، مادر، زن، عشق، جنگ و مرگ همگی در رمان دو جلدی «آنا» و «ماهی آبهای آلوده» آمدهاند و همچنین ابعاد دیگری مثل اعتیاد و آسیبهای جنگ یا مفهوم شهادت و ارزش کار جانبازان جنگ ایران و عراق، قصههایی جالب از انقلاب ایران و دوره جنگ و دوره مهاجرت کارگران به ژاپن و فرهنگ آن کشور و خیلی چیزهای دیگر و در صدر تمام اینها مادر.
پیوند مادرانگی و زنانگی اگر صدای برخی فمنیستهای تندرو را در نیاورد، پیوندیاست ناگسستنی و ذاتی. اینگونه که هر زنی مادریاست که ممکن است هنوز کودکی نداشته باشد. این ژنرالهای سرزمین احساس و شعر، این موجودیتهای لطیف با توان فراطبیعی در دوستداشتن و دوست داشته شدن همچنان نقطه اتکا و موتور انرژی بشر و به تبع آن سینما و ادبیاتند.
جلد اول که ماهی آبهای آلوده نام دارد ماجرای پسر بچهایاست که در بحبوحه انقلاب نزدیک 10 سال دارد و به دنبال فضای موجود محله وارد مبارزات انقلابی میشود و جریان زندگی او به صورت داستانی خطی و پرپیچوخم تا حال حاضر که زندگی روی ناخوش و غمانگیزش را به او نشان داده روایت میشود. نکته جالب رمان این است که براساس زندگی واقعی فرشاد خدایی بازیگر و هنرمند سینمای ایران نوشته شده است. ماجراهای زیادی مثل رفتن به جبهه در سن کم، مهاجرت به ژاپن، تفاوت فرهنگی ایران و ژاپن، بازماندگان و جانبازان جنگ و فراق پدری از دخترش مهمترین مضامین و ماجراهای آمده در این رمانند. رمان به صورت چکشی و با سرعت بسیار زیاد قصهها را قطار میکند و به خواننده فرصت نفس کشیدن نمیدهد؛ شهریار هدایتی در این جلد با انتخاب فضایی ساده و روایتی خطی، تمام هنر نویسندگیاش را در قطار کردن قصهها به رخ کشیده.
جلد دوم با نام آنا، ماجرایی مادرانه و زنانه است. یکی از زنانهترین و لطیفترین رمانهای اجتماعی که در این سالها در ایران نوشته شده. رمان به صورت چندصدایی و روایتی غیرخطی از دوسه قصه اصلی و دهها ماجرای فرعی و جذاب نوشته شده است. زنی که با سرطان و تصور جای خالیاش در زندگی همسر و دخترش دست و پنجه نرم میکند، پیرزنی که جوانی خود و فرزندانش را در انقلاب و جنگ ایران از دست داده و همواره باامید به آینده و ایمان به فعالیتهایش ادامه داده و شخصیتی بسیار قدرتمند و حمایتگر در زندگی فرزندان و خویشاوندانش بوده و به نوعی با شخصیت تیپیکال زن قدیمی ایرانی متفاوت است. ارتباط ویژه و جذاب این رمان با جلد اول آن نیز باعث میشود لذت خواندن آن برای مخاطب بسیار زیاد شود. در واقع پیوستگی این دو رمان به یکدیگر به نوعیاست که هر کدام رمانی مستقلند اما در کنار هم تبدیل میشوند به اثری تکاندهنده و جذاب برای خواننده ایرانی.
داستان و قصه، ابزار اصلی شهریار هدایتی در نوشتن این دو رمان هستند. او شخصیتها و ماجراهایی را از زندگی واقعی شکار کرده و با قلم خیال خود به آن پر و بال داده و رسیده به ترکیبی برنده؛ عشق در کوچه باغ مادرانگی و زنانگی.
2 رمان ماهی آبهای آلوده و آنا که در ادامه هم نوشته شدهاند، داستان عشقها و آرزوهای از دسترفته، زندگیهای تباه شده و نسلهای سوخته است. قهرمانی که در برخورد با نیازهای زمینی به بازنده تبدیل میشود، پدری که سوگ دخترش ذکر هر روزش شده، مادری که داغ روی داغ از فرزند و نوههایش دیده و ... ؛ اما امید، این امید خائن این انگیزه قدرتمند بیثبات، همه را در نمایشی خونبار سر پا نگه داشته تا نقشهای خود را ایفا کنند.