
فَرزیستی؛ ازکمالبخشی تا اضطراب
با بهروز گرانپایه درباره یک مفهوم تازه

یاور یگانه_خبرنگار
بهروز گرانپایه را بیشتر بهعنوان روزنامهنگار و پژوهشگر اجتماعی میشناسیم. او که شعر نیز میسراید و تاکنون 2 مجموعه شعر منتشر کرده است، گاهی سراغ ترجمه میرود. بهتازگی کتابی را با عنوان «سندروم فَرزیستی» ترجمه کرده است. فرزیستی واژه جدیدی است که با ترجمه این کتاب نخستین بار در رسانهها و قاعدتاً در زبان فارسی مطرح میشود. درباره این مفهوم تازه و موضوع کتاب با وی به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
جناب گرانپایه درباره این کتاب و عنوان آن توضیح میفرمایید؟
بله، خب، سندروم فرزیستی ترجمه کتابی است با عنوان «Wellness Syndrome». در مورد کلمه سندروم به دلیل فراوانی استفاده از آن در رسانهها و متداول شدن و جا افتادن به عنوان یک مفهوم و اصطلاح، نیازی به ترجمه نبود. چنانکه میدانیم 2 تعریف برای سندروم ارائه میشود. یک تعریف به «گروهی از علائم بیماری که به طور ثابتی با هم اتفاق میافتد» ارجاع میدهد و تعریف دیگر، آن را «ترکیب مشخصی از افکار، عواطف یا رفتار» میداند. اما برای کلمه Wellness، چون معادل دقیقی نیافتم تلاش کردم تا واژهای را وضع یا ابداع کنم. برخی فرهنگ واژگان انگلیسی Wellness را فرایندی فعال از آگاهی یافتن و تصمیمسازی در جهت یک زندگی سالم و شاد تعریف میکنند که بیش از آنکه رهایی یافتن از بیماری باشد، فرایندی پویا از تغییر و رشد است. پس از مشورتها و تأمل روی موضوع، واژه فرزیستی را با توجه به تعریفی که از آن ارائه شده بود، وضع کردم.
واژه جذاب و معنابخشی بهنظر میرسد. بفرمایید کتاب از چه موضوعاتی صحبت میکند.
کتاب از سبکهای جدید زندگی مدرن امروز و ویژگیهای آنها و اثرات و پیامدهایی که بر روح و روان افراد دارد صحبت میکند. چنانچه شاهد هستیم بخش زیادی از مردم امروزه در رژیم غذایی خود، در فعالیت بدنی، در برنامههای تفریحی و در نحوه کار روزمره تمرکز بیشتری میکنند. سعی افراد این است که حسابشدهتر رفتار کنند تا بدن خود را سالم و شاداب نگه دارند. ببینید، انسان مرفه جامعه غربی یا طبقه متوسط خودمان در ایران، البته آن بخشهایی که کمتر دغدغه معاش و مسکن و شغل دارند، ذهنشان و وقتشان عمدتاً به بدن و روانشان معطوف شده و میشود. میبینیم که افراد زیادی به دنبال مراقبه، یوگا و سایر روشهای کاهش استرس هستند. سفرهای هدفمندانه ترتیب میدهند. از اپلیکیشنهای رژیم غذایی یا فعالیت بدنی استفاده میکنند. فرزیستی به این مرحله یا این جهتگیری در شخصیت یا موجودیت انسان میپردازد.
سندروم یا همان علائم بیماری چه ارتباطی با این سبک زندگی پیدا میکند؟
نویسندگان کتاب میگویند این سبک زندگی فرزیستانه به دلیل وسواسها و افراطها میتواند به مسیر انحراف بیفتد. به همین دلیل معتقدند که دغدغه ما در این کتاب فینفسه فرزیستی نیست. دغدغه ما چگونگی تبدیل شدن فرزیستی به یک ایدئولوژی است. سندروم فرزیستی مبتنی بر فرضیهای است در مورد فرد، به عنوان شخصی خودمختار، قدرتمند، با ارادهای قوی و تلاشگری خستگیناپذیر برای بهبود خویش. این تعریف و توقع از انسان، احساس عظیمی از مسئولیت را ایجاد میکند و با ترس از شکست، احساس گناه و اضطراب همراهی تنگاتنگی دارد که اگر انتخاب اشتباهی داشته باشیم پشیمانی را بهدنبال خواهد داشت.
ایدئولوژیک شدن فرزیستی به چه معناست؟
توجه شدید و افراطی که به رژیمهای غذایی و شیرینیها مبذول میشود به ما یادآوری میکند که غذا خوردن معنایی جدید بهخود گرفته است. در کتاب گفته میشود که «میز غذاخوری دیگر محراب دلخوشیهای پُرطراوت، محلی برای اشتراک یک وعده غذایی و گفتوگویی دستهجمعی نیست» بلکه، تبدیل شده است به «پیشخوان داروخانه، جایی که چشمی به چربیها و کالریهای خود داریم و آگاهانه غذایی میخوریم که به شکل دارو تقلیل مییابد». در واقع برای غذاگراها، غذا خوردن چیزی بیش از یک سبک زندگی شده است؛ یک ماجرای متافیزیکی است. به همین دلیل در جامعه غربی، افراد با از دست دادن ایمان خود به سیاستمداران و کشیشها، به سرآشپزهای مشهور و متخصصان تغذیه متوسل میشوند تا جواب سؤالات مثلاً مهم و بزرگ خود را بیابند. در توضیح بیشتر این نکته نویسندگان معتقدند؛ جستوجوی بیتابانه رژیم غذایی بینقص، تعقیب متوهمانه شادی، فعالیت بدنی اجباری در محل کار، جلسات بیپایان با مربی زندگی، ردیابی دقیق عملکردهای بدنمان و تبدیل کل روز خود به یک بازی مجازی شدهاست. درواقع این تلاشهای ناامیدکننده برای افزایش بهرهوری از طریق فرزیستی، مشکلات خود را ایجاد میکنند. آنها یک خودشیفتگی مسری را تشویق میکنند که ما را به سمت چرخشی بزرگ به درون سوق میدهد که بدنمان را به نخستین و آخرین نگرانی ما تبدیل میکنند. آنها احساس خزندهای از اضطراب ایجاد میکنند که با مسئولیت همیشگی نظارت بر انتخاب سبک زندگی همراه است. آنها احساس گناهی را تقویت میکنند که ناشی از لغزشهای اجتنابناپذیر در مواقعی است که ما رژیم غذایی خود را دنبال نمیکنیم یا در رفتار منطبق با اهداف زندگی خود ناکام میمانیم. افرادی که زندگیشان در سیطره فرزیستی است، فقط سالمتر، شادتر و مولدتر نیستند. بلکه آنها همچنین ممکن است خودشیفته، مضطرب و دارای عذاب وجدان شوند. از این جهت، اگر افراد با فرزیستی هوشمندانه مواجه نشوند، قربانی سندروم فرزیستی خواهند شد.
فکر نمیکنید مخاطب این نوع مباحث یا این کتاب، عمدتاً انسان مدرن جامعه غرب است؟
طبیعی است که نویسندههای این کتاب که یکی سوئدی و دیگری نیوزلندی است و استاد دانشگاهی در انگلیس است، کتاب را برای جامعه اروپایی نوشتهاند. اما فراموش نکنید که جهان به تعبیر مک لوهان مدتهاست که به یک دهکده کوچک تبدیل شده است. وقتی ما با گوشی همراه و اینترنت بهصورت شاهدی بر هر اتفاقی که در گوشه و کنار جهان رخ میدهد، درمیآییم، مطمئن باشید در بسیاری از روابط و مناسبات و شیوههای زندگی هم از دیگر مردمان جهان تأثیر میپذیریم یا تأثیر میگذاریم. به همراه ورود آخرین دستاوردهای تکنولوژی به ایران، فرهنگ و سبک زندگی و شیوه نگاه به جهان هم وارد میشود و گفتار و رفتار عدهای با آن مشابهسازی میشود. اما نباید فراموش کرد که بسیاری از اندیشهها و دستاوردهای مثبت جامعه غربی را نیز یاد نگرفتهایم و در مقابل یادگیری آن در سطح مسئولان یا مردم مقاومت میکنیم. بله، فاصله زمانی مردم جهان نسبت به وقوع رویدادها در کل از بین رفته است، اما در مواردی اساسی دچار تأخر و عقبماندگی هستیم.
آیا میتوانید در چند کلمه کوتاه فرزیستی را برای مخاطبان ما تعریف کنید؟
شاید بتوان گفت فرزیستی یعنی تلاش انسان برای کمالبخشیدن به جسم و ذهن و روان خود. اینکه پیوسته برنامههایی داشته باشیم تا از بدنی سالم، ذهنی پویا و خلاق و روحی امیدوار و شاداب برخوردار شویم. و طبیعی است که این مفهوم را ما باید در پرتوی فرهنگ و آموزههای دینی خودمان مورد استفاده قرار دهیم.
افرادی که زندگیشان در سیطره فرزیستی است، فقط سالمتر، شادتر و مولدتر نیستند. بلکه آنها همچنین ممکن است خودشیفته، مضطرب و دارای عذاب وجدان شوند. از این جهت، اگر افراد با فرزیستی هوشمندانه مواجه نشوند، قربانی سندروم فرزیستی خواهند شد