نگاه
رئیسعلی جوان و دهتیر نارفیقان
محمد ولیزاده/ سردبیر ماهنامه «بندر و دریا»:
روایت شده است که نزدیک به 140سال پیش، زائرمحمد، کدخدای روستای دلوار از توابع تنگستانِ استان بوشهر، صاحب فرزندی شد و نامش را داخل جلد قرآنی که داشت، «علی» نگاشت. زائرمحمد آن روزها در پوست نمیگنجید و یکی از آرزوهای خود را برآوردهشده میدید؛ برای همین هر فرزندی که در دلوار به دنیا میآمد، ده تومان پیشکشش میکرد تا بعدها تفنگچی پسرش باشد و در رکاب او بجنگد. او آن روزها به خیلی چیزها فکر میکرد و انگار بیست، سی سال آینده را حدس میزد که استادبنایی را از شیراز فراخواند تا بزرگترین خانه دلوار را بسازد؛ خانهای که هم محل زندگیشان باشد و هم قلعه؛ جایی برای امنیت؛ گرانیگاه دلوار!
فرزند کدخدای دلوار، سن و سالی نداشت که همه او را «رئیس» صدا میزدند. شرح دلاوری و بیباکیاش نهتنها به حول و حوالی دلوار و مناطق اطراف، بلکه به کشتیهای هلندیها و انگلیسیها در آبهای بوشهر و جزیره خارگ هم رسیده بود و خیلی طبیعی بود که حساب کار دستشان آمده باشد. آوازه «رئیسعلی» بیستوچندساله اما وقتی بیشتر و بیشتر شد که طی فتوایی که سیدمرتضی علمالهدی (روحانی بانفوذ و مطرح آن روزهای بوشهر) از آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (در نجفِ عراق) گرفته بود، کار بوشهر و گمرک آن را که در تیول انگلیسیها بود، یکسره کرد و زمینه کندن پاشنه اجنبی را از بندر بوشهر فراهم ساخت. اگرچه رئیسعلی در فتح بوشهر، تنها نبود و علاوه بر علما و تجار بوشهری، بزرگانی همچون زائرخضرخان اهرمی، میرزاحسن برازجانی، خالوحسین بردخونی، رئیس عبدالحسین دشتی و احمدخان انگالی هم او را همراهی میکردند، اما پس از این جنگ، آنچه نقل زبان مردم شد، دلیری، مردانگی و دلاوری این جوان دلواری بود. این شهرت و محبوبیت برای رئیسعلی جوان، گران آمد، حسادتها برانگیخت و باعث شد تا در اردوگاه مبارزان جنوب، که تا دیروز، یکصدا علیه اجنبی میجنگیدند، تفرقه بیفتد و برخی سران قوم، نقشه نبردهای بعدی را در غیاب او طراحی کنند و.... اغلب سران جنبش جنوب که از طوایف و مناطق مختلف بودند، از لحاظ سن و سال، جای پدر رئیسعلی بهحساب میآمدند و این برای بعضی از آنها سخت بود که بپذیرند پسر کدخدای دلوار، که آبادی کوچکی بیش نبود، سردمدار مبارزه با انگلیسیها نام بگیرد. اما رئیسعلی جوان، توجه چندانی به این نوع رفتارها نمیکرد، برخی نگاههای عتابآمیز را تاب میآورد و خود، بدون دعوت، به اردوگاه مبارزان میرفت و پای ثابت جلسات مشورتی آنها بود. تا آنجا که به ما رسیده است، نقش دیگر سران مبارزه با استعمار انگلیس در جنوب کشور، کم از رئیسعلی نبوده، بلکه در مواردی تلاشها، رشادتها و فداکاری آنها بوده که قیام تنگستانیها و جنوب را زنده نگه داشته است؛ اما همانطور که اشاره شد، موفقیت رئیسعلی جوان در فتح بوشهر بود که شهرت و آوازهاش را عالمگیر کرد و در این زمینه گوی سبقت را از خیلیها ربود. البته که رئیسِ جوان احترام همه ازجمله زائرخضرخان (کدخدای تنگستان) را نگهمیداشت؛ چراکه هم مافوق او بهحساب میآمد (روستای دلوار جزء منطقه تنگستان بود و هست) و هم خان متمول و صاحبنفوذی بود و بیشتر خراج جنگ را زائرخضرخان تأمین میکرد. در ادامه بیتوجهی، سستی و ناکارآمدی دولت مرکزی ایران بود که جنگهای متعددی بین مبارزان جنوب و انگلیسیها پیش آمد و آتش کینه رئیسعلی، هم در دل انگلیسیها و هم در میان کسانی که چشم دیدن شهرت و نفوذ او را نداشتند و چهبسا از سوی انگلیسیها حمایت میشدند، شعلهور شد. همینها کافی بود تا در شبیخونی که تنگستانیها در حوالی بوشهر (روستای تنگک) به نیروهای انگلیسی زده بودند، دهتیر نارفیقان از پشت گُل کند و 33سالگی، نقطه پایانی باشد بر عمر رئیسعلی جوان. صدحیف، که «او سبز بود و گرم / که افتاد».