ورطه
سینماها در ایام کرونا بدترین روزهایشان را پشت سر میگذارند؛ ورشکسته، بدهکار و ناامید از بهبود اوضاع
«زیر نظر» از دیگر فیلمهای اکران 98
مالکانش که بخشی از سهم گیشه را طلبکارند
سعید مروتی ـ روزنامهنگار
سالنهای خالی از تماشاگر، اخراج و تعدیل کارکنان و بدهی به صاحبان فیلمها؛ سینماها در ایام کرونا این روزگارشان را پشت سر میگذارند؛ سینماهایی که فاصلهای با ورشکستگی ندارند. بحران سینماداری، مثل داستان کرونا بحرانی جهانی است. وضعیت اکران عمومی در بسیاری از کشورها نامناسب است. درواقع به شکل بیسابقهای نامناسب است. هیچوقت سینماها این همه تعطیلی و این همه صندلی خالی و چنین اکران سوت و کوری را بهخود ندیده بودند. اگر وضعیت سینماها در تهران و شهرستانها خراب است، در کشورهای دیگر هم اوضاع تعریفی نیست. کرونا ابتدا سینما را تعطیل کرد؛ تعطیلیای که همه امیدوار بودند کوتاهمدت باشد، مثل خود ویروس کرونا که شاید خیلیها باور نمیکردند تا اطلاع ثانوی با ما باشد. ویروس منحوس علیه همه آن خوشبینیهای اولیه عمل کرد. با گرمشدن هوا، نهتنها از بین نرفت که جهشیافتهتر هم شد و با قدرت ابتلای بیشتر، قربانیان فزونتری گرفت. کرونا ماند و کسبوکارهای ویران که نمیتوانستند بیش از این تعطیلی و ویرانی را تحمل کنند. در این بازگشت یکی از صنوفی که بیشترین آسیبها را متحمل شد صنف سینماداری بود. سینما نان شب نبود که نشود از آن گذر کرد. سالنهای سینما هم با تجمع افراد زیر یک سقف و در فضایی بسته، مثل مترو و رستوران و کافه یکی از کانونهای خطر نام گرفت. اینکه مترو و رستوران و کافه همچنان شلوغ ماند و سینما خلوت شد خودش داستانی است که میشود مستقلا به آن پرداخت. سینماها درست در مناسبترین موعد اکران عمومی، یعنی اکران نوروزی، تعطیل شدند و بعد از بازگشایی دیگر هیچچیز شبیه روزهای قبل از کرونا نبود. هیچ گیشهای شلوغ نشد. هیچ فیلمی انتظارات را برآورده نکرد. سینماها خلوت ماندند و بیشتر در ورطه فرورفتند؛ ورطهای به نام ورشکستگی.
در گذر از دوران سالنهای قدیمی به پردیسهای مدرن، اوضاع سینماداری نه اینکه درخشان باشد، ولی در مجموع قابلقبول بود. سینماها با همان چند فیلم پرفروش سالانه، درآمدی داشتند و در تعیین مناسبات اکران هم نقشی مؤثر ایفا میکردند. نه اینکه همه سالنها خیلی سودده باشند و پررونق، ولی تعداد پردیسهای پرمخاطب هم قابل توجه بود. اما حالا شرایط متفاوت شده است. خبرگزاریها از ورشکستگی سالنهای سینما در شهرستانها خبر میدهند. رئیس انجمن سینماداران پا را از این فراتر گذاشته و رسما اعلام کرده ۹۵درصد سینماها ورشکسته شدهاند. کرونا اکران عمومی فیلمها را در حد نمایشهایی محفلی تقلیل داده است. تماشاگران بالقوه سینما ترجیح میدهند در این روزها کمتر سینما بروند یا اصلا نروند. این را میشود از آمار فروش فیلمها هم متوجه شد؛ از شکست تقریبا همه فیلمهایی که سال ۹۹ اکران شدهاند. سینماهایی که مدتها تعطیل بودهاند حالا بعد از بازگشایی شرایط مطلوب و مناسبی ندارند. وقتی بهترین پردیسهای تهران و شهرستان با بحران مواجه شدهاند تکلیف بقیه که حکم چراغ کمسوی اکران را داشتند، روشن است.
سینماداران در مواجهه با بحران کرونا و تعطیلی سینماها، در قدم اول سراغ تعدیل نیروهایشان رفتند. بسیاری از کارکنان سینما شغلشان را از دست دادند. سینماها که باز شدند در بسیاری از سالنها، یک متصدی بلیتفروشی باقی ماند و یکی دو نفر برای بقیه امور. با بقیه کارکنان خداحافظی شده بود. تعدیل فقط دامن بخش خصوصی را نگرفت و سینماهای متعلق به بخشهای دولتی یا سازمانها هم دست به اخراج کارکنانشان زدند. به گفته یکی از مدیران سینما، آنقدر تعداد تماشاگران کم شده که با 3-2نفر هم میتوان امور را مدیریت کرد. وقتی پولی وجود ندارد چارهای جز تعدیل و کوچکسازی نیست. با وام وزارت ارشاد هم درنهایت میشد به 2نفر از کارکنان یک ماه حقوق داد و تمام.
بحران جدیتر بدهیهای سنگین سینماداران به صاحبان فیلمهاست. سینماداران طبق یک عادت قدیمی، معمولا سهم پخشکننده و صاحب فیلم را با پولی که از اکران بعدی بهدست میآمد تسویه میکردند.
کرونا این روال را بر هم زد. نتیجه اینکه «مطرب» بهعنوان پرفروشترین فیلم سال۹۸ حالا تبدیل شده به بزرگترین طلبکار از سینمادارانی که میخواستند با گیشه اکران نوروزی سهم مصطفی کیایی را پرداخت کنند. کرونا که آمد سینماها تعطیل شدند و اکران نوروزی روی هوا رفت. پول گیشه اواخر پاییز و زمستان، خرج تسویهحساب با فیلمهای اکران تابستان شده بود و حالا با این وضعیت گیشه معلوم نیست کی و چگونه صاحبان فیلمهایی چون مطرب به پولشان خواهند رسید. قرار است با پرداخت وامی با بهره 4 درصدی از سوی ارشاد مشکل حل شود. هرچند در این مورد خاص، سینماداران باید تاوان میدادند. این رقم که فقط در مورد ۴ فیلم، به ۳۰ میلیارد تومان بدهی سینماداران به دفاتر پخش رسیده، نه محصول کرونا که حاصل مناسبات غلط گردش مالی در سینمای ایران است. حبس کردن سرمایه دیگران هم نه منحصر به بخش خصوصی، بلکه شامل سینماهای متعلق به بخشهای دولتی و نهادهای دیگر هم میشود.
این ورطه ورشکستگی است؛رسیدن به جایی که دخل و خرج با هم نمیخواند. که درآمدی نیست و در عوض تا دلتان بخواهد بدهی هست. کرونا روزی خواهد رفت یا لااقل مهار خواهد شد، در چنین روز مفروضی سینماها چگونه با بحران کنار آمده و همچنان چراغشان روشن مانده است؟ اگر تا ۶ماه یا یک سال دیگر وضعیت همین باشد، چه خواهد شد؟ چند سینما تسلیم شرایط شده و تعطیل خواهند شد؟ و پرسش کلیدیتر اینکه کدام نهاد مسئول برای حل مشکل و نه نمایش یاریکردن و در عمل از سر باز کردن، به ماجرا ورود خواهد کرد؟ سینمایی که از پس هزینههای جاریاش هم بر نمیآید چگونه قرار است آخر این فیلم زنده بماند؟ کسی نمیداند!
بحران جدیتر، بدهیهای سنگین سینماداران به صاحبان فیلمهاست. سینماداران طبق یک عادت قدیمی، معمولا سهم پخشکننده و صاحب فیلم را با پولی که از اکران بعدی بهدست میآمد تسویه میکردند. کرونا این روال را بر هم زد
سینماداران در مواجهه با بحران کرونا و تعطیلی سینماها، در قدم اول سراغ تعدیل نیروهایشان رفتند. بسیاری از کارکنان سینما شغلشان را از دست دادند. سینماها که باز شدند در بسیاری از سالنها یک متصدی بلیتفروشی باقی ماند و یکی دو نفر برای بقیه امور
مطرب؛ پرفروش ترین فیلم سال ۹۸ بزرگترین طلبکار از سینماهاست که هنوز درصد مالک فیلم را پرداخت نکردهاند. نمودی کامل از ورشکستگی سینمایی که موفق ترین فیلمش در گیشه هم هنوز سرمایه اش بازنگشته!