• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
دو شنبه 10 شهریور 1399
کد مطلب : 108826
+
-

حزب‌الله و لبنان جدید

نگاه
حزب‌الله و لبنان جدید


رامی خوری ـ استاد روزنامه‌نگاری دانشگاه آمریکایی بیروت

انفجار در بندر بیروت، در پیکربندی سیاسی لبنان به‌عنوان یک نقطه عطف ثبت خواهد شد. این انفجار که حدود 200کشته و بیش از 6هزار مجروح و ویرانی بخش‌های بزرگی از شهر را به جا گذاشته ‌است، جنبش اعتراضی لبنان را هم زنده کرده‌است. این جنبش اعتراضی از حدود یک سال قبل در تلاش برای بیرون کردن کل طبقه سیاسی حاکم لبنان آغاز شد. سال گذشته وقتی اقتصاد لبنان زیر بار بدهی سنگین و سوءمدیریت سرانجام فروپاشید، بسیاری از مردم لبنان دریافتند که در کشور خودشان سلب اختیار، به حاشیه رانده و تنها رها شده‌اند و خدمات عمومی و اولیه کمی از سوی دولت ارائه می‌شود و امیدی هم به آینده نیست.
ده‌ها هزار شهروندی که از سه‌شنبه انفجار بیروت به خیابان‌ها آمدند، ابعاد جدیدی از بی‌اعتمادی و خشم به دولت را نشان دادند؛ دولتی که از نظر معترضان ناتوانی و بی‌توجهی‌اش به وضعیت مردم باعث وقوع این انفجار شده‌است. هدف خشم مردم در این اعتراض‌ها، طبقه سیاسی حاکمی است که مدت هاست بر آنها حکومت کرده و آنها و کل اقتصاد را به ورشکستگی و بدهی کشانده‌است.
حمله به وزارتخانه‌ها و تصرف ساختمان‌های عمومی نشان می‌دهد که مردم می‌خواهند خودشان کنترل مستقیم دولت را به‌دست بگیرند و نمی‌خواهند اجازه دهند همان سیاستمداران بی‌توجه، فاسد و غافل کنترل قدرت را در دست داشته‌باشند. شعار معترضان «همه یعنی همه» بارها تکرار شده و مردم خشم‌شان را علیه همه نیروهای سیاسی ابراز کرده‌اند. معترضان همچنین به حزب‌الله هم به‌عنوان عضوی از طبقه حاکم انتقاد صریح کرده‌اند. وقایع روزهای گذشته، معدود کانون‌های قدرتی که در لبنان باقی مانده و با هم درگیر هستند یا می‌توانند درباره‌گذار به یک سیستم حاکمیتی جدید با هم مذاکره کنند را نمایان کرده‌است.
لبنانی‌ها به شدت به گروه‌های سیاسی حاکم بی‌اعتماد هستند. آنها درخواست کرده‌اند که کمک‌کنندگان خارجی کمک‌های انسان‌دوستانه را از کانال دولت ارائه نکنند چرا که می‌ترسند این کمک‌ها به یغما رود یا به گروه‌های خاص برسد. شورش شهروندان پیام خود را رسانده و درون طبقه حاکم شکاف ایجاد کرده‌است. موج استعفاها از درون دولت و بعد نمایندگان مجلس شروع شد و سرانجام به کناره‌گیری نخست‌وزیر و کل کابینه منجر شد.
لبنان همان وضعیتی را تجربه می‌کند که کشورهای عرب دیگر از سال2010 تجربه کرده‌اند: نیروی توقف‌ناپذیر شهروندان خشمگین و به حاشیه رانده‌شده در خیابان که به‌دنبال به زیرکشیدن ساختار قدرت هستند. اما ساختار قدرت در لبنان با دیگر کشورهای عربی متفاوت است و به چالش کشیدنش دشوارتر. احزاب سنی، مسیحی، دروزی و دیگر گروه‌های مذهبی نشان داده‌اند که هنگام بروز تهدید و خطر، کمی عقب‌نشینی می‌کنند و تقسیم قدرت را تغییراتی می‌دهند ولی همچنان در حاکمیت و در بازی پول و قدرت می‌مانند.
وقایع سال گذشته، احزاب عمده مذهبی و فرقه‌ای را در چشم اکثریت مردم لبنان ازجمله بعضی از حامیان خود این احزاب بی‌اعتبار کرد؛ چرا که استانداردهای زندگی و معیشت خود این حامیان هم مانند همه مردم لبنان وخیم شده‌است. اکنون این احزاب هیچ‌کدام به تنهایی نمی‌توانند جلوی درخواست‌ها برای تغییرات ساختاری را بگیرند. همانطور که در سال‌های اخیر دیده‌ایم، احزابی مانند جنبش آزاد میهنی میشل عون و جنبش المستقبل سعد حریری تنها می‌توانند با حمایت حزب‌الله حکومت کنند.
حزب‌الله اما وضعیتی متفاوت دارد. حزب‌الله از نظر نظامی قدرتمندتر از دولت است و از هر سازمان فرقه‌ای مذهبی دیگری، منسجم‌تر است. حزب‌الله همچنین از نظر ساختاری با ایران، سوریه و دیگر گروه‌های شبه‌‌نظامی منطقه که به جبهه مقاومت مشهور هستند، مرتبط است. حزب‌الله عمدتا پشت صحنه و از طریق اتحاد و هم‌پیمانی‌های پویا و تغییرپذیر با گروه‌های پیشرو مسیحی، شیعه و سنی در دولت‌های مختلف کار می‌کند. ما احتمالا وارد مرحله‌ای در لبنان شده‌ایم که 2بازیگر قدرتمند و مؤثر ظهور کرده‌‌اند: حزب‌الله و توده مردم. مردم غیرهماهنگ هستند اما غیرقابل توقف هم هستند. آنها با جنبش اعتراضی خود می‌خواهند ساختار قدرت کنونی را با یک سیستم حکومتی دمکراتیک‌تر و مبتنی بر قانون جایگزین کنند.
اگر معترضان حمایت‌های خود را در یک روند سیاسی متمرکز هدایت کنند، می‌توانند با نخبگان سیاسی یا وارد تعامل شوند یا آنها را برکنار کنند، بعد انتخابات پارلمانی برگزار کنند که با نظارت گروه‌های مستقل همراه باشد. این درواقع 2خواسته اصلی معترضان است. باید منتظر مذاکرات فشرده‌ای باشیم؛ مذاکره بر سر قانون جدید و غیرفرقه‌ای انتخابات که امکان برگزاری انتخابات جدید را فراهم کند و نتیجه آن انتخاب رئیس‌جمهوری جدید و یک سیستم حکومتی تازه باشد. این روند در وضعیت ایده‌آل باید توسط دولت انتقالی و اضطراری متشکل از تکنوکرات‌های معتبر و متمرکز بر اقتصاد و برآمده از اکثریت مردم هدایت شود.
بسیاری از حاکمان فرقه‌ای مذهبی بی‌اعتبار شده کنونی با این روند مخالف هستند اما حزب‌الله احتمالا با شرایطی این را می‌پذیرد. حزب‌الله اجازه نمی‌دهد دولت و حکومت لبنان فرو بپاشد و از سوی دیگر نمی‌خواهد لبنان را به تنهایی اداره کند. همزمان اما نمی‌خواهد سلاح‌های پیشرفته‌ و توانایی‌هایش را که دوبار اسرائیل را به آتش‌بس مجبور کرد، تسلیم کند. این سلاح‌ها و توانایی‌ها، باعث بازدارندگی در مرز لبنان و اسرائیل شده‌است.
بنابراین چالش بزرگ برای معترضان و همه لبنانی‌ها اکنون این است: آیا شهروندان و حزب‌الله به توافق مصالحه‌ای می‌رسند که امکان تشکیل یک دولت جدی و توانا برای هدایت دوره طولانی انتقالی را فراهم کند و روند احیای کشور را در عین حفظ سلاح حزب‌الله و دور نگه داشتن این موضوع از میز مذاکره کلید بزند؟ و اگر روزی برسد که مردم لبنان از حزب‌الله بخواهند توانایی‌های مستقل نظامی‌‌اش را کنار بگذارد، آیا می‌توان تصور کرد که این توانایی‌ها زیرمجموعه وزارت دفاع و در یک سیستم امنیت مرزی واحد تجمیع شود؟
بسیاری از لبنانی‌ها سال‌هاست که به این احتمالات فکر می‌کنند اما هیچ توافقی به‌دست نیامده‌است. باید پذیرفت این وضعیت سیستم حاکمیتی فاسد قدیمی امکان داده مدت‌ها در قدرت بماند. 
اکنون زمان تعیین‌کننده فرارسیده‌است. دیگر چیزی برای یغما بردن از مردم باقی نمانده و مردم دیگر صبر ندارند و می‌خواهند همه رهبران سیاسی را به دار بیاویزند. در این شرایط حزب‌الله باید استراتژی جدیدی تدوین کند که هم به نفع خودش باشد و هم به‌نفع مردم ناراضی خیابان. لبنان انتخاب دیگری ندارد غیراز اینکه به سمت پیکربندی مجدد نظام سیاسی برود. نخبگان حاکم بارها شکست خورده‌اند و مردم بیش از یک‌بار دست به خیزش زده‌‌اند. این بار آنها تا وقتی عزت و شهروندی‌شان را بازنیابند و یک حکومت کارآمد مستقر نکنند، از پا نمی‌نشینند.
منبع: الجزیره

 

این خبر را به اشتراک بگذارید