گزارشی از سقاخانه کل عباسعلی، یکی از مکانهای مذهبی قدیمی و نوستالژیک پایتخت
ارادتی 140ساله به سقای کربلا
پرنیان سلطانی
بیشک یکی از قدیمیترین و نوستالژیکترین مکانهای مذهبی و محرمی، سقاخانهها هستند؛ فضاهای چندمترمربعی ضریح مانندی که به تأسی از سقای کربلا، برای سیرابکردن مردم ساخته شده و در عین حال محلی برای نذر و نیاز، شمع روشن کردن و دخیل بستن بودند. تهران هم از این سقاخانهها کم نداشت؛ سقاخانه «آیینه تهران»، «خدابندهلو»، «گذر قلی»، «نوروزخان»، «کل عباسعلی»، «عزیز محمد» و...، تنها بخشی از بیشمار سقاخانههای پایتخت هستند که روزگاری وظیفه آبرساندن به اهل محل را برعهده داشتند و حالا تبدیل به نمادی از کارکرد این اماکن مذهبی زیبا و منحصربهفرد شدهاند. در میان این سقاخانهها، سقاخانههایی هم پیدا میشوند که هم از بقیه قدیمیترند و هنوز بعد از گذشت سالهای سال صحیح و سلامت در محلههایشان جا خوش کردهاند و هم داستان جالبی دارند که سینه به سینه و نسل به نسل نقل شدهاند تا به امروز رسیدهاند. مثل سقاخانه کل عباسعلی یا همان «کربلایی عباس» در خیابان اسدیمنش (البرز سابق) که قریب به 140سال قدمت دارد. سقاخانهای که یادگار کربلایی عباسعلی گمرکچی، تاجر دوره قاجار است و به همت کلیددار آن در سال 1386 به ثبت ملی رسیده است. اگر میخواهید بیشتر درباره این سقاخانه قدیمی بدانید، با ما به سال 1260هجری شمسی بیایید؛ به زمانی که ساخت بنای سقاخانه کل عباسعلی آغاز شد.
یادگار عامالمنفعه کربلایی عباس
در گذشته رسم بر این بوده که آدمهای سرشناس، برای اینکه هم نامشان به نکویی ماندگار شود و هم ثوابی ببرند، چیزی به نفع مردم میساختند. در آن روز و روزگار ساخت مسجد، مدرسه و سقاخانه، در صدر لیست کارهای خیر افرادی قرار داشت که سری در سرها داشتند و اصطلاحا دستشان به دهانشان میرسید. یکی از این افراد، عباسعلیخان گمرکچی بود؛ مأمور عوارض گمرک که آن روزها در محلهای که زندگی میکرد، برای خودش برو بیایی داشت و حسابی سرشناس بود. ظاهرا در روزگار حکومت قاجار، افرادی گمرک را اجاره میکردند و در سالهای 1260 و پیش از آن، گمرک ایران در اجاره کربلایی عباسعلی بود. کل عباسعلی در فاصله سالهای 1255تا 1260 سقاخانهای با معماری زیبا و چشمنواز در بازارچهای که به نام خودش بود میسازد که هنوز هم پابرجاست.
جایی برای سیراب کردن و روشن کردن محله
حدود 140سال پیش، زمانی که بازارچه کل عباسعلی، محلی برای تامین تمام نیازهای اهل محل بود، سقاخانهای که این تاجر خوشنام دوران حکومت قاجار ساخت، جایی برای سیرابکردن مردم بهحساب میآمد. آن زمان هنوز خبری از آبسردکنها نبود! برای همین داخل سقاخانه ظرف آبی وجود داشت که داخل آن یخ یا آب میریختند. آب و یخ سقاخانه هم عمدتا از محل نذریهای مردم تامین میشد. اما این سقاخانه فقط جایی برای سیرابکردن رهگذران در روزگار آب شاهی نبود، بلکه نور شمعهایی که شبها در این سقاخانه روشن میشد، فضای بازارچه را هم روشن میکرد. از آنجا که سقاخانهها به یاد شهدای تشنهلب کربلا ساخته میشدند و درواقع نمادی از حضرت ابوالفضل العباس(ع) بودند، نزد مردم قداست داشتند و معمولا افراد برای حاجتگرفتن در آنها شمع روشن میکردند یا دخیل میبستند.
روایت واقعه کربلا روی سقاخانه
و اما بشنوید از معماری سقاخانهای که آن را کربلایی عباس ساخته است. دیوار این سقاخانه که طاقی گنبدی دارد، کاشیکاری شده و روی این کاشیها طرحهای گل و مرغ زیبای هفترنگ دیده میشود. یک نقاشی دیواری بزرگ هم در فضای داخلی سقاخانه وجود دارد که روایتگر واقعه کربلاست. چندین شمایل از سالار شهیدان و سقای کربلا هم در داخل سقاخانه، کنار لالهعباسیهای سبزرنگ به چشم میآید که همه آنها پشت حفاظ آهنی سبزرنگی قرار دارد. سمت راست سقاخانه جایی برای روشنکردن شمعهای نذری یا بستن دخیل است و سمت چپ آن، یک آبخوری برقی وجود دارد؛ جایی که قبلترها یک کاسه طلایی یا نقرهای هم با زنجیری کوتاه به آن متصل بود.
مرمت در سال 1311
سقاخانه که به استناد مدارک قدیمی در سال1260 ساخته شده، یکبار در سال1311 مرمت شده که همین تاریخ روی کتیبه قدیمی بالای سقاخانه درج شده است. در پیشانی سقاخانه کربلایی عباس، درست زیر عبارت «بسمالله الرحمن الرحیم» نوشته شده: «هزار منت و لله که این بنای رمیم/ گرفت بار دگر رونق از رضای کریم- شهریور 1311». البته اینطور که قدیمیهای محله میگویند، این سقاخانه مدتها بدون متولی خاصی رها شده بود تا اینکه فردی به نام سید کاظم صنمواری، از بازاریهای خوشنام محله، با هزینه شخصیاش احیای سقاخانه را برعهده گرفت و درنهایت در 30 تیرماه سال1384 با همتی که به خرج داد، توانست سقاخانه کل عباسعلی را در فهرست آثار ملی به ثبت برساند. اگرچه سیدکاظم 7سال بعد از احیا و به ثبت رساندن سقاخانه محل، یعنی در سال1391 از دنیا رفت، اما فضای نوستالژیک و معنوی زیبایی که به همت او دوباره در خیابان وحدمت اسلامی رونق گرفته، این روزها به محلی برای مناجات با خدا و نذر و نیاز مردم تبدیل شده است.
مردی که سقاخانه ساخت
درنهایت اینکه کربلایی عباسعلی گمرکچی، حدود 140سال پیش بنایی را بنیان گذاشت که امروز به یکی از تجلیگاههای عشق و ارادت به سقای کربلا تبدیل شده است. میگویند کلعباسعلی مرد خوب و خوشاخلاقی بوده و امین مردم محلهاش بهحساب میآمده. متولیان و کلیدداران سقاخانه کربلایی عباس توانستهاند عکسی از بانی این سقاخانه قدیمی پایتخت بهدست بیاورند. تقریبا یادگار کل عباسعلی هر شب میزبان شمعهای روشن اهالی است.
پژوهشگر تهران قدیم از تاریخچه، معماری و نقش سقاخانهها در طهران میگوید
«سنگاب» و «مَشک» در محلههای پایتخت
سالهای سال پیش، زمانی که هنوز فشاریها و آب لولهکشی به تهران نیامده بود، هرکس که اصطلاحا دستش به دهانش میرسید، در محلهاش سقاخانهای میساخت تا همسایهها و هممحلهایهایش را سیراب کند. استاد نصرالله حدادی، پژوهشگر تهران قدیم، درباره روزگار سپریشده سقاخانهها میگوید: «از آنجا که کشور ما در منطقهای نیمهخشک واقع شده و در اسلام هم واقعه عاشورا و مهریه منحصربهفرد حضرت زهرا(س)، ارزش آب را دوچندان کرده، مردم سرزمین ما همواره برای آب احترام قائل بودند و با دیده تکریم به آن مینگریستند. به این ترتیب آبرساندن به دیگران هم جزو کارهای ثواب و صلاحی بود که مردم انجام میدادند. آنهایی که دستشان به دهانشان میرسید، سقاخانه میساختند. مثل کل عباسعلی که مأمور عوارض گمرک بود و در بازارچه کل عباسعلی یک سقاخانه ساخت. یا عزیز محمد که از پهلوانهای گود کباده بود و سقاخانهاش در خیابان فروزش امروزی قرار دارد. آنهایی هم که توان ساخت سقاخانه را نداشتند، نذر میکردند که درصورت برآوردهشدن حاجتشان، یک یا چندبار آب سقاخانه را تامین کنند که اصطلاحا به این کار «سَبیلکردن» گفته میشد. مثلا هر زمان که گاری آب شاهی از محلهشان میگذشت، پول آب را پرداخت میکردند و میگفتند آب گاری را داخل «سَنگاب» (ظرف آب بسیار بزرگ داخل سقاخانهها که از جنس سنگ خارا بود و بهدلیل جنسی که داشت اجازه نمیداد حتی قطرهای آب هدر برود) خالی کن. یا نذر میکردند یک یا چندبار مشک آب را از آب سقاخانه پر کرده و بهویژه در روزهای تاسوعا و عاشورا بین مردم کوچه و خیابان توزیع کنند». نویسنده کتاب «با من به طهران بیایید» درباره شکل و شمایل سقاخانهها هم میگوید: «معماری سقاخانهها دقیقا مانند ورودی درِ مساجد بود و از آنجا که مظهر آبرساندن نزد ایرانیان شیعه، حضرت ابوالفضل العباس(ع) است، معمولا نام این سقاخانهها را به نام یا القاب سقای کربلا متبرک میکردند. داخل سقاخانهها هم ترکیبی از هنرهای مقرنسکاری، کاشیکاری و آیینهکاری بود و تصاویری از واقعه عاشورا، بهویژه تصویر حضرت ابوالفضل(ع) با مشک آب در سقاخانهها دیده میشد. شعرهای زیبایی هم روی کاشیهای سقاخانهها مینوشتند که به همین واقعه عاشورا و آبرسانی سقای کربلا اختصاص داشت. بهعنوان مثال در سقاخانه «قوامالدوله» در بازارچهای که امروز به نام شهید حاجتقی طرخانی، انسان بسیار شریفی که در سال 1358بهدست گروه فرقان مظلومانه به شهادت رسید، مزین است، این شعر زیبا وجود داشت: از آب آب تشنگان در آتشم/ خجلت از سقایی خود میکشم/ کاش در دشت بلا دریا نبود/ یا از اول اسم من سقا نبود». اما سقاخانهها در کنار وظیفه اصلیشان که آبرسانی به اهل محله بود، کارکرد دیگری هم داشتند و آن هم تبدیل به محلی برای نذر و نیاز مردم بود. از قدیم مردم در این سقاخانهها شمع روشن میکردند یا به پنجرههای فلزی آنها قفل و دخیل میبستند تا صاحب اصلی سقاخانه حاجتشان را روا کند. درنهایت از میانه دهه 30 با آمدن آب لولهکشی به پایتخت و فشاریهایی که سر چهارراهها نصب شد، سقاخانهها رفتهرفته کارکرد خودشان را از دست دادند.