تئاتر، تماشاگر، گیشه و زندگی
فهیمه پناهآذر؛ روزنامهنگار
بیماری و ناخوشی تئاتر ایران مدتها پیش از کرونا آغاز شده بود و کرونا فقط سبب ظهور و بروز بیشتر مشکلات شد. تئاتری که هنرمندانش در بخشهای مختلف به کارهای دیگر برای امرار معاش مشغول بودند و تئاتر بهتنهایی کفاف زندگی آنها را نمیداد، تئاتری که تنها بهخاطر هنرمندانش تا به امروز نفس میکشد و بیاغراق میتوان گفت که هیچ مسئول و سیاستگذاری نیست که دلنگران کمبودها و خلأهای تئاتر نباشد.
هنرمندان تئاتر قبل از شیوع کرونا طلبکار بودند و مثل همیشه در انتظار معوقات اما با وجود تمام کاستیها به اجرای نمایش میپرداختند. تعطیلی یکباره سالنهای نمایشی پس از شیوع کرونا همهچیز را از گذشته سختتر کرد. بیش از 3 ماه تعطیلی به همه هنرها آسیب رساند اما سخن گزافی نیست اگر بگوییم تئاتر بیشتر از هنرهای دیگر مثل سینما و هنرهای تجسمی آسیب دید. با گذشت 110روز از تعطیلی سالنها و با بازگشایی و فعالیت دوباره سالنهای نمایشی و صدور پروتکلهای بهداشتی برای اجرای نمایشها باز هم حال تئاتر خوب نیست. بهطور حتم اگر زیرساختهای تئاتر درست بود و اگر تئاتر برای مسئولان سیاستگذار اهمیت داشت، شاید اوضاع بهتر از اینها بود.
حالا ۶ ماه از آغاز محدودیتها گذشته و بهعبارتی نیمه اول سال روبهاتمام است. در این مدت با وجود تغییر مدیریت، پرداخت بخش عمده بدهیهای باقی مانده از گذشته و اعلام بستههای حمایتی از سوی مدیریت مرکز هنرهای نمایشی که هدایت تئاتر کشور را برعهده دارد مسئله تئاتر و اقتصادش مثل کلافی درهمپیچیده مانده است. حالا که سالنهای نمایشی باز شدهاند برخی از گروهها براساس تصمیمگیریهای شخصی به اجرای نمایش میپردازند. از یک سو ظرفیتهای ۵۰درصدی صندلی سالنها و از سوی دیگر تماشاگرهایی که بهدلیل ترس از بیماری به سالنها نمیآیند و گروههایی که با حداقل تماشاگر کار را اجرا میکنند و با این تعداد حتی نمیتوانند هزینههای اجرا را جبران کنند. هنرمندانی که دیگر اعتراف میکنند نمیدانند کدام کار درست است و کدام نادرست یا باید با تماشاگرانی به تعداد انگشتان یک دست تئاتر اجرا کنند و چراغ سالنها را روشن نگه دارند یا عطای اجرا را به لقای تماشاگری که معلوم نیست بیاید یا نه، ببخشند.
صاحبان تماشاخانهها بهویژه سالندارهایی که در بخش خصوصی فعالیت دارند، نیز به همین مشکلات دچارند. سالندارهایی که بهدلیل تعطیلی تئاتر تا به امروز نتوانستهاند حتی از عهده هزینههای جاری خود بربیایند. تنها امید آنها وعدههای حمایتی مرکز هنرهای نمایشی است که قرار است پرداخت شود. نهایت این کمک ۱۵۰میلیون تومانی برای نزدیک به ۲۰سالن نمایشی است. گرفتن کمک بلاعوض به مبلغ ۱۰ تا ۴۰میلیون تومان و آن هم بعد از ۶ ماه نیز راهگشا نیست. این مبلغ با توجه به تورم و اجاره سالن حتی نمیتواند مخارج جاری یکماه این سالنها را تامین کند؛ حالا سالندارها تعطیلی سالنهایشان را به تحمل روزهای سخت مالی ترجیح میدهند.
شاید تولید و پخش تلهتئاتر و فیلم-تئاتر میتوانست هم راه نجاتی برای هنرمندان باشد و هم مخاطبان را در روزهای کسلکننده کرونا سرگرم کند، اما بهدلیل نبود زیرساختهای منسجم و عدمهماهنگی سازمانها و نهادهای نظارتی و تولیدی نتوانست بهثمر بنشیند و گرهی از مشکلات جامعه تئاتری باز کند.
وضعیت تئاتر بسیار وخیمتر از چیزی است که تصور میشود. دیگر بستههای حمایتی هم نمیتوانند گره چندانی از مشکلات تئاتر باز کنند. الان تئاتر، تماشاگر، سالن، گیشه و زندگی واژههایی شدهاند که جملگی رو به احتضارند و نیازمند راهکاری عاجل و اساسی. کاش پیش از اینکه نفسهای بهشماره افتاده تئاتر به آخر برسد، کسی چارهای بیندیشد.