
کرونا، نه دشمنی را کم کرد و نه دوستی را افزایش داد

صادق زیباکلام
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
ما در اسفند و فروردینماه شاهد بودیم که در ایران بحث دنیای پساکرونا و مناسبات بینالمللی پس از این ویروس مطرح شد و مقالات زیادی در این رابطه نشر یافت.
من این قبیل مقالات را رصد میکردم و نکته جالب این بود که بسیاری از یادداشتهایی با موضوع پساکرونا که در ایران منتشر شده بود، از جانب کسانی پیگیری میشد که به این مسئله از دریچه یک موضوع ایدئولوژیک نگاه میکردند.
آنها کرونا را نشاندهنده ضعف تمدن و تکنولوژی غرب میدانستند و معتقد بودند کشورهایی مانند چین، ایران و روسیه در مورد کرونا موفقتر از غرب عمل کردند و حتی بر اساس این نگاه ایدئولوژیک را پیشبینی میکردند که عرصه قدرت در مناسبات بینالمللی به هم خواهد خورد و چین و ایران کشورهایی خواهند بود که بعد از کرونا قدرت و جایگاه بیشتری در عرصه بینالملل بهدست میآورند.
نکته قابلتوجه این است که تا زمان حضور کرونا در چین، هیچ کدام از این تفکرات مطرح نشده بود اما وقتی پای این ویروس به ایتالیا، اسپانیا و بهخصوص انگلیس و آمریکا رسید، ایرانیها متوجه شدند که کرونا تا چه اندازه سستی و پوچی تمدن غرب را به نمایش گذاشت. در واقع به جای آنکه مسئولان ما به واقعیتهای داخلی نگاه کنند، از دریچه سیاسی به تفسیر شرایط غرب میپردازند.
ناگفته نماند که در دوران ابتدایی شیوع کرونا ما شاهد بودیم که در ایتالیا، اسپانیا و بهخصوص در آمریکا، کرونا لطمههای زیادی وارد کرده بود و در مقابل در ایران معتقد بودند که به خوبی با کرونا مقابله کردهاند و آمار روزانه کشتهشدگان کرونا را یک رقمی کردهاند. در واقع کرونا در آن دوران به یک مسابقه ایدئولوژیک میان ایران و غرب تبدیل شده بود اما زمانی که کرونا تداوم پیدا کرد -حتی اگر آمار رسمی را قبول کنیم- مشاهده کردیم که آمار جانباختگان کرونا، 3رقمی شد و به آمار بالاتر از 200کشته در روز رسیدهایم. این اتفاق نشان میدهد که ایران هم خیلی نتوانست در مقابله با کرونا موفق عمل کند و این موضوع ارتباطی با مباحث ایدئولوژیک ندارد.
جدا از بحث نحوه عمل ایران در برابر غرب، ما شاهد بودیم که تحلیلهای ارائه شده در رابطه با برهم خوردن مناسبات بینالمللی نیز تحقق نیافت. اگر بخواهیم یک تصویر کلی از مناسبات بینالملل در دوران کرونا و پس از آن نمایش دهیم، باید بگوییم که تمام دشمنیهای قبل از کرونا در این دوران هم ادامه پیدا کرده است، دشمنی ایران با آمریکا و غرب در جای خود باقی است، مسائلی که افغانستان، عراق، سوریه، اروپا، چین و... با آن مواجه بودند، هنوز هم بهعنوان یک مسئله در سیاست خارجیشان وجود دارد. در واقع باید بگوییم که کرونا تغییرات خاصی ایجاد نکرده است.
تغییر مناسبات بینالمللی در دوران پساکرونا، یک نگاه ناشی از ذهنیت مبلغان و مفسران حکومتی در ایران بود که کرونا برایشان به یک ابزار برای تحقیر غرب تبدیل شده بود. اما زمانی که کرونا در روسیه، هند و برزیل شروع به پیشروی کرد، این واقعیت عیان شد که تنها غرب در مقابله با کرونا ناتوان نبود و این یک موضوع فراگیر جهانی بود، بنابراین باید گفت که کرونا نه بهمعنای شکست غرب و نه نشاندهنده پیروزی شرق است.
برخلاف برخی از این مفسران در ایران که نگاه ایدئولوژیک به کرونا داشت و آن را مبنای تغییر مناسبات بینالمللی دانست، کشورهای غربی تلاش کردند که با نگاهی واقعبینانه این معضل را تحلیل کنند. آنها بهدنبال این رفتند که بدانند چرا کرونا ایجاد شد و آیا عدمرعایت موضوعات محیطزیستی میتواند زمینه کروناهای بعدی را مهیا کند؟ بحث دیگری که در غرب به آن توجه میشود این است که این ویروس چه تأثیری بر اقتصاد گذاشته است؟
این نکته را نباید فراموش کرد که کرونا بحث جهانیشدن را به ما گوشزد کرد و نشان داد که اگر مشکل و مسئلهای در بخشی از جهان ایجاد شود، نمیتوان آن معضل را محدود به آن جغرافیا دانست. مراودات جهانی به سمتی رفته است که اگر ویروسی کشور چین را درگیر کند، در مدت کوتاهی آن ویروس میتواند به آنسوی دنیا سفر کرده و مردم کشورهای دیگر را با یک مسئله جدید درگیر کند.
در واقع باید گفت که کرونا تأثیری بر مراودات بینالمللی و مناسبات میان کشورها نگذاشته است. دشمنیها و دوستیها به روال سابق جاری است اما این ویروس تنها به ما ثابت کرد که توجه به محیطزیست و همکاریهای بینالمللی باید افزایش پیدا کند.