گفتوگوی همشهری با سعید الحاج، تحلیلگر فلسطینی
پارادایم خاورمیانه درحال تغییر است
سیاوش فلاح پور- خبرنگار
اگرچه توافق امارات با اسرائیل برای افکار عمومی رخدادی غافلگیرکننده نبود، اما هنوز تحلیلی جامع و مشترک از علل این توافق و آیندهای که پیش روی منطقه ترسیم میکند وجود ندارد. آیا واقعا سیاستهای ایران، کشورهایی نظیر امارات را به اسرائیل نزدیک کرده و یا این توافق براساس چشماندازی بزرگتر از این معادلات صورت گرفته است؟ در این صحنه، نقش ایران و تهدیدهایی که متوجه امنیت این کشور میشود چیست؟ این سؤالات را با سعید الحاج، تحلیلگر فلسطینی که اشراف قابل توجهی بر مسائل ترکیه و اسرائیل در منطقه دارد مطرح کردهایم.
مسئله روابط میان امارات و اسرائیل طی سالهای اخیر بر کسی پوشیده نبود. اما چرا چنین تصمیمی برای علنی کردن این رابطه اتخاذ شده است؟ آیا آنطور که گفته میشود این توافق در واقع بخشی از یک پروژه انتخاباتی است یا ما با ابعاد مهمتری روبهرو هستیم؟
بدون شک همکاری و تعامل میان امارات با رژیم صهیونیستی مسئله امروز یا دیروز نیست و پیشینهای بیش از یک دهه دارد که شامل روابط در حوزههای مختلف، مخصوصا روابط امنیتی بوده است. اگر بخواهیم از منظر زمانبندی این توافق را مورد بررسی قرار دهیم، بدون شک برنده اصلی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا است چرا که از توافق عادیسازی روابط امارات با اسرائیل بهعنوان دستاوردی در سیاست خارجی برای رقابتهای انتخاباتی خود استفاده خواهد کرد. اما این مسئله نباید ما را از بعد مهمتر توافق اخیر غافل کند؛ یعنی گذر روابط با اسرائیل از مرحله غیررسمی/پنهانی به مرحله علنی و رونمایی از فصل جدیدی در مناسبات سیاسی منطقه خاورمیانه که عنوان آن، همکاری با رژیم صهیونیستی، همچون کشوری عادی و همسایه است که باید با آن تعامل داشت. بر این اساس میتوان پیشبینی کرد که کشورهای عربی دیگری در خلیجفارس یا خارج از خلیجفارس نیز بهزودی وارد توافقهای مشابهی با تلآویو شوند.
علاوه بر تنشهای احتمالی در روابط میان ایران و امارات پس از رونمایی از این توافق، هماکنون نگرانیهایی نسبت بهاحتمال ورود نظامی اسرائیل به خلیجفارس وجود دارد. آیا ممکن است بحران نظامی کنونی در دریای مدیترانه، روزی در خلیجفارس هم تکرار شود؟
در گذشته بسیاری تصور میکردند که علت نزدیکی برخی از کشورهای عربی خلیجفارس به رژیم صهیونیستی، ترس از ایران یا رقابت با ترکیه است. من اما به عکس این باور دارم! از دید من دشمنی با ایران و ترکیه، صرفا بهانهای است که برای توجیه رابطه، با حتی فراتر از آن، ائتلاف با رژیم صهیونیستی مورد استفاده قرار میگیرد.
درباره بخش دوم سؤال شما باید گفت این سطح رابطه و همکاری میان طرفین است که روندهای پیش روی خلیجفارس در آینده را تعیین میکند، اما بدون شک «تنش» عنوان فصل آینده در این منطقه خواهد بود، تنشی که در هر لحظه میتواند به وضعیت رویارویی سخت نظامی تبدیل شود.
همانطور که در پاسخ به سؤال دوم اشاره کردید، چنین فرضیهای (مخصوصا از جانب تحلیلگران نزدیک به امارات و سعودی) مطرح است که ریشه روابط امارات با اسرائیل به سیاستهای ایران یا حتی ترکیه بر میگردد. فارغ از ارزیابی این ادعا، امارات تا چه اندازه میتواند در مقابل فشارهای ایران و ترکیه روی حمایت اسرائیل حساب باز کند؟
به باور من ایده رابطه و ائتلاف بهطور کلی و فارغ از موازنه قدرت در سطح منطقه، از منظر امارات و اسرائیل مطلوب بوده و فی نفسه ارزش داشته است. فرضیه جلب حمایت را برای توجیه این توافق ناکافی میدانم چرا که ائتلاف ابوظبی با آمریکا برای حمایت از این کشور کفایت میکند! ابوظبی به سوی ائتلاف با تلآویو حرکت کرد چرا که میخواهد اسرائیل را متحدی برای خود به شمار آورد که دارای چشمانداز مشترک با امارات در مسائل و روندهای منطقهای است.
اما در اشاره به مسئلهای که طرح کردید، براساس همان معادلات نظامی، اسرائیل حتی با وجود برتری تکنولوژیک خود قادر به تامین امنیت امارات نیست و به باور من اصلا چنین برنامهای هم ندارد. هدف اسرائیل در درجه اول امنیتی و اقتصادی است؛ علاوه بر اینکه میخواهد انزوای خود در منطقه را شکسته و بهعنوان کشوری طبیعی در این محیط پذیرفته شود.
نباید فراموش کنیم که منطق رژیم صهیونیستی، گرفتن یک طرفه، بدون تقدیم هیچ امتیازی است. بنابراین، حساب کردن روی حمایت اسرائیل در تحولات پیش روی منطقه صرفا یک توهم است.
بهعنوان سؤال آخر با توجه به این توافق، چه چشماندازی پیش روی منطقه خاورمیانه وجود دارد؟
ما با یک طرح آمریکایی علنی و غیرمحرمانه برای تشکیل ائتلافی منطقهای، شامل برخی کشورهای عربی در کنار رژیم صهیونیستی روبهرو هستیم که نام «ناتوی عربی» و یا «ناتوی خاورمیانه» برای آن انتخاب شده است. این طرح بهمعنای تغییر مبانی و اصولی است که منطقه خاورمیانه طی دهها سال گذشته براساس آن شکل گرفته است؛ مبانی که بهطور خلاصه، اسرائیل را دشمن اول و بزرگترین خطر برای منطقه، کشورها و ملتهای خاورمیانه بهشمار میآورد. در اینجا، یک تغییر مهم در پارادایم حاکم بر نظم منطقهای در جریان است؛ بهگونهای که مفهوم دشمن برای برخی کشورها، از اسرائیل به ایران و ترکیه تغییر میکند.
در نتیجه تمام آنچه ذکر شد، «تنش» اصلیترین عامل حاکم بر فضای منطقه طی سالهای آینده خواهد بود. جریاناتی وجود دارند که تلاش میکنند زمینه را برای ایجاد رویاروییها و جنگها در میان کشورهای اسلامی و عربی، با هدف تجزیه بیشتر جغرافیایی و فروپاشی نظم کنونی فراهم کنند. برای مثال، چنین تلاشهایی هماکنون برای ایجاد درگیری نظامی میان مصر و ترکیه قابل مشاهده است؛ درگیری که برنده اصلی آن قطعا رژیم صهیونیستی است.
اما من تصور میکنم در چشمانداز بلندمدت و به موازات این تحولات، افکارعمومی بیشتر به این واقعیت میرسد که مشکل اصلی در جهان عرب، علاوه بر رژیم صهیونیستی، نظامهای استبدادی و دخالتهای خارجی است. این مسئله خشم مردمی نسبت به نظامهای عربی را تشدید کرده و ممکن است منجر به شروع موج جدیدی از انقلابها شود؛ انقلابهایی که هدف آن، تصاحب موقعیت تصمیمگیری از سوی ملتها است؛ زمانی که سرانجام، نظامها توسط مردم و به اراده آنها انتخاب شوند.
پارادایم حاکم بر نظم منطقه خاورمیانه در حال تغییر است
نگاهی که نزدیکی امارات به اسرائیل را به نگرانی از فشارهای ایران و ترکیه ربط میدهد بیاساس است چرا که ائتلاف امارات با آمریکا برای حفظ امنیت این کشور کافی است
مفهوم «دشمن اصلی» نزد برخی کشورهای عربی از اسرائیل به ایران و ترکیه تغییر کرده است
امارات و اسرائیل چشمانداز مشترکی برای مسائل منطقه دارند
اسرائیل حتی با وجود برتری تکنولوژیک خود قادر به تامین امنیت امارات نخواهد بود
بهزودی کشورهای عربی دیگری وارد توافقهای مشابه با اسرائیل خواهند شد