
عاقبت معتمدترین دوست شاه
سردار اسعد: مانند یک نفر سرباز تیرباران شوم

احسان بهرام غفاری
«اگر خطاکارم مانند یک نفر مجرم محاکمه شده و مانند یک نفر سرباز تیرباران شوم، نه اینکه در مدت 12روز اخیر، سه مرتبه در مقام مسموم کردن من برآمده و از ترس مسموم شدن، خوراکم تخممرغ باشد...»؛ این جملات بخشی از وصیتنامه جعفرقلیخان بختیاری یا سردار اسعد است؛ کسیکه بهترین دوست رضاشاه بود و عاقبت گرفتار توهمات و سوءظن شده و به قتل رسید. در گزارش دادستانی عالی جنایی که پس از عزل رضاشاه منتشر شد، درباره این اتفاق آمده است: «از شب دوم فروردین، غذای او آلوده به سم شد، صبح که از خواب برخاست، خستگی، سرگیجه، قی و اسهال سخت پیدا کرد. پس فهمیده بود که قصد کشتنش را دارند و تا جاییکه میتوانست از خوردن و آشامیدن آب خودداری میکرد و تنها تخممرغی که در حضور خودش پخته میشد را مصرف میکرد. چون نتیجه دلخواه حاصل نشد، او را پنجم فروردین، در حالیکه جانی به تن نداشت از زندان قصر خارج کرده و به زندان موقت شهربانی منتقل کردند تا کارش را یکسره کنند. صبح ششم فروردین پزشک احمدی بهعنوان معاینه به سلول او میرود. پرتقالی که به سم آمیخته شده را به او داده و سردار که مدتهاست چیزی نخورده، به خوردن آن مشغول میشود و عصر همان روز احمدی که میبیند سم اثری بر او نکرده، خوردن مایعی را به زور تکلیف میکند اما سردار که میداند چه در انتظارش است، آنرا در نهایت پس میزند. تا روز دهم فروردین بهجز همان پرتقال، چیزی به او داده نمیشود تا اینکه در شب بین نهم و دهم فروردینماه، پزشکاحمدی بار دیگر به سلول او رفته، داخل یک نعلبکی چیزی درست کرده و به او تزریق میکند. دقایقی بعد اسعد تشنج کرده و صداهایی از او درمیآید که در کل بند شنیده میشود تا اینکه صدای او برای همیشه خاموش میشود». مهدی قلیخان هدایت در کتاب خاطراتش مینویسد: «گفتند محرمانه اسلحه به بختیاری وارد کرده اما من از او بهجز صمیمیت نسبت به پهلوی ندیدم و در نسبتی که به او دادند، تردید دارم».