لبنان؛ صفحه شیشهایفروریخت
محمد باریکانی؛ روزنامه نگار
«لبنان روی صفحه شیشهای» تعبیری که «رابرت فیسک» روزنامهنگار امور خاورمیانه ایندیپندنت یک دهه پیش مطرح کرد. زمانی که طرفهای لبنانی به توافق بر سر انتخاب رئیسجمهوری نمیرسیدند و این کشور ماهها بدون رئیسجمهوری اداره شد. آن زمان رابرت فیسک، روزنامهنگاری که 3دهه در لبنان زیسته است و زیر و بمهای سیاست و زندگی در این جامعه چندمذهبی و چندطایفهای را میشناسد، در مقالهای نوشت که لبنان روی یک صفحه شیشهای ترک خورده نشسته است.
بیش از یک دهه از این تعبیر گذشته و حالا این صفحه شیشهای با انفجار 2هزار و750کیلوگرم نیترات آمونیوم در بندرگاه بیروت در نزدیکی محله کارانتینا فرو ریخته است. فرو ریختن این صفحه شیشهای به مرگ بیش از 150انسان، زخمی شدن بیش از 15هزار تن و بیخانمانی 300هزار لبنانی منجر شد.
بندر بیروت مبدأ و مقصد اصلی تجارت لبنان با جهان خارج از مسیر مدیترانه است و ساکنان این منطقه عمدتا مسیحیان مارونی هوادار جنبش 14مارس هستند. این جنبش پس از ترور رفیق حریری با انفجار کامیون حامل یک هزار کیلوگرم تیانتی در چند کیلومتری این بندر در قلب بیروت به عرصه سیاسی لبنان قدم گذاشت. 14مارس را رهبران احزاب نزدیک به عربستان، آمریکا و غرب بنیان گذاشتند. حزب کتائب لبنان به ریاست امین جمیل، حزب المستقبل به ریاست سعد حریری، حزب قوات لبنانی به ریاست سمیر جعجع و حزب اشتراکی لبنان به رهبری ولید جنبلاط؛ بخش زیادی از مسیحیان مارونی، اهل تسنن، مسیحیان تندرو یا همان فالانژهای لبنانی و البته دروزیهای لبنان جریان اصلی جنبش 14مارس هستند. این گروه بر تحقیقات بینالمللی در موضوع ترور رفیق حریری اصرار داشتند و بشار اسد و حزبالله را عامل ترور حریری معرفی میکردند. حزبالله اما بهعنوان جریان اصلی جنبش 8مارس به همراه «میشل عون» رهبر جنبش میهنی آزاد از شاخه مسیحیان جدا شده از 14مارس، بارها این اتهام را رد کردند و طرح این موضوعات را تلاش برای اختلافافکنی در لبنان دانستند.
از زمان ترور رفیق حریری، شیرازه سیاست و اقتصاد در لبنان فروپاشید. اوج این فروپاشی از 4روز قبل با انفجار عظیم بیروت که در رسانههای لبنانی حتی لقب «انفجار هستهای» گرفت، در جهان نمایان شد. احزاب سیاسی لبنان از حزبالله تا تندروترین احزاب مخالف این جریان، رفیق حریری را معمار بیروت جدید میدانند. بیروتی که توانست در دوران کوتاه نخستوزیری او، لبنانیهای خارج از آن کشور را ترغیب به بازگشت برای ساختن عروس ویران شده خاورمیانه کند. حریری توانست علاوه بر تلاش برای ایجاد لبنان مدرن، برچسب سوئیس خاورمیانه را برای فعالیت نظام بانکداری جهانی بر پیشانی لبنان بچسباند. از رفیق حریری حالا در قلب بیروت تنها یک مجسمه تمامقد برنزی در محل انفجار مهیب باقی است و آن دو نگهبانی که در روز به احترام معمار لبنان جدید کنار آن میایستند و از یادبود نخستوزیر فقید حفاظت میکنند.
سیاستمداران لبنانی اما میراثداران خوبی برای رفیق حریری نبودند. پس از او نظام طایفهگرایی با 18گروه و مذهب و طایفه و جریان فکری- عقیدتی به جای تلاش برای حفظ وحدت ملی، تقویت شد. سهمخواهی طوایف هم شدت گرفت. سردمداران جریانهای اصلی سیاسی لبنان به جای اندیشیدن به تداوم ساخت لبنان جدید، میراث حریری را به دریا سپردند. فرزندان حریری هم میراثداران خوبی برای لبنان نبودند. سعد، رهبر جریان المستقبل و لیدر اصلی جنبش 14مارس سر به آبشخور عربستان برد. سمیر جعجع، رهبر حزب قوات لبنان، آمریکا را منجی جریان وابسته به خود دانست. ولید جنبلاط تذبذب سیاسی در پیش گرفت و هرگاه منافع اقتصادی و سیاسی اقتضا کرد یا به دامان حزبالله پناه برد یا به آمریکا و فرانسه نزدیک شد. سیدحسن نصرالله هم از همان ابتدا ایران را متحد استراتژیک لبنان اعلام کرد.
لبنانیها اما گروگان نظام طایفهای و قبیلهای و سردمداران ناکارآمد شدهاند. دمکراسی لبنانی هم دیگر یک مضحکه کامل است. لبنانیها براساس قانون اساسی، اجازه انتخاب مستقیم رئیسجمهور را ندارند. قانوناساسی براساس سهمخواهی مذهبی و طایفهای شکل گرفته است. رئیسجمهوری باید از مسیحیان مارونی باشد. نخستوزیر باید از اهل تسنن انتخاب شود. رئیس مجلس هم باید شیعه باشد. در نگاه نخست شاید این قانون مترقی بهنظر برسد، اما در نگاه عمیقتر امکان انتخاب آزاد را از مردم لبنان سلب و حق تعیین سرنوشت یک ملت را مخدوش میکند.
لبنانیها به نمایندگانی رأی میدهند که باید براساس سهم طوایف کرسیهای پارلمان را در اختیار بگیرند. پس از آن سردمداران جریانها، احزاب و طوایف لبنانی در پارلمان و نه مردم لبنان، با رایزنی میان خود یک نام را ترغیب به پذیرفتن پست ریاستجمهوری میکنند. مردم هم باید از سیستم و تصمیمات تشکیلاتی و طایفهای تبعیت کنند. این همان دمکراسی شیشهای است که با یک ضربه کوچک فرو میریزد و لبنان را هر از گاهی در گرداب خشونت، جنگ داخلی، تعرض خارجی و نابودی اقتصادی غرق میکند.
اینبار اما شورش بیروت به بهانه انفجار مهیب بندر بیروت، چهره متفاوتی از تمام شورشها و جنگهای محدود داخلی میان طوایف و مذاهب این کشور به نمایش گذاشته است. جریان سومی به میدان آمده که خسته از فساد سیاسی - اقتصادی دولتمردان و سردمداران طوایف، خسته از سرکوب و کتمان، اقتصاد نحیف و بیمار و بهشدت مقروض و ناتوان از تامین شغل و معیشت، فریاد تغییر بزرگ را در خیابانهای بیروت سر میدهد. در این مسیر حتی ساختمان وزارتخانهها را تسخیر میکند، به نظام پارلمانی سنگپرانی میکند و ماکت سیاستمداران را در خیابانهای بیروت به طناب دار میسپرد. جریان سوم در تمام این سالها در بازی سیاستمداران لبنانی نادیده گرفته شده و حالا از تمام خط قرمزهای طایفهگرایی تشکیلاتی لبنانی عبور کرده است. جریان سوم همان سونامی پس از زلزله عظیم بیروت است که به تعبیر روزنامه النهار چاپ بیروت، نهتنها لبنان که تمام مسببان این وضعیت را نیز با خود خواهد برد.