سرگردان میان سنت و تجدد
رمان «زیبا» توصیفی است از دیوانسالاری عصر رضاشاه
علی بزرگیان
محمد حجازی (مطیعالدوله) کار ادبی خود را در سال۱۳۰۷ با نوشتن «هما» شروع و با رمان «پریچهر» خود را در سپهر داستاننویسی ایران تثبیت کرد. در سال ۱۳۱۲ «زیبا» را نوشت که این رمان یکی از برجستهترین رمانهای اجتماعی در توصیف روانشناسی اجتماعی دوره جایگزینی دیوانسالاری دولت متمرکز پهلوی به جای حکومت قاجار بود. زیبا، روایت بحران روحی - اخلاقی جامعهای است که انقلابی ناکام را پشتسر گذاشته و اینک صحنه درگیری میراثخواران بر سر مال و قدرت است. شخصیت اصلی رمان، میرزا حسینخان، جوانی است که از ده به شهر میآید و پس از آشناشدن با روسپیای به نام زیبا مدارج ترقی اداری و سیاسی را میپیماید. شهری که در زیبا به تصویر کشیده میشود، جامعهای آرمانباخته است که روزنامهنگاران هوچی و سیاستمداران در مسند قدرتاند و بر بستر همین آشفتگی و بیاخلاقی است که میرزا حسینخان نیز در راه رسیدن به پول و مقام به هر رذالتی تن میدهد و هرگاه که میل بازگشت به سنتها و زندگی ساده روستایی وجودش را فرامیگیرد، جاذبههای شهری او را به سوی زیبا بازمیگرداند. وجود دوپاره او، سرگردانی جامعه ایرانی بین سنتی رو به زوال و تجددی برنخاسته از بطن جامعه را بازتاب میدهد و تحول سریع زندگی او از روستایی به شهرنشینی نشانگر جابهجاییهای طبقاتی جامعه ایران در سالهای دهه۱۳۰۰ است. به گفته منتقدی، میرزا حسینخان، قهرمان دوران زوال اخلاقی ناشی از شکست مشروطیت و حرص و آز مالاندوزی است. این چنین است که گاهی رمان زیبا، لحن خطابی داستانهای عصر مشروطه را مییابد، با این تفاوت که اگر نویسندگان مشروطهخواه با حربه قانونخواهی به ستیز با مستبدان برمیخاستند، اینجا و در این رمان، محمد حجازی جز اخلاقیات و احساسات وسیله دیگری برای مقابله با مستبدان ندارد.