علی دشتی
از انتقاد تا حمایت از رضاخان
مرتضی رحیمی
رضاخان که سردارسپه شد، نوک مطبوعات را چید. کوچکترین نقدی تحمل نمیشد و هر انتقادی را در نطفه خفه و صاحبش را لتوکوب میکرد. در 16حمل 1301شمسی، مقالهای در روزنامه «شفقسرخ» منتشر شد که کسانی که روحیه رضاخان را میشناختند، حدس میزدند کمترین مجازات نویسنده آن حبس طویل و شکنجه سنگین باشد. علی دشتی در این نمره شفقسرخ نوشته بود: «آقای سردارسپه، بخوانید و بهدقت هم بخوانید زیرا از وقتی که متصدی وزارت جنگ شدهاید کمتر اینگونه کلمات به مسامع شما رسیدهاست... آقای سردارسپه، آن روزی که مدیر ستاره ایران را به امر شما شلاق زدند یک نفر به شما نگفت که این رفتار در خاطره عموم ملت چقدر اثر سوء بخشیده است. آن روزی که مدیر ایران آزاد به حکم شما تبعید شد کسی اینقدر در راه دوستی شما فداکاری نداشت که از اصدار این حکمی که به قلوب عناصر آزادیخواه یک صدمه غلیظی میزد، جلوگیری نماید… در مملکتی که آزادی را به قیمت خونهای مقدسی بهدست آورده و حکومت را از محمدعلی میرزا و درباریان و وزرا گرفته به قانون دادهاند، آیا قضاوت در مندرجات جراید از وظایف یک نفر نظامی بهکلی خارج نیست؟ آقای سردارسپه، من یک قلم بیشتر ندارم و آن را هم حکومت نظامی شما میتواند در هم بشکند و حالت روحیهام نیز برای تحصن در هیچ جا و تشبث به هیچ بیگانهای حاضر نیست؛ ولی، معذلک، چون نمیخواهم سرنوشتهایی نظیر اسلاف شما منتظر شما بوده باشد، این حقیقت خالی از آلایش را میگویم… شما برای اجرای نیات خود و برای توسعه قوای نظامی و عظمتدادن ایران باید نهتنها مطابق قانون و اصول حکومت ملی ایران رفتار کنید، بلکه دست بهدست آزادیخواهان داده بنای استبداد و مفاسد موجوده اجتماعی را متزلزل کرده برای کلیه مظاهر اجتماعی خود یک طرح تازه و جدیدی بریزید…». در کمال تعجب، رضاخان هیچ واکنشی نشان نداد. اما چرا؟ چون از شجاعت دشتی خوشاش آمده بود و برای او که نظامی بود و سواد نداشت، شهامت بر همهچیز ارجح بود. بعد از مدتی دشتی که قانع شده بود رضاخان میتواند بسیاری از خواستها و آرمانهای او را محقق کند، قلمش را در جهت حمایت از رضاشاه به گردش درآورد و در واقعه جمهوریت که رضاخان به حالت قهر تهران را ترک کرد، مقالهای نوشت با این عنوان که «پدر وطن رفت». البته دشتی همیشه از مقربین رضاشاه نبود و در دوران او به زندان هم افتاد. بعضی عقاید دشتی چنان تند و نسنجیده بود که نه به تجددخواهی که به دشمنی با مقدسات مردم تعبیر شد.