تکثیرکینگ برای نسلهای بعدی
اقتباسهای بد از آثار مهمترین نویسنده ژانر وحشت دوباره ساخته میشوند
آرش نهاوندی ـ روزنامهنگار
ساخت نسخههای جدید از آثار قدیمی سینمایی، سوژهای بسیار جذاب است، بهویژه اگر قرار باشد اقتباسهای جدید سینمایی از آثار استیفن کینگ ساخته شود. اگر چه بسیاری از رمانهای استیفن کینگ عالی هستند، اما همه نسخههای بازسازی شده از فیلمهایی که با اقتباس از رمانهای وی ساخته شدهاند، موفق از آب درنیامدهاند. از این میان فیلمهایی بودهاند که منتقدان آنها را ستایش کردهاند و فیلمهایی نیز بودهاند که تماما با نقد مثبت منتقدان مواجه نشدهاند و فیلمهایی نیز بودهاند که با وجود نظر مثبت منتقدان، استیفن کینگ به آنها نظر مساعدی نداشته است.«جیسون اینگولفسلند» در «سینما بلند» (cinemablend ) این آثار سینمایی اقتباس شده از رمانهای استیفن کینگ را بررسی کرده و دلایلی را برای بد بودن یا چندان قوی نبودن این فیلمها ارائه کرده و به چرایی نیاز به ساخت نسخههایی جدید از این فیلمها پرداخته است.
فیلم «کوجو»
فیلم «کوجو» در سال1983 به سینماها راه یافت، اما موفقیت درخور توجهی به دست نیاورد. این فیلم با بودجه ساخت 5میلیون دلاری، در گیشه 21میلیون دلار فروش کرد. داستان این فیلم درباره مادر و پسری است که بهمنظور حفاظت از خود در برابر یک سگ هار سن برنارد، خود را در داخل خودرویشان محبوس کردهاند. با وجود این، فیلم «کوجو» نقطه ضعفهای آشکاری نیز داشت. در حالی بازی دی والاس درخشان بود که ظاهر کثیف «کوجو» و فرم بدنش باعث افزایش ترس در مخاطب میشد. اما اگر فیلم را مانند اثری نمایشی به 3 اجرا تقسیم کنیم به این نتیجه میرسیم که با دیدن اجرای اول و دوم این فیلم چیزی بیش از یک فیلم سطحی در حد یک ملودرام خانوادگی نصیبمان نمیشود. در واقع نیمه اول فیلم خاطره بدی در ذهن بهجای میگذارد. اما در بخش سوم فیلم، تازه همهچیز صورت یک فیلم ترسناک به خود میگیرد. در صورتی که یک کارگردان و یک فیلمنامه مناسب برای ساخت نسخه جدید کوجو وجود داشته باشد که تمام فیلم و نه فقط بخش آخر آن را ترسناک جلوه دهد، نسخه بازسازی شده این فیلم میتواند نسخهای بسیار موفق از آب درآید.
فیلم «مرد دونده»
این فیلم با اقتباس از رمانی به نام مرد دونده اثر استیفن کینگ در سال1987 به بازار عرضه شد. فیلم مرد دونده را همزمان میتوان یکی از فیلمهای موفق ترسناک و کابوسوار دهه80 میلادی با بازی آرنولد شوارتزنگر ارزیابی کرد، و از جهتی دیگر آن را میتوان فیلمی ناامید کننده، مضحک و سطح پایین نیز دانست. این فیلم درباره افسر پلیسی است که محکوم به حضور در یک بازی تلویزیونی شده، براساس قواعد این بازی، آرنولد توسط افرادی تحت پیگرد قرار میگیرد، این افراد قصد کشتن او را دارند و آرنولد باید برای زنده ماندن با افرادی که قصد کشتنش را دارند، مبارزه کند. اگر او از این مبارزه زنده بیرون بیاید آزادیاش را بهدست میآورد. اگر فردی مانند «جوردن پیل»، نسخه بازسازی شده فیلم «مرد دونده» را بسازد، قطعا فیلم مهیجتر و ترسناکتری نسبت به نسخه اولیه از آب در خواهد آمد.
فیلم «کریستین»
فیلم «کریستین» به کارگردانی جان کارپنتر در سال1983 ساخته شد. «کریستین» یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی است که تاکنون از رمانهای استیفن کینگ انجام گرفته است. میتوان گفت که کارپنتر با سبک خاص کارگردانی خود نقش مهمی در مطرح شدن این اقتباس سینمایی داشته است. با این حال اگر قدری در فیلم کریستین تامل و تعمق کنیم متوجه میشویم که برخی از صحنههای آن بسیار خستهکننده و کشدار است. رمان «کریستین» داستان خوبی دارد و در آن به موضوعات جالبی پرداخته میشود که در فیلم یا از قلم افتادهاند یا آنگونه که باید به آنها پرداخته نشده است. تصور میکنم «پانوس کاسماتوس» کارگردان یونانی – کانادایی فیلم «مندی» بتواند نسخهای سینمایی واقعا ترسناک از رمان کریستین بسازد.
فیلم «اوج رانندگی»
فیلم «اوج رانندگی»(Maximum Overdrive) که با اقتباس از داستان کوتاه «کامیونها» اثر استیفن کینگ و به کارگردانی خود وی در سال1986 ساخته شده، فیلمی است که در آن داستان ترسناک و تخیلی «زنده شدن کامیونها» روایت شده است. براساس آنچه در خلاصه داستان این فیلم آمده، این کامیونها که یکباره زنده شدهاند، در طول مسیر هر فردی را که در نزدیکی آنها واقع شده یا در مسیر آنها قرار دارد، میکشند. منتقدان فیلم «اوجرانندگی» را با موجی از انتقادات منفی کوبیدند. حتی استیفن کینگ خود درباره این فیلم گفت: فیلم سبک، سطحی و احمقانهای بود. دلیل اینکه فیلم«اوج رانندگی» یک افتضاح از آب درآمد، بسیار ساده بود؛ استیفن کینگ کارگردان نبود و نباید این فیلم را کارگردانی میکرد. اگر قرار باشد نسخهای بازسازی شده از «اوج رانندگی» ساخته شود، کارگردانی نظیر «گییرمو دل تورو» میتواند مناسبترین گزینه برای این کار باشد.
فیلم «منطقه مرگ»
فیلم «منطقه مرگ» در سال1983 ساخته شد. این فیلم درباره مردی است به نام «جانی اسمیت» با بازی «کریستوفر والکن»، او به کما میرود و 5سال بعد در حالی از کما بیرون میآید که قابلیت شگفتانگیزی پیدا کرده است؛ او از این پس قادر است حین دست دادن با دیگران به آنچه در آینده برای آنان رخ خواهد داد، پی ببرد. فیلم «منطقه مرگ» در کنار فیلم«درخشش»(1980، استنلی کوبریک)، یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از رمانهای استیفن کینگ محسوب میشود. البته این فیلم قطعا به درخشانی «درخشش» از آب درنیامده است، بهدلیل اینکه روند وقوع حوادث در فیلم «منطقه مرگ» بسیار کند و خستهکننده است. جانی اسمیت در این فیلم شخصیت ملایمی دارد و افراد بدذات چندان هم بدذات نشان داده نشدهاند. در نسخه بازسازی شده «منطقه مرگ»، روند حوادث باید شتاب بیشتری بگیرد و تمرکز کمتری بر شخصیت «جانی اسمیت» صورت بگیرد. تصور من بر این است که «دنیس ویلنوو» میتواند نسخه بازسازی شده خارقالعادهای از این فیلم بسازد.
فیلم «تلفن همراه»
«تلفن همراه» در سال2016 ساخته شد و یکی از متاخرترین و تراژیکترین آثار استیفن کینگ است که بااقتباس از آن فیلم ساخته شده است، «جان کیوزاک» و «ساموئل الجکسون» در این فیلم ایفای نقش کردهاند، این فیلم درباره حادثه منحصربهفردی است که در جریان آن مردم پس از استفاده از گوشی تلفن همراه خود، تبدیل به «زامبی»(مردههای متحرک) میشوند. فیلم «تلفن همراه» بهدلیل اجرای بد، فیلمی ناکام از آب درآمد. تنها کاری که کارگردانی که قصد بازسازی این فیلم را دارد باید انجام دهد، دیدن دوباره فیلم «تلفن همراه» و انجام کارهایی دقیقا جهت عکس کارهایی که در آن فیلم اتفاق میافتد، است.